• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4760 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۴ مهر

معجزه فوتبال!

فياض زاهد

فوتبال شبيه‌ترين آفريده بشر به زندگي است.هيچ ورزش و هيچ اتفاقي در جهان را نمـي‌تـوان شبيه‌تر از فوتبال به سرشت زندگي بشر تشبيه كرد.

در بخش فردي و رواني هم اين تشابه غيرقابل انكار است. فوتبال بهترين جا براي نشان دادن شخصيت فردي و جمعي انسان‌ها است.آدم‌ها آن‌گونه فوتبال بازي مي‌كنند كه مي‌انديشند. مي‌توان با نگاه كردن به نحوه بازي يك فوتباليست يا يك تيم لگاريتم نگرشي و جهان‌بيني‌شان را تشخيص داد.اگر بازيكني سختكوش باشد و مسووليت‌پذير، قدرت رهبري داشته باشد و مقاوم در برابر حملات، بازتابي است از شخصيت رواني و دروني فرد. اگر تيمي به راحتي وا ندهد يا در نتيجه تغيير فضاي رواني استاديوم‌ها تمركز خود را از دست ندهد مي‌تواند مبنايي براي مطالعات روانشناختي باشد.از منظر فردي هم قابل تامل است. چه بازيكني از پشت و ناجوانمردانه تكل مي‌زند، كدام بازيكن در درگيري‌هاي رودررو از فحاشي سود مي‌برد، كدام فوتباليست براي شكست دادن طرف بر اعصاب و روان بازيكن حريف خدشه وارد مي‌كند.در يك كلام كدام بازيكن چرك بازي مي‌كند و كدام‌شان تن به بازي شرافتمندانه مي‌دهند.همه اينها بازتابي از شخصيت فردي و جمعي ملت‌ها مي‌تواند باشد.مثلا به بازي برزيل نگاه كنيد.آنها فوتبال بازي نمي‌كنند، زندگي مي‌كنند.در زمين مي‌رقصند، فوتبال اصيل برزيل ژوگوبونيتو به معناي زيبايي است.هنر است، الهام است، ناب است.شاد است عين زندگي. رقص است مانند سامبا. لذا اگر برزيلي‌ها را رصد كني بيش از بردن از اين هنر ناب لذت مي‌برند.نه دونگا نه اسكولاري هيچگاه به دليل خيانت به سنت فوتبال برزيلي مورد پسند برزيلي‌ها نيستند. ايرلندي‌ها حاضر هستند به همه دنيا ببازند اما در برابر انگلستان پيروز باشند. جورج بست كه پدرش كارگر معدن بود، وقتي به ميراث لينفيلد و بلفاست پشت كرد و به منچستريونايتد پيوست، همچون سرباز خائني بود كه به اردوي دشمن پيوسته است. هنوز ميان طرفداران ژنرال فرانكو و لشكر كاتالان صلح رخ نداده است. ال كلاسيكو تنها مسابقه فوتبال نيست، تلاشي براي ارجحيت ارزش‌هايي است كه دو جامعه را نمايندگي مي‌كند.مضحك است اما گاهي نمادها هزاران سال دوام مي‌آورند. چنان كه صلح ميان اسپارت و آتن كه جنگ‌هاي پلوپونز را  از زمان اردشير پادشاه هخامنشي آغاز شده بود تا زمان مسابقات المپيك آتن به سال 2004 به درازا كشيد. تنها در آغاز اين مسابقات بود كه پس از صدها سال شهرداران دو شهر رسما توافق صلح را امضا كردند.كافي است زماني كه اسكاتلندي‌ها با انگلستان مسابقه دارند در پاب‌هاي گلاسكو و ادينبورگ نشسته باشيد تا درك كنيد از چه سخن مي‌گويم.هنوز دانماركي‌ها آلماني‌ها را نبخشيده‌اند. سايمون كوپر در كتاب «فوتبال عليه دشمن» كه عادل فردوسي‌پور آن را ترجمه كرده، شرح مستوفايي از اين جامعه‌شناسي روان شناختي درباره ملت‌ها ارايه مي‌دهد. او ياد مي‌آورد كه وقتي تيم هلند در بازي‌هاي اروپايي 1988 آلمان را شكست داد بسياري در ماستريخت و روتردام و آمستردام دوچرخه‌هاي خود را از شادماني به آتش كشيدند. اشاره به اشغال كشورشان توسط آلمان نازي.
گاهي ميان شهرها نيز اين دشمني و رقابت وجود دارد. در ايران به تاريخ سپيدرود رشت و ملوان انزلي بنگريد. وارث چنين ميراثي است. به استقلال و پرسپوليس بنگريد. خاستگاه‌هاي تيم‌ها مويد اين تمايز است. تاج وجهي درباري داشت و پرسپوليس بازتاب نوعي اعتراض اجتماعي.
رئال سلطنتي و شيك است و بارسلونا نماد چپ و روشنفكري اعتراضي.ليورپول بندرنشينان باسابقه و منچستريونايتد كارگران نساجي و صنايع در حال ظهور. اينترميلان تيم طبقه كارگر است و آث ميلان نماد بورژوازي كمپرادور. بوكاجونيورز در آرژانتين از ابتدا به همت تعدادي از مهاجران ايتاليايي معبد فقراي بوئنوس آيرس شد. ورزشگاه شكلاتي لامبوبرانا محل تجلي برتري محله‌هاي فقيرنشيني است كه تنها امكان موفقيت‌شان در زمين بازي متصور بود. در برابر آنها ريورپلاته وجود داشت. هرچه بوكايي‌ها پابرهنه فوتبال مي‌كردند، بازيكنان ريورپلاته وارث نظام اجتماعي نابرابر آرژانتين بودند.در دوره حكومت سرهنگان نيز اين تعارض وجود داشت. «ديه گو آرماندو مارادونا» تنها در بازي سرنوشت‌ساز 1986 نبود كه دست خدا نام گرفت، او بازتاب قدرت توده‌هاي محرومي بود كه در فرصتي بودند تا خود را نشان دهند. به اين علت است كه مارادونا اسطوره شد و مسي نه! مهم آن نيست كه كدام يك بهتر بازي كردند، مهم آن است كه كدام يك سمبل خواسته‌ها و نماد اعتراض بودند. مارادونا همه اينها را داشت. چيزي كه پله به‌رغم آن  خاستگاه طبقاتي يكسان  نبود. مارادونا سمبل اعتراض بود. اعتياد او هم به زندگي مردم لاتين تبار مي‌مانست. او خود خود آنها بود. معترض، ضد نظم، طغيانگر، انقلابي. پله عروسك دست‌آموز سرمايه‌داري!
بايد فضاي سياسي و اجتماعي امريكاي لاتين را بشناسي تا دريابي چرا مارادونا الهام‌بخش بود. او انتقام همه اين تخفيف‌ها و نداشتن‌ها را مي‌گرفت. او به سيستم معترض بود. او سيستم را به سخره مي‌گرفت. از آن دسته سخره‌ها كه بچه‌هاي پايين شهر دانستون مانند پل گاسكويين استاد انجامش بودند. زماني كه كنار ملكه ايستاد تا با او عكس يادگاري بگيرد دست راست خود را بر شانه ملكه اليزابت! نهاده بود.اين كار تمسخر سنت‌ها و آداب درباري بود. داستان فوتبال بازتاب تبلور خواسته‌هايي بود كه گاهي براي مردم سرزمين به رويا مي‌ماند.يا انعكاسي است از اراده ملتي كه تا توان دارد مي‌جنگد. مهم نتيجه تلاش نيست. اصل، خود تلاش  است. اينكه رويايي را محقق سازند. ملت‌هايي كه چنين فوتبالي ارايه مي‌دهند نادرند. تيم ملي آلمان از آن دسته است.كافي است به ياد آوريم. آنها در فرداي قرارداد 1919 ورساي، همه‌چيزشان تاراج شده بود. اما در فاصله سال‌هاي 1929 تا 1938 به قدرتمندترين كشور اروپا تبديل شدند.در دوره پس از جنگ اول تورم بالاي 1000 درصد رشد كرد.بيكاري بيداد مي‌كرد. اما درست زماني كه جان اشتاين بك داستان فقروفاقه و تورم بزرگ را در «خوشه‌هاي خشم» در امريكاي سرمايه‌داري مي‌نوشت، در آلمان يك نفر بيكار نبود! آنها ارتشي ساختند كه پنجاه سال از تكنولوژي روز ارتش‌هاي اروپايي جلوتر بود.همان روح ژرمني در فوتبال هم تجلي داشت.در اطراف خودمان، ژاپني‌ها و ترك‌ها از اين خصيصه جنگندگي و تلاش برخوردارند. اما برخي از ملت‌ها چنين نيستند.اگر در فضاي مناسبي قرار بگيرند توانايي تحقق اين معجزه را دارند و اگرنه، پاسخ روشن است.ايراني‌ها از جمله مللي هستند كه اگر درست رهبري شوند، انگيزه ملي درآنها تقويت شود، دست به كارهاي بزرگي مي‌زنند.به راستي، كدام كشوري را در منطقه سراغ داريد كه بتواند در برابر تلاش 35 كشور دنيا براي شكست دادنش مقاومت كند؟
ايراني‌ها تنها با چهارمين ارتش مجهز دنيا- عراق-  نجنگيدند، بسياري از كشورها چه از نظر مالي، چه انساني، چه اطلاعاتي و چه تسليحاتي به عراق كمك كردند. اما ايراني‌ها نمي‌خواستند تسليم شوند. از آن دسته روزگاران بود كه «نادر» در ميان‌شان بود. اشاره به واقعه نبرد كرنال است. نادرشاه از پيرمردي درچه‌اي كه با شجاعت مي‌جنگيد پرسيد: در حمله افاغنه به اصفهان كجا بودي؟ پاسخ داد در اصفهان! شاه پرسيد پس چه شد آنگونه رميديد؟ جواب داد ما بوديم. اما نادر نبود. حال بازي پرسپوليس و النصر عربستان دست‌‌مايه اين خرده‌نگاري‌ها شده است. اينكه چگونه مي‌تواند تيمي مردمي، با بازيكناني كه از نظر روحي بزرگند اما در بازار ماركتينگ فوتبال به قيمت يك بازيكن النصر قيمت‌گذاري نشده‌اند، چنين شاهكاري خلق كنند! چگونه مي‌شود رفتار غيرحرفه‌اي و پرسش‌برانگيز حذف موثرترين مهاجم پرسپوليس تنها چند ساعت به شروع بازي به اهرم قدرتمندي براي نشان دادن اراده انساني و غرور ملي تبديل شود! معجزه فوتبال درس‌هاي ديگري هم دارد.اينكه اگر تيمي باهم باشند شكستني نيستند. اينكه فوتبال همچنان مي‌تواند الهام‌بخش باشد. اينكه مي‌تواند در اوج تحريم‌ها، گراني‌ها، نداري‌ها، كرونا، دل ملتي را شاد گرداند. اينكه نشان دهد چگونه حساسيت‌هاي تاريخي مي‌تواند منبع انرژي و الهام باشد. من معتقدم النصر از همان نقطه قوت خود ضربه خورد.آنها تيمي بين‌المللي بودند.تنها براي انجام بازي فوتبال آمده بودند، اما تيم پرسپوليس انگيزه‌هاي ملي، تاريخي و سرزميني داشتند. براي ايراني‌ها، پيروزي بر عربستان، همان حسي را تداعي مي‌كند كه دانماركي‌ها و هلندي‌ها دارند. ايراني‌ها دوست دارند تمايز خود را با عربستاني‌ها نشان دهند. اين تعارض قديمي است. تاريخي است.خيلي هم به خوش‌رقصي‌هاي امروزين‌شان براي ترامپ و نتانياهو مربوط نيست.ما با آنها چند حساب تسويه نشده داريم!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون