بازار ترجمههاي شتابزده
كاوه ميرعباسي
در 20 سال گذشته و به شكل مشخص در 10 سال اخير شاهد تغييراتي در وضع ترجمه در ايران هستيم. تا دهه 70 بازار نشر ايران با خارج از كشور ارتباط زيادي نداشت و همين موضوع باعث ميشد كمتر شاهد ترجمه كتابهاي روز باشيم. اما مشخصا از 10 سال گذشته ناشران جديدي در تعداد زياد وارد عرصه نشر شدند. اين ناشران انتخابهايشان بر مبناي كتابهاي پرفروشي بودند كه در دنيا منتشر ميشوند. كافي است نگاهي به سايت كتابخانه ملي بيندازيد و عنوانهاي چاپ شده را ملاحظه كنيد. در اين سايت عموما به كتابهاي پرفروشي برميخوريد كه با سرعت عجيبي ترجمه شده و به بازار كتاب ايران عرضه شدهاند.
چنين رويكردي داراي دو وجه مثبت و منفي است هر چند كه بخش منفي آن ميچربد. جنبه مثبت آنها اين است كه خوانندگان ايراني در جريان ادبيات روز جهان قرار ميگيرند. در سويه منفي كساني كه اين كتابها را انتخاب ميكنند عمدتا با ادبيات آشنايي لازم را ندارند و تنها دليل انتخابشان براي ترجمه پرفروش بودن اثر است. بايد به اين نكته توجه كرد، كتابهايي كه در دسته كتابهاي پرفروش قرار ميگيرند همگي جزو كتابهاي عامهپسند نيستند. ممكن است برخي نويسندگان مطرح و طراز اول هم اثري را خلق كنند كه در فهرست كتابهاي پرفروش بگنجند و طيفي از خوانندگان نخبه مخاطب آن باشند. اما زماني كه اين كتابها در معرض مسابقه ترجمه سريعتر بدون توجه به دشوارنويسي نويسنده واقع شوند، اهليت و قابليت مترجم در درجه دوم اهميت قرار ميگيرد و در چنين وضعيتي، كتابهاي ترجمه شده از ارزش ادبي تهي ميشوند. ترجمه ميانمايه و متوسط از برخي آثار مشكلي ندارد اما ترجمههاي شتابزده آثار طراز اول به آنها صدمه جدي وارد ميكند. چنين رويهاي باعث ميشود آنها حرام شوند، نتوانند مخاطبان خود را پيدا كنند و حتي فروش خوبي هم نداشته باشند. به عنوان مثال زماني كه نويسندهاي برنده جايزه نوبل ادبيات ميشود، تقاضا براي ترجمه آثارش بالا ميرود اما با ترجمه اورژانسي آثار اين نويسنده فدا ميشود. البته در مواقعي هم شاهديم، ناشراني هستند كه ترجمه قابل قبولي از اين آثار ارايه ميدهند، فارغ از اينكه خود را درگير مسابقه كنند. چنين ناشراني ترجيح ميدهند
ترجمه آبرومند ارايه دهند و كارشان شايسته قدرداني است.