زلزله بوئينزهرا
مرتضي ميرحسيني
زمينلرزه سال 1341 بوئينزهرا كه امروز پنجاهوهشتمين سالروز آن است يكي از بدترين و فاجعهبارترين حوادث طبيعي ثبت شده در تاريخ ماست. دهم شهريور، دقايقي مانده به ساعت 11 شب، گسل موسوم به ايپك فعال شد و زلزلهاي را كه شدت آن به 7.2 ريشتر ميرسيد، ايجاد كرد. شدت آن به حدي بود كه در تبريز و يزد و بهبهان هم احساس شد، بر تراز آب درياي خزر تاثير گذاشت و به مناطقي از شهر تهران هم آسيبهايي زد. اين فاجعه جز ويران كردن شهر بوئينزهرا، جان بيش از 12 هزار نفر را گرفت (هرچند آمار ديگري هم هست كه تلفات را تا 20 هزار نفر برآورد ميكند)، چند هزار زخمي به جاي گذاشت و چند ده هزار نفر را هم بيخانه كرد.
تا دو ماه بعد از زلزله اصلي، زمين همچنان با شدت و ضعف و گاه و بيگاه ميلرزيد و وحشت و نگراني را زنده نگه ميداشت. اما اين پسلرزهها تغيير چنداني در تلفات و خسارات اوليه ايجاد نكردند. آنچه اين فاجعه را تشديد كرد، مشكلات حمل و نقل و نبود راههاي ارتباطي مناسب براي دسترسي سريع به روستاهاي زلزلهزده و فقدان آمادگي لازم، هم در دولت و هم در جامعه براي مواجهه با چنين حوادثي بود. به برخي روستاهاي آسيبديده كمكي نرسيد و امدادرساني به نقاط ديگر هم ناقص و ناكافي بود.
البته حكومت وقت ايران آنچه در توان داشت به كار بست و حتي از نهادهاي بينالمللي و كشورهاي ديگر هم كمك خواست، اما در سالهاي بحران اقتصادي و بيپولي و ضعفهاي فاحش مديريتي، مواجهه موثر و سريع با حوادث كوچكتر از اين هم آسان يا حتي شدني نبود. جستوجوي اجساد قربانيان و بيرون كشيدنشان از زير آوار چند هفته ادامه داشت و كار آواربرداري و شناسايي قربانيان به كندي پيش ميرفت.
تصاوير و فيلمهايي از اين زلزله وجود دارد كه تماشاي آن بيننده را متاثر ميكند. صحنههايي كه بعد از فجايع اينچنيني رقم ميخورد بار ديگر در بوئينزهرا تكرار شد و رقم خورد؛ بازماندگاني كه برخي مبهوت و برخي عميقا غمگينند و روي ويرانهها يا جايي همان حوالي نشستهاند و ديگراني كه با دستهاي خالي، آوارهاي خانه خودشان را جابهجا ميكنند.
در اين حادثه ايران به معني واقعي كلمه به سوگ نشست و احساسات مردم ما جريحهدار شد. از گوشه و كنار كشور كمكهايي براي بازماندگان ارسال ميشد، اما در عمل معلوم شد كه اين كمكها براي فاجعهاي به آن شدت و وسعت كافي نيست و جز بخش كوچكي از نيازهاي زلزلهزدگان را تامين نميكند. عدهاي از چهرههاي مردمي و از همه جلوتر غلامرضا تختي وارد كار شدند و در جمعآوري بيشتر و سريعتر كمكهاي مردمي نقشآفريني كردند.
تختي آن زمان ورزشكاري سرشناس و قهرماني بزرگ بود، اما با حضور در اين ماجرا و با گرو گذاشتن وجاهت و حيثيت خود، آن بعد ستودني و شايسته احترام شخصيتش را بار ديگر نشان داد و براي مردمي كه دوستش داشتند، خاطرهاي ساخت كه هرگز از ياد نرفت. ناگفته نماند كه اين زلزله، قلعه رودك نزديك بوئينزهرا را كه گويا قرنها پيش ساخته شده بود با خاك يكسان كرد، اما بناهاي تاريخي ديگر مثل مساجد و كاروانسراها و بقعههاي منسوب به امامزادگان كه در آن منطقه با كمي فاصله از كانون زلزله قرار داشت و يادگار دوره صفوي و قاجار بود خسارتهاي اندكي ديدند. ديوار و گنبد برخي از آنها تركهاي جزيي برداشت و آجرهاي چند بنا كمي شل شد.