جنايت و مجازات
عباس عبدي
ادامه از صفحه اول
اتفاقا در بسياري از موارد آنان به اين علت كه تحقير شدهاند، مرتكب جرم ميشوند. آتش با بنزين خاموش نميشود. اگر بخواهيم با اين كار ديگران را بترسانيم تا مرتكب جرم نشوند، اين نيز با تشديد مجازات رخ نميدهد. مجازاتهاي اينچنيني فرهنگي را در جامعه ترويج ميكند كه منشأ خشونت و تكرار جرم است. به نظر بنده بد نيست به اين پرسش پاسخ داد كه چرا اين جوانان بزرگ شده در اين ساختار اينقدر درك ندارند كه انجام چنين كاري در بيمارستان بسيار زشت و زننده است و به سرعت بازداشت و شايد حتي اعدام شوند. يادمان نرفته كه چند سال پيش دو جوان را به همين علت در كنار پارك هنرمندان اعدام كردند! حتي اگر اين مجازاتها منجر به كاهش جرم شود، ناشي از ترس است و هنگامي كه كوچكترين روزنهاي براي ريخته شدن ترس پيدا شود به صورت فوراني شاهد ارتكاب جرايم مشابه خواهيم شد. در ماجراي آن بيمارستان، مهمتر از موضوع حمله اين مساله است كه چرا عدهاي جوان تا اين حد بيمبالات و بدون فكر و انديشه و بدون آيندهنگري و فارغ از بديهيترين اصول اخلاقي، دست به چنين جنايتي ميزنند؟ اينكه آنان نه قادر به درك تبعات امنيتي و قضايي اقدام خود هستند و نه حتي دركي از بديهيات اخلاقي كار خود داشتهاند، به معناي آن است كه فرآيند اجتماعي كردن جوانان اين جامعه دچار مشكل شده است. اگر اين رويدادها تنها يك مورد باشد ميتوان آن را ناديده گرفت، ولي چندي پيش در خيابان يكي از شهرهاي استان تهران و پيش از آن، در بيمارستان و جاهاي ديگر اين پديده تكرار شده است و بايد آنها را در ذيل يك مساله اجتماعي درك و تحليل كرد. هر پاسخي براي اين پرسش داشته باشيم، در يك امر نبايد ترديد كرد. اجراي مجازاتهاي خشن و تحقيرآميز حتي اگر حق اين مجرمان باشد در نهايت بازي در زمين آنان است و راهحل نيست. مجازات لازم است ولي دست جامعه براي انجام هر نوع مجازاتي و به هر شكلي و با هر كيفيتي باز نيست.