نگاهي به فيلم «اولين گاو» First cow ساخته «كلي ريكارد»
ناكامليهاي جهان رو به سرمايهداري
ياسمن اسمعيلزادگان
سينمايي «اولين گاو» (First cow)ساخته «كلي ريكارد» (Kelly Reichardt) براساس رمان «نيمه زندگي» (the half life) نوشته «ريچارد ريموند» (richard raymond)، روايت دوستي دو مرد از دو نژاد مختلف است كه در يك مسير قرار ميگيرند و با هم از يك روستاي كوچك شروع ميكنند تا بتوانند به نوعي در دنياي سرمايهداري گام بردارند اما روزگار بر وفق مرادشان نميچرخد و تاريكيها سر ميرسد و روياي ثروت آنان را ميبلعد و از روزگار حذف ميكند.
در جنگل به همراه سگتان قدم ميزنيد و چيزي در خاك توجه سگتان را جلب ميكند، خاك را زير و رو ميكند و به چيزي ميرسد... سفيدي استخوان و پژواكهاي گذشتهاي كه از آن بيرون ميآيند، اينبار توجه شما را هم جلب ميكند. خاك را كنار ميزنيد، دو اسكلت آنجا كنار هم دراز كشيدهاند. درست همين لحظه است كه درمييابيد، يك داستان آنجا خوابيده است...
اين توصيفات قابي است كه در دقايق ابتدايي «اولين گاو»، فيلمساز نشانمان ميدهد و ما را با گذشته پيوند ميدهد. توصيفات قصهاي كه بخشي از آن از خاك بيرون آمده و بخش ديگرش هنوز زير خاك پنهان مانده است. فيلمساز بعد از اين صحنه، ميرود سراغ گذشته و داستاني كه كنار اين استخوانها خوابيده است؛ داستان دو انسان. آخرين ساخته «كلي ريكارد» بر محوريت دوستي دو كاراكتر «كوكي» (جان مگارو) و «كينگ لو» (اوريون لي) و مسيري كه براي رسيدن به آن پا ميگذارند، مسيري كه درنهايت حاصلي جز خاموشي ندارد، ميچرخد. اولين رو در رويي دو كاراكتر اصلي كوكي و كينگ جايي است كه كوكي به كينگلو كه به دنبال جايي براي پنهان شدن ميگردد، پناه ميدهد و خورد و خوراكش را تامين ميكند و پس از آن ديدار، از هم جدا ميشوند اما كمي بعد دست روزگار اين دو را دوباره رو در رو ميكند و هر دو حالا به دنبال راهي براي امرار معاش و تامين نيازهاي زندگيشان ميگردند. كينگ لو كاراكتر جهانديدهاي است كه با تجارت آشنايي دارد و راه پول درآوردن را ميداند و كوكي اما فن پختن نان و شيريني را ميداند، چراكه در گذشته در لندن كارش اين بوده است، پس با همكاري يكديگر، محصولي را توليد ميكنند و در بازار ميفروشند. تركيب اين دو ظهور شكلي از گردش پول و رقابت را در روستايي كوچك رقم ميزند و به تبع جريان توليد، دردسر و خطر را به همراه ميآورد. گره اول داستان «اولين گاو» از جايي شروع ميشود كه براي پختن شيرينيها نياز به شير هست و شير جزو اقلامي است كه اساسا در آن روستا وجود ندارد و كسي طعم آن را نچشيده است جز يكي از روسا و سرمايهداران منطقه كه از قضا يك گاو هم دارد. پس كوكي و كينگ لو تصميم ميگيرند مخفيانه از تنها گاو روستا كه متعلق است به رييس فكتور، شير مورد نيازشان را تامين كنند. كار پخت شيريني رونق ميگيرد و اهالي حاضرند پول بيشتري پرداخت كنند تا شيريني بيشتري داشته باشند ولي در اين ميان كمكم پاي مسوولان حكومتي به ماجرا باز ميشود و حالا نگراني و عدم امنيت، مسير دو كاراكتر را عوض ميكند. با اينكه فيلم شروع خوبي دارد، اما در ادامه تا حدود دقيقه ۴۰ با ريتم كند پيش ميرود و اتفاق ويژهاي را رقم نميزند ولي پس از آن گويي موتور درام آرامآرام گرم ميشود و سرعت ميگيرد و دو كاراكتر اصلي فيلم در يك مسير همسو ميشوند تا رويايشان را عملي سازند. «اولين گاو» يك شعله همزمان ملايم و سوزان است از كمبودها و ناكامليهاي جهان رو به سرمايهداري. يك داستان ساده كه واقعيتهاي سنگين اجتماعي و چگونگي پايدار ماندن حتي در جوامع كوچك را توامان با لذتهاي ساده زندگي به تصوير ميكشد و مهمتر از همه، داستان سادهاي است از دوستي خالصانهاي است كه به عنوان يكي از نيازهاي اساسي بشر تلقي ميشود. دوستي كه كمتر مشابهش را ديدهايم، دوستي عميق تا پاي مرگ. «ريكارد» به زيباترين شكل ممكن در فيلمش، همراهي دو دوست را به ما نشان ميدهد كه از طريق انتخابهاي كوچك خود چه ميخواهند و چگونه براي بقا در كنار هم تلاش ميكنند و براي ايجاد آيندهاي روشنتر، ايمن و دلخواه، چگونه از ذره ذره فرصتهايشان استفاده ميكنند و مانند بسياري از مردم، در زندگي به سمت آيندهاي ثروتمند و مطمئن كه هنوز ندارند و البته هرگز هم نميتوانند به دست بياورند، پيش ميروند. «ريكارد» اما در كنار اين همه زيبايي، سادگي و لطافت، با ورود عنصري خارجي به ماجرا، تمام زندگي اين دو را مورد تهديد قرار ميدهد. گاوي كه در اولين صحنهها ميبينيم، سرانجام كوكي و كينگ لو را از پناهگاه مسالمتآميزي كه براي خودشان فراهم ساختهاند، دور ميسازد و تراژدي آنها را رقم ميزند. گاوي كه هم عامل ثروت، موفقيت و خوشبختي كوكي و كينگ لو است و هم عامل فروپاشي و خاموشي. همانطور كه پيشتر گفته شد، «اولين گاو» يك داستان فريبنده و ساده است، به آرامي و بيسر و صدا در جنگل و در امتداد رودخانه حركت ميكند و در عين حال با دقت ايدهها و مضامين را به تصوير ميآورد و در كنارش اما مثالي ساده از اقتصاد و سياست است كه به زيبايي مفاهيم بيرون آمده از دل جامعه سرمايهداري را به تصوير ميكشد. سرمايه، كار، عرضه و تقاضا و ساير معماها و حفرههايي كه در اين جهان وجود دارد را به تصوير ميكشد. بيشك ثروت و قدرت حرف مهمي را در كل فيلم ميزند، مساله مهمي كه تداوم بقا به آن بستگي دارد و نبودش، حذف فيزيكي را رقم ميزند. يك سكانس در اواسط فيلم وجود دارد كه خود گوياي اين امر است: افرادي كه در صف خريد محصول موردنظرشان ايستادهاند، نمايي كه در آن فقط پولهايشان است كه ديده ميشود و خودشان در اين شيء محو شدهاند، سكانسي كه به خوبي نشان ميدهد اين سرمايه است كه مهم است و هر آنكه پول بيشتري داشته باشد، محصول مورد نظرش را ميتواند تهيه كند. اين سكانس كافي است تا در يابيم چگونه ارزشها به سرمايه بدل ميشود و چطور سرمايه فضاي رقابت و اختلاف طبقاتي را ايجاد ميكند و مناسبات و روابط ميان انسانها را شكل ميدهد و اما نكته اساسي اينجاست: گاوي كه به نوعي سرمايه اصلي است و توليد شيرينيها به وجود آن بستگي دارد، مالك خصوصي دارد و متعلق به ثروتمندترين فرد روستا يعني رييس فكتور است و در چنين جامعهاي كه تقسيم سرمايه و كار معنا ندارد و طبقه فرودست هم اعتباري ندارد، كاراكتر كوكي براي عملي ساختن ايدههايش و برطرف كردن نيازهايش، بايد سرمايهاش را از ديگري بدزدد چون چاره ديگري ندارد. «ريكارد» به خوبي ايدههايش را درباره تاريخ، جامعه و سياست و شكلگيري سادهترين اقدامات مردم در روابط پيچيده قدرت و رقابت در همين روستاي كوچك نشانمان ميدهد و تاكيد ميكند پشت هر ثروت بزرگ، يك جنايتي بزرگ خوابيده است و چگونه خشونت سيستمي، افراد فرودست را حذف ميكند و چگونه سرمايهدار ثروت انباشت شدهاش را حفظ ميكند و از مبارزه با فقر سود ميبرد و چگونه اين تنگناي غمبار و دور باطل تداوم پيدا ميكند. در انتها بايد گفت، بيشك «كلي ريكارد» با آخرين ساختهاش مورد توجه مخاطبانش قرار ميگيرد و نشان ميدهد هميشه داستانهاي مهم و اثرگذاري را از دل موقعيتهاي ساده براي مخاطب خلق ميكند و علاوه بر لذت بردن، او را آگاه ميسازد. داستان «اولين گاو» به آرامي از خاك ميرويد و در خاك دفن ميشود و «ريكارد» به زيبايي نشان ميدهد چطور خاك ما را با گذشته و تاريخ از تغيير، تحول، تكامل تا گسست و پيوند و هر آنچه اتفاق افتاده، هر آنچه به فرجام رسيده و هر آنچه ناكام مانده، متصل ميسازد و پسش ما را در خود جاي ميدهد و دوباره از ما تكرار ميشود.