دو پرسش كليدي
عباس عبدي
جملات آقاي روحاني درباره مسووليت امور را با هم مرور كنيم. «آدرس لعن و نفرين مردم بايد كاخ سفيد و واشنگتن ديسي باشد. آدرس صحيح تمام جنايت و فشار بر مردم عزيز ايران واشنگتن ديسي و كاخ سفيد است. آنهايي كه داخل اين ساختمان هستند، اين همه جنايات عليه ملت ايران روا داشتند. مردم بايد در اين سالها زندگي راحتتر و آسانتري ميداشتند، ميبايست دلار به قيمت معقول بود، اجناس، قيمت معقول داشت؛ همه اين جنايتها بر گردن كاخ سفيد است. جمهوري اسلامي ايران هيچ كوتاهي نكرده و بر سر قول خود مانده است و اين را دنيا ميگويد.» متاسفانه اين اظهارات نيز مثل بيشتر سخنان ديگر تحت تأثير پاسخهاي غير جدي يا حتي استهزاآميز قرار گرفت و چنان كه بايد و شايد نقد و ارزيابي نشد. واقعيت اين است كه گزاره مزبور در ظاهر درست است ولي از دو جهت كامل نيست. اول اينكه همه مشكلات مربوط به كاخ سفيد نيست. بخش جدي و ماندگار مشكلات ريشه در داخل و عملكرد دروني خودمان دارد. اين بخش را ميتوان به دو زيربخش تقسيم كرد. يك زيربخش آن ساختاري است و زيربخش ديگر دقيقا مربوط به عملكرد مسوولان در اتخاذ سياستها، در اجراي ناقص آنها، در انتخاب مديران و مجريان فاقد صلاحيت و... است. زيربخش ساختاري همان مواردي است كه از چند دهه پيش بوده و در مقاطعي تشديد يا تضعيف شده است. در هر حال وظيفه مديريت اجرايي دولت اصلاح اين ساختارها است و در اين باره بايد خيلي صريح و شفاف توضيح داد و عمل نمود. مسووليت زيربخش اجراي ناقص و مديران ناكارآمد، طبعا بهطور مستقيم متوجه مديريت اجرايي حكومت است. خيلي ساده ميتوان وزارتخانههاي گوناگون را با يكديگر مقايسه كرد. هر كدام كه افراد قويتر و مستقلتري حضور داشتهاند عملكرد بهتري نيز از خود نشان دادهاند و برعكس. بنابراين نميتوان بار مسووليت اين زيربخشها را ناديده گرفت و متوجه دولت ندانست.
در اين يادداشت بخش مهمتر گزاره آقاي روحاني مورد نظر است. ابتدا بايد پذيرفت كه حقيقتي غيرقابل انكار در اين گزاره وجود دارد. ايران در قالب برجام توافق كرده و تمام تعهدات خود را نيز انجام داده است. طرف امريكايي است كه خلاف تعهد عمل كرده و خسارت سنگيني را به كشور وارد نموده است. مثل جنگ كه عراق آغازگر آن بود، جنگي كه هزينههاي كشور را زياد كرد و درآمدهاي آن را كم نمود و بهطور طبيعي فشار اين وضع بر مردم وارد ميشد. اگر آن زمان اين ادعا پذيرفتني بود كه عامل اين وضع صدام حسين است، امروز هم بايد پذيرفت كه عامل گراني و مشكلات ديگر كاخ سفيد است. حداقل بخش مهمي از اين وضع ناشي از خلف وعده آنان است. تا اينجا درست و منطقي است. شايد در اين دو سال نزديك به 75 ميليارد دلار يا بيشتر خسارت به كشور زده است. و اين رقم بسيار زيادي است و بايد هم در تورم و رشد منفي اقتصادي خود را نشان دهد. بنابراين تا اينجا بحثي نيست. نكته مورد اختلاف جاي ديگري است.
در اينجا قصدم متوجه كردن مسووليت به دولت نيست، بلكه به عنوان يك شهروند مسووليت را متوجه كل ميدانم ولي چون رييسجمهور در مقام مهمي است، بايد در اين باره توضيح روشني دهد. از منظر يك شهروند دو پرسش جدي در اين باره وجود دارد كه بايد پاسخ داده شود.اول. برجام توافقي بود كه در اصل ميان ايران و امريكا شكل گرفت. ساير كشورها نيز بيشتر در مقام شاهد بودند. اين توافق به هر دليلي در عمل نقض و ايران از منافع آن محروم شده است، بدون آنكه بتوان يا مصلحت يا مفيد باشد كه به شرايط پيش از برجام بازگشت. مثل اين است كه ملكي را خريدهايد، پول آن را پرداختهايد، ولي حق تصرف مالكانه را نداريد. علت چنين وضعي چيست؟ و مسووليت آن با كيست؟ دولت، مسووليت را متوجه امريكا ميكند. اين حرف در عين حال كه در ظاهر درست است، ولي پاسخ به پرسش نيست. مثل اين است كه بگوييم چرا اين تعداد افراد در روز فوت ميكنند؟ پاسخ داده شود كه علت آن ويروس كرونا است!! در واقع پرسش اين است كه چرا به نحوي رفتار كردهايم كه اجازه ميدهيم ويروس كرونا در ايران چنين موثر باشد؟ ولي در فلان كشور ديگر كرونا و مرگ و مير آن مهار شده است. اگر مسووليت وضعيت پيش آمده براي برجام را متوجه دولت امريكا بدانيم، از خودمان سلب صلاحيت كردهايم. اين مثل آن ميماند كه يك فروشنده اجناس مغازه را به ديگران بفروشد تا فردا پولش را بدهند. ولي هيچ تضمين كافي نگيرد، فردا كه آنان پول را ندادند، نميتواند بگويد كه تقصير خريداران است كه بدقولي كردهاند. اين را پيش دادگاه بايد گفت ولي درون مديريت مغازه مسووليت متوجه فروشنده است. با اين ملاحظه دولت بايد صريح و روشن توضيح دهد كه چرا برجام به چنين سرنوشتي دچار شد؟ آيا مشكلي از جانب ايران وجود داشت يا خير؟ براي اينكه مخالفان برجام گمان نكنند اين نكته جديدي است كه به آن توجه كردهام، بايد متذكر شوم كه برجام قابل دفاع بود و هست، به شرطي كه به تبعات آن التزام وجود ميداشت. اين نكته را پيشتر در چند مورد توضيح دادهام، فعلا درميگذرم.دوم. فرض كنيم كه پاسخ اول كه كاخ سفيد مسوول است، پذيرفتني باشد. خوب بعدش چه؟ اين يك مساله است و حكومت بايد توضيح دهد كه چگونه ميخواهد آن را حل كند. در جنگ تحميلي واكنش حكومت روشن بود. بسيج همه نيروها براي بيرون كردن متجاوز از خاك ايران. همين هدف را هم پيش گرفتند. مردم هم آن را پذيرفتند و حمايت كردند، طبعا در مراحل اجرا قصور و تقصيراتي هم وجود داشت ولي هدف روشن بود. حالا در اين ماجرا برنامه ايران براي مقابله با اين اقدام چيست؟ برنامهاي كه مورد حمايت مردم نيز باشد تا در آن مشاركت كنند. اگر كاري هست كه بايد انجام شود آن را بگوييد. اگر كاري در دستور نيست، اين بيمعنا است، زيرا مثل اين است كه صدام حسين خوزستان و غرب را اشغال ميكرد و ما هم در موقعيت آتشبس غير رسمي در خطوط جديد صبر ميكرديم! و ميگفتيم اشغال تقصير صدام است. ظاهرا توجه نميشود كه طي چند سال اخير، حدود 15 تا 20 درصد از توليد ناخالص داخلي كم شده است. اگر زلزله بيايد ميتوان گفت كه زلزله از دست ما خارج است و مسووليت آن را به عهده طبيعت مياندازيم. ولي ساختن بناهاي ضعيف و غير استاندارد يا ساختن بناي قوي دو پاسخ و نتيجه متفاوت در برابر وقوع زلزله ميدهند. ما بايد بدانيم كه در زميني خانه و ساختمان و تاسيسات ميسازيم كه احتمال رخ دادن زلزله با چه قدرتي وجود دارد و بايد خود را براي آن آماده كنيم. حالا به هر دليلي كه خارج از اراده ما باشد (كه در مورد برجام چنين نيست) زلزله رخ دهد، برنامه بعد از آن چيست؟ نميشود كه دست روي دست گذاشت و مشكلات مردم را به زلزله و تغييرات تحتالارضي ارجاع داد. خيلي صريح بگويم. فهم مساله كنوني ايران و حل مشكلات داخلي مستلزم پاسخ به اين دو پرسش است كه چرا برجام به اين روز افتاد؟ و به هر دليلي كه اين اتفاق افتاده باشد، چرا ايدهاي عملي براي حل اين مشكل وجود ندارد؟