موزهها راويان زيبايي تمام ناشده
رضا دبيرينژاد
ميراث فرهنگي همواره يادآور گذشته بوده و تلاش كرده است آن را مهم و ارزشمند جلوه دهد. همين نگاه سبب شده تا ميراث فرهنگي را ذوق و زيبايي از دست رفته در نظر بگيريم و با تذكر به از دست رفتن تلاش كنيم با توجه به ارزشمندياش به ثبت و حفظ آن بپردازيم. طبيعي است اما نكته اينجاست كه افراط در نگاه به ميراث فرهنگي سبب ميشود تا كل ذوق و زيبايي را در گذشته بجوييم و گذشته نفي امروز شود. اين نگاه گذشتهگرا كه نافي امروز ميشود اين چالش را دارد كه امروز را نازيبا و بيذوق نشان ميدهد و به جاي اينكه امتداد يك مسير رو به تكامل باشد يك مسير رو به افول را باز مينماياند. چنين تقابلي نه به نفع ميراث فرهنگي است و نه به نفع امروز. در چنين روايتي موزهها به مثابه جايگاه ميراث فرهنگي يا ابنيه تاريخي محلي حسرتزا ميشوند. اين گنجينههاي تاريخي جامعهاي را نشان ميدهند كه در حال فرو ريختن است، جامعهاي كه سليقهاش را از دست داده و تمام شده است. اما اين روايت تمام شده حسرتبار چه كمكي ميتواند به امروز كند؟ آيا بازگشت به گذشته مقدور است و ميراث فرهنگي ميتواند ما را به آن گذشته زيبا و متعالي بازگرداند؟ و آيا روايت تمدني آن هم براي تمدنهاي ديرينه رو به افول را نشان ميدهد؟
اگرچه پاسخ به اين پرسشها و رويكرد به ميراث فرهنگي ميتواند متاثر از شرايط زمانه اعم از شرايط اجتماعي، اقتصادي و سياسي باشد اما اين رويكرد نبايد منفعلانه و تاثيرپذير صرف باشد. در مقابل ميراث فرهنگي و نهادهاي اجتماعي آن مانند موزهها بايد اين سرمايههاي فرهنگي را همانند محرك و پيشبرنده جامعه به كار برده و سبب توقف جامعه نشود. نگاه نوستالژيك يا نگاه آرمانگرايه به گذشته نميتواند سبب رويكردي مولد و سازنده از ميراثها شود. بايد براي بهرهگيري سازنده نگاهي نسبي و واقعگرايانه به گذشته و آثار گذشته داشت. گذشتهاي كه همانند امروز تركيبي دوگانه از حسن و عيب، زشتي و زيبايي و هر چيز ديگر هست. ميراثهاي فرهنگي بايد سبب افزايش زيبايي امروز و لذت در اكنون شوند. موزهها و ميراثها اشاره به ذوق تمام شده نيستند، بلكه تذكر به ذوقي هستند كه همچنان هست و ميتواند باشد و امروز را هم بهرهمند كند.