سيلي كه خداداد را آورد
فاطمه باباخاني
سيل كه از بالادست سرازير شد همهچيز را با خود برد؛ نه اثري از خانه ماند و نه درخت و بوتهاي! همه در گردابي از آب گلآلود پيچيده به هم پايين ميآمدند. در هر بخش مسير چيزي جا ميماند و به جايش چيز ديگري اضافه ميشد، تكهتكه شدن، از ريشه درآمدن، پيچيدن ريشهها به هم و گير كردن به قلوهها و كنده شدن، بخشي از طي كردن اين طريق دشوار بود، خداداد هم در اين گرداب پرشتاب بارها زير آب رفت و دوباره بالا آمد تا توانست خود را به نقطهاي بچسباند، گير كند و با حجمي كه داشت راه آب را ببندد. برخي اهالي روستا نظر دادند كه بايد تبر آورد يا ارهاي و قطعش كرد، در ميانه اظهارنظرها يكي پيشنهاد كرد سراغ منوچهر جعفري، بروند. جمع پيشنهاد را پذيرفت و خداداد از آن روز تا به حال عضوي از خانواده 40 هزار نفري مجموعه پالم پرديس است. خداداد روز اولي كه به مجموعه آمد، درخت «انجيلي» بيريشه 180 سالهاي بود كه سيل او را از جا كنده و به روستاي پاييندست برده بود. هيچكس باور نميكرد ريشه بزند و برگهايش را بتواند نگه دارد اما هورمنها جواب دادند و درخت انجيلي زنده ماند و منوچهر جعفري هم نامش را «خداداد» گذاشت. تنها خداداد نيست كه خوششانس بوده و زنده مانده است، زماني كه در توتكابن ميخواستند باغي را تغيير كاربري دهند و زيتونهاي 120 تا 150 سالهاش را خشك كنند باز هم سروكله جعفري پيدا شد و چند كارگر آورد و درختها را خريد و تك به تك آنها را به مجموعهاش آورد. جعفري 11 سال پيش كه اين كار را شروع كرد انگيزهاش اقتصادي بود و ميخواست كسب و كاري متفاوت داشته باشد، همنشيني با خداداد و اين زيتونها و سروها و ارسها باعث شد كه او در انتخاب خريداران هم وسواس به خرج دهد و به هر كسي درخت ندهد حتي اگر پولي چند برابر پرداخت كند. جعفري در اين 11 سال شاهد اتفاقات جالبي بوده، نمونهاش يكي بود كه از او خواست درختش را كه ناچار بوده قطع كند به مجموعه جعفري منتقل كند. در عوض هر ساله ميآيد و به آن سر ميزند و از ديدنش چشمش روشن ميشود. ميگويد اين درخت را نميفروشم، آن مرد هر ساله ميآيد و همين دلخوشيهاست كه ما را زنده نگه ميدارد. از نظرش درخت زندگي است، ارزش دارد و باعث ميشود اندكي با هم مهربانتر شويم.