دلار و رانت به زبان ساده
يكدفعه دوستان بابك رنجاني از راه ميرسند. براي فروش هر بشكه نفت پورسانت 20 تا 30 درصد ميخواهند. فكرش را بكنيد چه وطنپرستاني هستند و چرا تحريم برايشان نعمت است. در ميانمدت اين وضعيت هر كس به هر منبعي كه قابل سودآوري باشد را تبديل به يك خلافكار ميكند. اين در حالي است كه تورم تا پايان سال ۹۹ احتمالا به 60 تا 80 درصد خواهد رسيد و حقوقبگيران ثابت كه چيزي ندارند گران كنند؛ به فلاكت ميافتند. كارگران و بيكاران هم كه با خصوصيسازي(بخشش كارخانههاي دولتي به اطرافيان به صورت قسطي و تعطيل اين كارخانهها به ملك قابل فروش) نقرهداغ ميشوند. چه راهحلي وجود دارد؟ تسليم به امريكا؟ شورش؟ دادن كشور از اين گروه كه امتحانشان را اين طور پس دادند به گروه ديگر كه قبلا امتحان دادهاند؟ حكومت پليسي؟ اعدام گرانفروشان؟ نه اينها فقط چند روزي وضعيت رواني را ساكت ميكنند و اتفاقا اشتهاي مردم براي خطر كردن را بيشتر ميكند. راهحلهاي ممكني كه به ذهن ميرسد، اين است:
1- دولت پول چاپ نكند: تورم يعني پول بيپشتوانه چاپ كردن.
2- مبارزه با فساد: بدون شفافيت و رسانه آزاد يك شوخي است. هر كس كه در معرض فساد است بايد در مدت محاكمه از اعمال نفوذش به عنوان جرمي اضافي در پروندهاش استنطاق شود. كشف فساد بايد مرجع رسيدگي و پشتيباني از افشاگر فساد ايجاد كند. راستيآزمايي از فساد يا عدم فساد بايد توسط قضات و كارشناسان مستقل انجام شود. اين استقلال بر فرض اين باشد كه اگر رييس قوه قضاييه هم يك حركت مشكوك داشته باشد، قاضي بتواند او را محكوم كند. اين امر باورپذير نيست نه در حكومت و نه در مردم. ولي در تاريخ اين علي(ع) بود كه در محكمه قاضي خودش محكوم شد و زرهاش را نتوانست از مرد مسيحي بگيرد.
3- بررسي شفاف انتخاب افراد بر اساس شايستگي و رزومه «بدون فساد» در كميته مستقل انتصابات: كميته مستقل انتصابات ميتواند در دولت و با همكاري مجلس يا كميسيوني در مجلس باشد. اگر كسي با اعمال نفوذ يا پرداخت رشوه يا زد و بند يا نفوذ مقامات به مقامي اعم از مديركل به بالا رسيده است؛ پروندهاش رسيدگي و راي صادر شود. دلايل بايد فرآيند انتصاب افراد را بررسي كند نه اينكه اسم و فاميل مدير مربوطه به كدام مقام نزديك است.
4 -شفافيت محض بدون تبليغات: توسط مسوولان اول كشور از نزديكترين شخص به خود تا دورترين مخالف شروع شود. شفافيت محض. اگر پروتكل خارجي را در مجمع تشخيص نميپذيريم؛ پروتكل داخلي ايجاد كنيم.
5- منع مداخله افراد حكومت در اقتصاد: هر كس تا دورترين اقوام و نزديكان كه ممكن است با استفاده از آشنايي با مقامات دولتي؛ رانتي به دست آورد، حق مداخله در بخش خصوصي نداشته باشد. وقتي وزير سابق صنعت به عنوان بزرگترين سهامدار پتروشيمي معرفي ميشود قطعا آن وزارت باعث اين سهام شده. حق امضاها به جاي خود، هر مسوولي معمولا تا 10 سال آينده معاون و كارمندي وارد چرخه ميكند كه بعدا ساپورت فعاليت اقتصادي وزير سابق و ولي نعمتش باشد. در استخدامها و اعطاي مقام؛ بايد اين چشمانداز فاسد مد نظر باشد.
6- پاسخگويي به افكار عمومي و مراجع ذيصلاح: هر كس كه دسترسي به منابع دارد بايد پاسخگو باشد. اگر كسي وابسته به رهبر، رييس جمهور يا مجلس يا امنيتي يا هر كس ديگر باشد؛ احتمالا دسترسي بيشتري به منابع دارد. بايد هر كسي براي بقاي نظام از حمايت افراد سودازده افرادش دست بردارد. بايد فضايي اطرافش بسازد كه نزديكترين فرد به او بترسد كه ممكن است در معرض تهمت سوءاستفاده باشد و توسط مقامي كه به او نزديك است، شكايت شود. رسانه بايد چشم و گوش مقامات در كشف فساد باشد و براي كشف فساد تشويق شود. اين رويه اكنون طوري است كه رسانه در صورت تبليغ مقامات تشويق ميشود.
7- تغيير فرهنگي: همه صاحبان نفوذ كلام زندگي خود را به عنوان تابلوي تبليغ فرهنگ مردم بالا ببرند. نميشود در زندگي يك رانتخوار كوچك و بزرگ بود و در رسانهها روي منبر رفت. مردم به كردار و واقعيت زندگي صاحبان تريبون توجه ميكنند نه تبليغات و گريم و نمايش آنها.
در قباحت تحصيل مال حرام هم مالاندوزي و محل زندگي و املاك و محل تحصيل فرزندان شما را نگاه ميكنند نه ريش و چفيه شما. آقاي خاوري چفيهاش از همه كلفتتر بود و حالا در كانادا نشان داده ذاتش با اندي موافقتر است.
رسانه ملي بزرگترين آسيب را به بخشهاي فرهنگ كار و تلاش زده است. وقتي فردوسيپور پرتلاش و زحمتكش را به مديري وابسته به مقامات ميفروشد؛ اين راهنمايي را به جوانان ميدهد كه تلاش و كوشش و استعداد و رنج تحصيل بيهوده است. برو يك پارتي پيدا كن تا از رانتي ره 20 ساله را يك شبه بروي.
در اين كشور تحصيل مال حلال روزي ارزش بود. فطرت انسان با تلاش و كوشش و حلالخواري متاسفانه به رانتخواري، دزدي و تبليعات روابط عموميها تنزل پيدا كرده. ايران را ايرانيان ميسازند. وقتي ايرانيان در تلاش باشند به جاي سلامت كشور؛ جاي رانتخوار، دزد و متقلب قبلي را بگيرند؛ اين كشور جنگل خلافكاران ميشود و بسيار آسيب خواهد ديد. پشت هر زنده باد و مرده بادي قرارداد و پول و منافع گروهي خواهد بود و آنها در انتها با همه ارزشها خداحافظي ميكنند. سه ارزش والا چون حق حيات، وطنپرستي و راستگويي جايش را به خشونت و بيرحمي، وطنفروشي و خودخواهي فردي و دروغگويي و تبليغات و خرافه خواهد داد. اين كشور را حتي محمود افغان هم فتح خواهد كرد چه رسد به اسكندر.
۸- با كارتهاي منطقهاي ما ميشود، معادلات خارجي را عوض كرد: اگر از اين كارتها به موقع استفاده نكنيم؛ هم آن كارتها بلاموضوع ميشوند و هم حلقه محاصره اقتصادي سياسي تنگتر ميشود.
۹- بحران سياست خارجي را مديريت كنيم: پايين آوردن سطح تنازع با انعطاف و مذاكره و گشودن جبهههاي تازه كم حساسيت. اگر با اروپا نميتوانيم كار كنيم با ژاپن كه امريكا حساسيتي به آن ندارد، وارد مذاكره شويم كه احتمالا انگيزه و توان سرمايهگذاري دارد و مشمول حساسيت تحريمها نميشود. اگر از روابط با چين و روسيه راضي هستيم ولي كفايت نميكند؛ ژاپن و هند را اضافه كنيم. كمكاري وزارت خارجه در اين باره بلاتوجيه است.