سهگانه ستم (ستيز، توزيع، محدوديت)
عباس عبدي
سياستها و پيشنهادهاي اصولگرايان درباره امور كشور واجد چه ويژگيهايي است؟ ويژگيهايي كه فراتر از جزييات اين سياستها و رويكردهاي آنان باشد، كدام است؟ در اين يادداشت ميكوشم كه چند محور را استنتاج كنم. اگر اصولگرايان اين موارد را نادرست ميدانند، بسيار خوب خواهد بود كه با ذكر شواهد و دلايل آن را رد كنند، در غير اين صورت بد نيست كه تجديدنظري در اين روند صورت گيرد، زيرا سرنوشت و پايان هر سياستي كه داراي اين ويژگيها باشد، روشن است.
اولين ويژگي كه تقريبا در اكثر اظهارات و مواضع آنان ديده ميشود و اخيرا به طرحهاي مجلس نيز رسيده، سياست «ستيز» يا تقابل و حذف است. تقابل و شدت عمل و گفتار در سياست خارجي، در تقابل با دولت و در تقابل با نيروهاي سياسي و اجتماعي ديگر. با اطمينان ميتوان گفت كه در گفتار و كردار غالب آنان كمتر جملهاي پيدا ميشود كه نوعي ستيزهجويي يا دشمني يا تقابل ديده نشود. از منظر آنان ديگران در هر قالبي كه باشند، نوعي دشمني و خطر تلقي ميشوند. جالب اينكه نگرش مزبور در عمل تعميم داده ميشود و به نوعي گريبان خودشان را نيز ميگيرد و با همفكران خود نيز به همينگونه حذفي و تقابلي برخورد ميكنند، زيرا اين نگرش به اخلاق و فهم ثانويه آنان تبديل ميشود و اقتضاي طبيعت يا سياست آنان ميشود. همه رويدادها و مواضع را در ذيل و در چارچوب سياه و سفيد تحليل ميكنند. اگر با من نيستي پس عليه من هستي و بايد حذف شوي. اين فرآيند را با تعبير تقسيم بر دو ميتوان توصيف كرد كه در هر مرحله بايد عدهاي را حذف و از قطار پياده كرد.
ويژگي دوم را ميتوان سياست «توزيعمحور» به جاي سياست توليدمحور تعريف كرد. در همين چند ماه گذشته اگر نگاه كنيد همه بحثها اين است كه امكانات موجود را چگونه تقسيم كنيم يا بفروشيم؟ يارانهها، خودرو، پول و... بهطور قطع سياست توزيعي بايد عادلانه باشد ولي در هر حال اين سياست نسبت به سياست توليدمحور بايد فرعي و مكمل باشد. در غير اين صورت و با كوچك شدن كيك اقتصاد كشور چه فرقي دارد چگونه توزيع شود در حالي كه پس از چندي اصولا كيكي وجود نخواهد داشت كه توزيع شود. اين ويژگي در اصليترين شعار دولت احمدينژاد كه آوردن نفت بر سر سفرههاي مردم بود، ديده ميشود و تاكنون نيز ادامه داشته است. جالب است كه آنان هيچگاه نكوشيدند دوره 1384 تا 1392 را براساس ميزان رشد توليد و رشد اشتغال و سرمايهگذاري توضيح دهند و از آن دفاع كنند و هميشه از توضيح اين موارد پرهيز و به توزيع يارانهها بسنده كردهاند.
همواره به قيمتها اعتراض دارند، در حالي كه رشد قيمتها اگر چه مهم است ولي مهمتر از آن كمبود كالا و توليد است. به رشد قيمتها معترض هستند و در عين حال سياستهايي را كه متضمن تزريق نقدينگي و توزيع پول است، پيشنهاد ميكنند.
سومين ويژگي، اصرار بر «محدوديتها» به جاي آزادي و خلاقيتهاست. آنان همواره دنبال بستن پنجرهها هستند كه مبادا خداي ناكرده پشهاي يا مگسي وارد شود و البته توجهي به هواي بسته داخل ندارند كه به شدت آلوده و سنگين است و موجب شيوع ويروس كرونا ميشود! آنان دنبال افزايش و توسعه نظارتها هستند، ولي هيچ كوششي براي آزادي بيشتر و بروز خلاقيتها نميكنند. در حقيقت آنان همه چيز را و همه صداها را عليه خود ميدانند. بهشدت فاقد اعتماد به نفس هستند. توليدات سمعي و بصري را ميخواهند تحتنظر صداوسيما در آورند، در حالي كه اين نهاد عملا زمينگير شده است و از پس كارهاي خودش نيز برنميآيد و به قول معروف، كل اگر طبيب بودي سر خود دوا نمودي. ميخواهند شبكههاي اجتماعي را ببندند و تحت كنترل درآورند. ميخواهند حضور مردم را در شوراها و مجلس و رياستجمهوري محدود كنند. تا كي ميتوان سياستي را بر اين سه پايه نادرست پيگيري كرد؟ تقابل و ستيز در برابر تفاهم و رقابت؛ توزيع به جاي توليد و بالاخره محدوديت و دخالت مستمر به جاي آزادي و گشايش و خلاقيت و آفرينندگي.