نگاهي به وضعيت تمرين گروههاي تئاتري و برنامه سالنهاي نمايشي زير سايه سنگين كرونا
انجمن دلباختگان صحنه
بابك احمدي
اين روزها بعضي سالنهاي نمايشي از گروههاي تئاتري ميزباني ميكنند و بعضي سالنهاي تعطيل هم عزم بازگشايي دوباره دارد. گروهها هم آثارشان را در وضعيتي توام با نگراني روي صحنه بردهاند؛ حتي تماشاگران هم براي رسيدن به مجموعههاي فرهنگي با اضطراب قدم به كوچه و خيابان ميگذارند. روزهاي ابتداي هفته براي بررسي وضعيت بعضي گروهها به چند پلاتوي تئاتري سري زدم، واقعيت غيرقابل انكار اين بود كه در چهره تكتك بازيگران، نشان چنداني از شور و شعف يك جمعيت سرزنده جوان به چشم نميخورد. افرادي كه بنابرقاعده بايد شاداب به تمرين برسند و در احوالات شخصيتهاي نمايشنامه غور كنند، به جستوجوگري مهيج بپردازند و در نهايت موجودات خيالي را از صفحه كاغذ بر صحنه تئاتر ظاهر كنند، بعضا با چهرههاي بِت و بيلبخند در محل مقرر حاضر ميشوند. حتي عصبيتهاي موجود در متن جامعه در نگاه و كلامشان مشهود است.
جايي ديدم اعضاي گروه بعد از به جا آوردن مناسك مرسوم سلام و احوالپرسي، پيش از شروع كار مدتي به گپ و گفت درباره اخبار ايران و جهان پرداختند، از قيمت ارزهاي خارجي و افزايش بهاي كالاهاي اساسي گفتند، از اينكه «با اين روند افزايش قيمت لبنيات و خورد و خوراك معمولي، اصلا معلوم نيست وضعيت زندگي چه خواهد شد.» يا مثلا به ناچار بايد در اين باره صحبت كنند كه در نهايت چه اقلامي بايد از صحنه كنار گذاشته شوند، بلكه كار توجيه اقتصادي پيدا كند. البته توجيه اقتصادي نه به معناي كسب درآمدي كه كفاف رتق و فتق امور جاري زندگي دهد، بلكه به اندازه برآمدن از پس هزينههاي تمرين و توليد. اينگونه است كه به مرور آب رفتن طراحي لباس (پارچه گران شده)، طراحي صحنه (چوب و آهن و پروفيل و پيچ و مهره گران شده) و باقي موارد را شاهد خواهيم بود. كارگردان حتي معذب است وقتي ميبيند بازيگر نمايش بايد براي هربار رفت و آمد ايمن، تاكسي اينترنتي خبر كند، درحاليكه هنوز ريالي درآمد نداشته. رو به من ميكند و ميگويد «ديوانهايم به خدا ! قبول داري؟»
مسوول پلاتوي تمرين با اضطراب سر ميرسد كه مبادا ازدحام جمعيت براي خودش و ديگران دردسر درست كند. نفسنفس زنان به گروه اعلام ميكند «بچهها! خيالتون از وضعيت بهداشت اينجا راحت باشه، اگر نگرانيد برم دستگاه فيشفيش! – منظورش دستگاه ضدعفوني كننده محيطهاي عمومي است – بيارم بپاشم اين كف» وقتي تمرين گروه شروع شد دليل استرس زيادش را پرسيدم. «من الان با بدبختي يك نمايش شروع كردم، اينجا هم دو تا پلاتو تمرين داريم كه اجاره ميديم دوزار از بچهها اجاره ميگيريم، اگر براي كسي اتفاقي بيفته و تو تئاتر چو بيفته فلانجا يكي كرونا گرفته ديگه بايد تعطيل كنيم عملا؛ هيچكس نمياد.»خلاصه وضعيت چنين است، تو خود حديث مفصل بخوان از اين... با وجود چنين شرايطي گروههاي تئاتري نمايشهايي روي صحنه آوردهاند. صدرا صباحي، از كارگردانان جوان و دانشجو، نمايشي قابل ديدن طراحي كرده كه با ايفاي نقش چشمنواز تينا يونستبار، مژده قرباني، ميثم غنيزاده، مهدي سقا و الهام رحيمي در سالن مستقل تهران روي صحنه رفته. «اسطرلاب» پيش از اين در سالن كوچك مركز تئاتر مولوي اجرا شد كه استقبال قابل توجه تماشاگران را به دنبال داشت. وقتي براي تماشاي نمايش به سالن رفتم، انتظار داشتم آن سالن جمع و جور مولوي شاهد حضور تماشاگر چنداني نباشد، اما در كمال تعجب ديدم افراد بعضا با چشمپوشي از رعايت پروتكلهاي اعلامشده، شانه به شانه هم در رديفها نشتهاند. در خلاصه داستان نمايش آمده «بزرگ خاندان در سن ۹۹ سالگي پس از سكته سوم و بعد از قطع اميد كردن پزشكان از او به خانه ميآيد. ورثه او دورش گرد آمدند و منتظر رو به احتضار رفتن او هستند اما بر خلاف پيشبيني پزشكان حال او رو به بهبودي ميرود كه اين وضعيت به مزاج برخي ورثه خوش نميآيد و...»برخلاف سالن «شهرزاد» كه با مديريت غيردولتي از ابتداي سال تعطيل بوده، يا سالن تئاتر «هامون» كه ظاهرا توان بالايي در پرداخت اجارهبهاي ماهانه دارد و از ابتداي سال درهاي ورودي را چهارقفله كرده، مركز تئاتر مولوي زير نظر دانشگاه تهران است كه حسب وظيفه، آهسته و پيوسته از گروههاي خوب دانشجويي در زمينه اجراي عموم حمايت ميكند. بنابراين حالا كه نمايش «اسطرلاب» به سالن تئاتر مستقل تهران كوچ كرده، بروبچههاي نمايش «دوستان كمدي» به كارگرداني امير محمد ابراهيمي هنر خود را در اين مجموعه به نمايش گذاشتهاند. «ژك و اوديل در آستانه جدايي از يكديگر با يك آگهي شركتي كه دوست ميفروشد مواجه ميشوند...» علي قانعي، صبا پويشمن، عباس صابري، مهشيد آقاخاني در اين نمايش دانشجويي كه ظاهرا در جشنوارههاي دانشگاهي مورد توجه قرار گرفته و تقديرها و تنديسهايي دريافت كرده بازي ميكنند. «تئاتر مستقل تهران» هم بيكار ننشسته و اين روزها از نمايش ديگري به نام «غرب حقيقي» نوشته سم شپارد به كارگرداني اميد سعيدپور ميزباني ميكند. گروهي كه براي اجراي عمومي نمايش از تبريز راهي تهران شدهاند و شواهد نشان ميدهد كار در شهر خودشان با استقبال همراه بوده و گروه حالا قرار است مواجهه با مخاطب پايتخت را تجربه كند. محمد چرختاب، اميد سعيدپور، شادي اميري در اين نمايش ايفاي نقش دارند. البته اگر به تماشاي نمايشهاي دانشجويي علاقهمند هستيد، حتما به تماشاخانه ايرانشهر هم سري بزنيد و به تماشاي اجراي «اسموكينگروم» كاري از سعيد زارعي بنشينيد. نمايشي پرجمعيت كه با حضور امير امرايينيا، محمدامين افشار، مريم بهمنپور، الهه پورسند، سويل جعفري، مهبد جهاننوش، فاطيما حسينزاده، فرناز حسينمردي، سعيد زارعي، مرتضي سالاري، فاطمه صادقي، عليرضا صمدزاده، بيتا طالشي، آهو قلندر تا هفته آينده روي صحنه است.
در ميان سالنهاي دولتي «تئاترشهر» پس از تغيير مديريت، رفتن سعيد اسدي و آمدن ابراهيم گلهدارزاده همچنان فعالترين به شمار ميرود. روابط عمومي مجموعه اعلام كرده كه تالارهاي «قشقايي» و «سايه» مجموعه تئاتر شهر در هفته جاري ميزبان ۲ نمايش «بيداري» به كارگرداني داود دانشور و «بين يه عالمه ماهي» به كارگرداني امير دلفاني خواهند بود. در اين ميان وضعيت سالن اصلي مجموعه همچنان مشخص نيست. در روزهاي شروع فعاليت هم شاهد اجراي نمايشي آنچنان با كيفيتي نبوده جز مورد نمايش «جواديه» به كارگرداني رضا بهرامي كه كارش به دو اجرا در روز هم رسيد و به نوعي با استقبال مواجه شد.خلاصه اينكه گروههاي تئاتري و تماشاگران خسته از خانهنشيني، هرطور شده انجمني از دلباختگان تشكيل دادهاند و چراغ سالنهاي نمايش را روشن نگه داشتهاند. اينها جز خودشان، حامي ديگري ندارند.