گل بود به سبزه آراسته شد
عباس عبدي
اخيرا متني به عنوان يك نظرسنجي در فضاي مجازي منتشر شد كه مورد توجه افراد به ويژه كساني كه با اين روش پژوهشي آشنا نيستند، قرار گرفت. متاسفانه در سالهاي اخير با اين نوع پديدهها مواجه بودهايم. فضاي مجازي نيز بستري است براي انتشار هرگونه متني كه در اصل ايرادي به فضاي مجازي نيست، مشكل در جاي ديگر است. سالهاست كه مرجعيت رسانهاي و اطلاعرساني در داخل كشور دچار اختلال و ناكارآمدي شده در نتيجه به فراتر از مرزها كوچ كرده است. در واقع سازندگان افكار عمومي به خارج منتقل شدند و اكنون با وضعيت نامناسبي از حيث فرآيند شكلگيري افكار عمومي در داخل كشور مواجه شدهايم. وضعيتي كه شكلگيري افكار عمومي مبتني بر نوعي از بيضابطگي، غير رسمي بودن، فقدان گفتوگو و نيز بر اساس تقابل و ستيز رسانهاي است و در اين فضا افكار عمومي سازنده و مفيدي شكل نخواهد گرفت. اين فرآيند از سال 1379 آغاز شد و اكنون پس از 20 سال به اين وضعيت رسيدهايم كه متوليان امور نيز نگاهشان به رسانههاي آن سوي آب است كه چه مسائلي را برجسته كنند و چگونه به آن ميپردازند. بلافاصله در سال 1381 فرآيند مكمل اين ماجرا نيز آغاز شد، يعني نهادهاي سنجش افكار عمومي نيز با برخورد مواجه شدند و از همان زمان نيز كمكم فرآيند شكلگيري و تقويت اين دو نهاد در فراي مرزهاي كشور آغاز شد. مواجهه با هر دو نهاد مرتبط با افكار عمومي، يعني نهاد سازنده و نهاد سنجشكننده، حالت سهل و ممتنع دارد. به اين معنا كه ميتوان آنها را به صورت بسيار ساده و آسان جعل و به ظاهر تاسيس كرد و به كار گرفت. ميتوان جعل خبر كرد، رسانهها را در انحصار گرفت، مانع از انتشار اخبار صحيح شد. ميتوان در اتاق نشست و نظرسنجي كرد. در سال 1376 و يكي، دو هفته پيش از انتخابات دوم خرداد روزنامههاي مرتبط با محافظهكاران آن زمان نتايج يك نظرسنجي انتخاباتي را منتشر كردند كه پيشبيني درصد آراي نامزدهاي رياستجمهوري را در همه شهرها و استانها به تفكيك شهري و روستايي با ريزجزييات نوشته بود!! در ابتدا هم نوشته بودند كه برخي مناطق را چون صعبالعبور بوده، پرسشگران با قاطر رفتهاند!! و راهاندازي آنها ممتنع است، چراكه به الزامات زيادي نياز دارد.
مديران و سياستگذاران دچار خطاي فاحشي هستند. آنان افكار عمومي را با پروپاگاندا و هوچيگري يكسان گرفتهاند. مشكل نيز از اينجا آغاز ميشود كه پس از مدتي خودشان نيز در تارهاي اين خيال باطل گرفتار ميشوند و پروپاگاندا يا جوسازيهاي خود را نيز باور ميكنند. اين وضعيت به نحوي در ميان مخالفان نيز بازتاب پيدا ميكند و آنان نيز به پروپاگاندا يا همان جوسازي پناه ميبرند. رسانهها و نظرسنجيهاي دو طرف از يك حيث مشابه و يكسان ميشوند هر چند به ظاهر در دو سوي مقابل هم قرار دارند ولي هر دو از يك جنس هستند. بر اساس يك نظريه، فرد مقلد رقيب كسي ميشود كه از او تقليد ميكند حالا اين دو نهاد نظرسازي رقيب هم شدهاند.
در داخل كشور هر نهادي براي توجيه سياستها يا اثبات مقبوليت خودش به اينگونه نظرسنجيها پناه ميبرد. صدا و سيما مدعي بيننده ۸۰ درصدي ميشود. پليس براي مواجهه با اقداماتش به نتايج نظرسنجي خاص خود اشاره ميكند. در آن سوي آب نيز اپوزيسيون براي يارگيري و توجيه رفتارش مثل طرف داخلي عمل ميكند و نهاد سنجش افكار خاص خود را دارد. در اين مرحله نه تنها افكار عمومي واجد يك رسانه مستقل و معتبر براي تفاهم و گفتوگو نيست بلكه واجد اطلاعات معتبر نيز نيست و همه اطلاعات، جعلي و غيرواقعي است يا حداقل راست و دروغ چنان در هم آميخته است كه حاصل آن بدتر از دروغ است در اين فضا گفتوگو و تفاهم شكل نميگيرد. پس از انتشار اين نظرسنجي فعالان حكومتي سعي كردند كه آن را غيرمعتبر نشان دهند و به همين علت نتايج آن را با نظرسنجي ديگري مقايسه كردند كه ظاهرا در داخل كشور انجام ميشود. ولي در حقيقت هر دو نظرسنجي از حيث اعتبار و اصالت با يكديگر تفاوت معناداري نداشتند و مخاطبان هركدام نيز به صورت پيشيني طرفدار يافتههايي هستند كه بايد مطابق ميل آنان توليد و منتشر شود. هر دو آنها دو روي يك سكه هستند.