• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4755 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۸ مهر

جنگ سرد و پروپاگاندا

مرتضي ميرحسيني

اواخر سپتامبر 1953 در چنين روزي، روزنامه نيويورك تايمز در مقاله‌اي بلند مدعي شد كه شهروندان روسيه هم- برخلاف تبليغات رسمي حكومت‌شان- همان چيزهايي را مي‌خواهند كه ما امريكايي‌ها مي‌خواهيم: مالكيت شخصي و خانه‌اي كه به خودشان تعلق داشته باشد. اين مقاله يكي از صدها مقاله اين‌چنيني بود كه در دهه‌هاي 1950 و 1960 ميلادي در روزنامه‌هاي امريكايي منتشر مي‌شد و هدف‌شان هم اين بود كه به خوانندگان خود نشان دهند كه مردم عادي شوروي چندان تفاوتي با مردم ايالات متحده ندارند.
 البته متاثر از تبليغات گسترده، بيشتر امريكايي‌ها خواه‌ناخواه از سياست رسمي دولت‌شان در ضديت با شوروي حمايت مي‌كردند اما براي بسياري از آنان دشوار بود كه از مردم روسيه هم متنفر باشند. هنوز تاثير تبليغات زمان جنگ دوم جهاني كه روس‌ها را متحدان قابل اعتمادي در پيكار با هيتلر نشان مي‌داد در ذهن و قلب مردم امريكا باقي بود و بسياري از ساكنان ايالات متحده روايت سرسختي و مقاومت دليرانه روس‌ها در مواجهه با آلماني‌هاي نازي را به ياد داشتند. اما جنگ دوم جهاني كه به پايان رسيد و دو دولت وارد دوران موسوم به جنگ سرد شدند، تبليغات رسمي رسانه‌هاي امريكا هم تغيير كرد. اين تغيير آنقدر ناگهاني و بي‌مقدمه بود كه بسياري از مردم اين كشور را گيج كرد و هضم شرايط جديد و پذيرش روسيه به عنوان تهديد را نه فقط دشوار كه تاحدي ناممكن كرد. 
دولت امريكا و رسانه‌هاي متحد آن براي توجيه اين تضاد و درآوردن جامعه از گيجي، روي انتشار هماهنگ اين پيام توافق و برنامه‌ريزي كردند: حكومت شوروي يك ديكتاتوري فاسد كمونيستي است كه به سلطه بر جهان مي‌انديشد اما مردمي كه زير سايه اين حكومت زندگي مي‌كنند، آدم‌هايي هستند مثل همه آدم‌هاي ديگر و با كساني كه در غرب اروپا يا ايالات متحده امريكا زندگي مي‌كنند تفاوت زيادي ندارند؛ آنها هم مثل همه ملل ديگر تشنه آزادي‌اند و براي داشتن يك زندگي آبرومند و نسبتا مرفه تلاش مي‌كنند.
 طبق نوشته سايت هيستوري‌دات‌كام اين مقاله نيويورك تايمز مثال گويايي از پروپاگانداي امريكا در جنگ با شوروي بود. مقاله با اين جمله شروع مي‌شد كه شهروند روسيه اگر خوش اقبال باشد شايد روزي قطعه زميني براي ساختن خانه‌اي كوچك دريافت كند و بعد مي‌پرسيد: او پس از آن چه مي‌كند؟ و پاسخ مي‌داد: دورتادور آن را فنس مي‌كشد تا حد و حريم خودش را معلوم كند؛ «چند دهه سيطره قوانين كمونيستي فقط حرص مردم را براي داشتن چيزي از آن خودشان بيشتر كرده است.»
 نتيجه نهايي مقاله اين بود كه حكومت شوروي براي كسب رضايت اتباع خود بايد بسياري از رفتارها و رويه‌هايش را عوض كند و خواسته‌هاي مشروع و طبيعي مردم را بپذيرد. اين مقاله همچنين سندي است بر اينكه فكرمحوري پروپاگانداي امريكا براي جذب مردم بلوك شرق، اغراق يا تاكيد درباره رفاه و ثروت و جذابيت‌هاي مادي زندگي در يك كشور آزاد بود. گويا اين تبليغات تاثير زيادي هم داشت و مثلا نمايشگاه كالاهاي مصرفي كه امريكايي‌ها سال 1959 در شوروي برگزار كردند حداقل 3 ميليون بازديدكننده را جذب كرد و مي‌گويند بازديدكنندگان براي برداشتن كاتالوگ‌ها با هم رقابت و دعوا مي‌كردند.
 ناخواسته ياد آن حرف اسلاونكا دراكوليچ مي‌افتم كه گفته بود:«ما حتي نمي‌دانستيم كه چيز بهتري هم وجود دارد. همين كه اين را فهميديم و كم‌كم دلمان خواست دستمال توالت‌هاي بهتري داشته باشيم، كمونيسم محكوم به فنا شد.» داركوليچ از زندگي در يوگسلاوي حرف مي‌زد كه البته درباره شوروي هم صدق مي‌كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون