روزگار سپري شده يك درد
عرصه فرهنگ و هنر اين استان بسيار غني و اصيل و متكثر و متنوع نيز بي اعتنا از شرايط و رخدادها و تحولات و پيشرفتهاي تاريخي راهي باريك و پر سنگلاخ را در اين گذر و نظر طي نموده است و پيموده مبهم و سخت و تاريك و تنها. مصداقي اينچنين خواهم آورد در اين آوردگاه به ميان از تنهايي، انزوا و مظلوميت فرهنگ و هنر متكثر، غني و اصيل سيستان و بلوچستان كه گرچه مفاخر آن بيشمارند و مطرح در عرصه ملي و بينالمللي اما در قرن 21 هنوز شاخصترين و برجستهترين چهرههاي اين استان در گمنامي، فقر و محروميت از دنيا ميروند بدون آنكه جامعه از هنر والاي ايشان بهرهاي كافي و وافي برده باشد و يا با عرض تاسف آثارشان ثبت و ضبط شده باشد تا پس از مرگ به كار آيندگان آيند و در راستاي غناي فرهنگ و هنر ايران زمين. مهتاب نوروزي را مادر هنر سوزندوزي اصيل بلوچي ناميديم، نااميد رفت از اين دنيا و بي مراد، تا بود كمتر كسي او و هنر بي مانندش را شناخت و در فقر و تنگدستي به سر ميبرد، در پايان عمر خويش بيمه شد و پس از دوندگيهاي طولاني مدت براي گرفتن حق و حقوق خويش كه عاجز ماند در حالي دعوت حق را لبيك گفت كه بلافاصله پس از مرگ به يك چهره بدل شد و بسيار مطرح و شهير.
يا كه همين ديروز استاد رسول بخش زنگشاهي ازمفاخر و موزيسين بي بديل درگذشت .كمتر آثار ارزشمندش ثبت گشت و ضبط تا جايي كه اكنون پس از گذشت چند ماهي از مرگ ايشان و اينكه هنوز كفنش خشك نشده خلأ هنر والا و فقدان حضور ارزشمندش به خوبي احساس ميشود بدون اينكه كس را دسترسي باشد به دانش موسيقايي ايشان.
اصلا چرا از گذشتههاي نه چندان دور و يا ديروز صحبت به ميان آيد. همين امروز هستند مفاخري چون «شير محمد اسپندار»ها، «محمود بليده»ها، بانو« شمشك»ها و «زبيده آزادي»ها و و و الي ماشاءا... چهرههاي شاخص ديگر در عرصه موسيقي و ساير عرصههاي مختلف فرهنگ و هنر كه در بدترين شرايط به زيست هنري و فرهنگي خويش ادامه ميدهند بدون آنكه آثاري از ايشان به ضبط رسيده باشد و ثبت.
اجازه بفرماييد زلف آغازين سطور اين يادداشت را اينجا چنين گره بزنيم كه اكنون نيز با وجود همهگيري كرونا عرصه فرهنگ و هنر در كشور پس از وقفهاي كوتاهمدت مجددا توانست خود را منطبق با شرايط و پروتكلهاي موجود تنظيم كند و پيش ببرد و از ورطه ركود و سكوت و سكون سنگين تنهايي برهاند اما در اين بين فرهنگ و هنر سيستان و بلوچستان همانطور كه عرض شد در ركود بوده و سكون. همچنان روزگاري بسيار سرد و جمود را مينمايد تجربه و طي، تو گويي كه اين روزگار پررنج تمامي ندارد براي اهالي حاشيهنشين فرهنگ و هنر اين استان.
حال مدارس گشايشي دوباره يافتند و فعاليتها از سر گرفته شد و فرزندان ايران كوله به پشت راهي كانونهاي تعليم و تعلم شدند و تجربه تازهاي از يادگيري و آموزش و آموختن علم و دانش را در دوران كرونايي دارند كسب مينمايند اما هنوز قفل كرونا بر درهاي فرهنگ و هنر اين سامان جا خوش كرده و سكون و سكوت تداومدار همچنان مستولي است بر آسمان فرهنگ و هنر اين سامان.
خلاصه جان كلام؛ رنجها و دردهاي بيشمار عرصه فرهنگ و هنر سيستان و بلوچستان دوره كودكي، نوجواني، جواني را طي نموده و اكنون با بحران ميانسالي و سالخوردگي دست و پنجه نرم مينمايد اميد كه درماني بر اين كهنه دردها و زخمهاي چركين تجويز شود و نسخه تازهاي پيچيده پيش و روي اين پيچيدگي تا پيش از آنكه خيلي زود دير شود بيش از پيش. خير پيش.