سيوهفت سال دانشنامهنگاري كم نيست اما او چنين كرده و در كنار آن، مشايخ فرهنگ ايران را كنار هم جمع كرده تا آنچه به ثمر ميرسد، بيشترين اثر را بر جاي گذارد. آنچه در ادامه ميخوانيد، گفتوگو با «كاظم موسوي بجنوردي»، رييس مركز دایرة المعارف اسلامي است كه يكي از مهمترين كارهايش در اين سالها، مجموعه پنججلدي «جغرافياي جامع ايران»، امروز، رونمايي ميشود.
چه شد تا در سال 1362 ايده تأليف و تدوينِ دایرة المعارف اسلامي به ذهنتان خطور كند؟
ايده دایرة المعارف اسلامي در دوران زندان سياسي به ذهنم رسيد؛ پس از به ثمر نشستن انقلاب و تشكيل نهادهاي آن كه عمدهترينش مجلس شوراي اسلامي بود و بر اساس ديدي كه نسبت به مسائل فرهنگي داشتم مجددا آن ايده به ذهنم آمد. در سال 1362 من در مجلس اول و از طرف مردم تهران نماينده بودم و فكر كردم حالا كه انقلاب شده بد نيست كه فرهنگ ملي و اسلامي خودمان را با زبان و روايت خودمان معرفي كنيم. اطلاع داشتم كه آن چيزي كه در جهان و بين اساتيد دانشگاهي و خاورشناسان معمول است، بيشتر كارهايي بوده كه اروپاييها در زمينه اسلامشناسي و ايرانشناسي از سيصدسال قبل شروع كرده بودند و هزاران رساله، مقاله و كتاب در اين زمينه پديد آمده بود. به عنوان مثال در ويرايش اول دانشنامه اسلام كه ما به آن EI1 ميگوييم، از دويست سال قبل نوشتن داير\ المعارف اسلامي آغاز شده بود يعني به اندازهاي در اين زمينه آثار پديد آمده بود كه شروع به نوشتن دانشنامه كردند. اگرچه كار اين خاورشناسان بسيار غني و ذخيرهاي مهم حساب ميشد اما معتقد بودم بايد با روايت خود ما باشد و از سويي نيز اين دانشنامه اروپايي چند نقص عمده داشت؛ نخست آنكه روايت شيعي در آن كم و روايتها بيشتر از منابع برادران اهل سنت ما بود و البته برخي از اين منابع نيز به منابع متاثر از دروغپردازيهاي دوران اموي آلوده شده بود. بنابراين روايتي كه ما ميتوانيم از فرهنگ اسلامي و مليمان داشته باشيم قطعا از روايتي كه غير مسلمانان نوشته باشند، متفاوت است. اگرچه كار آنان را بسيار ارج گذاشته وحتي ادعا ميكنم كه حتيالمقدور هيچ مقالهاي را بدون مراجعه به آثاري كه خاورشناسان پديد آوردهاند، بسنده نميكنيم و حتما مقايسه صورت ميگيرد.نكته ديگر به برخي مسائل قدسي ما و بهويژه نظرمان نسبت به امامان معصوم باز ميگردد. اين امر به ظاهر براي خاورشناسي كه از اين مسائل خاليالذهن بوده، قابل درك و مفهوم نيست و مثلا در يك مورد راجعبه امام حسن(ع) مطالبي نوشتهاند كه صحت ندارد. بنابراين وقتي ما تحقيق ميكنيم بايد مطالب به روايت ما گفته شود و براي اين كار منابع بسيار از جمله منابع خاورشناسان را هم ميبينيم و بدون تعصب همه حقايق را از متون تاريخي استخراج ميكنيم. اصرار و انگيزه ما بر اين كار روشن است زيرا ميخواهيم روايت خاص خودمان را داشته باشيم، يعني روايت ايراني از تمامي فرهنگ اسلامي و ملي. اما به پرسش شما در مورد ايده دايرهالمعارف اسلامي در سال 1362 بازگردم. انقلاب شده بود و مدعي بوديم كه ايران مركز جهان اسلام است و اگر اينجا پايگاه اصلي است نميتواند بدون روايت خاص خود ما در مسائل اعتقادي و فرهنگي باشد. كار در آغاز بسيار مشكل و مخالفتها بسيار بود زيرا برخي از اساتيد استدلال ميكردند كه منابع تحقيق در اختيار ما نيست و در تمام رشتهها نيز متخصص نداريم. در گام نخست براي اين دو نقص برنامهريزي كردم و اين كتابخانه عظيمي كه در مركز دایرة المعارف اسلامي وجود دارد حاصل همان مساله است. ما در ابتدا به سراغ جمعآوري منابع تحقيق رفتيم. روش ما بدين صورت بود كه مثلا وقتي ميخواستيم درباره موضوعي بنويسيم، اول منابع آن را پيدا ميكرديم چون ما از اول مبنا را بر اين گذاشتيم كه تمام كارهايمان اعتبار علمي داشته باشد و بدون منابع معتبر چيزي را نمينويسيم. از آنجايي كه موضوع كار ما فرهنگ اسلامي و ملي با رويكرد علمي بود، ناگزير همه وجوه فرهنگ ملي و اسلامي را در هدفگذاري براي تشكيلاتمان مورد نظر قرار داديم و به همين دليل نيزدایرة المعارفهاي اسلامي و تخصصي را در دست انجام گرفتيم. مثلا داير\المعارف بزرگ اسلامي را به سه زبان فارسي، عربي و انگليسي مينويسيم. اما نميتوانيم به همين مورد اكتفا كنيم، در نتيجه دایرة المعارفهاي بسياري همچون دانشنامه ايران، دانشنامه فرهنگ مردم ايران، دانشنامه تهران بزرگ، دانشنامه حقوق ايران، دانشنامه خليج فارس، دانشنامه ايران باستان، دانشنامه زبانها و گويشهاي ايراني، فهرستواره كتابهاي فارسي كه 12 جلد آن منتشر شده و نيز فهرست مقالههاي فارسي كه 11 جلد آن منتشر شده را در دستور كار قرار داديم. بهعلاوه كتابهاي علمي براي دانشگاه و افرادي كه ميخواهند درباره ايران تحقيق كنند مثل تاريخ جامع ايران در بيست جلد و جغرافياي جامع ايران در پنج جلد با تكيه بر منابع معتبر نوشتيم و منتشر كرديم.
بهتر است از همينجاي بحث، بهسراغ دو مجموعه تاريخ و جغرافياي جامع ايران برويم.
مجموعه تاريخ جامع ايران را شايد حدود صدوهفتاد استاد برجسته در مدت چهارده سال (با حساب سنوات ويرايش) نوشتند و همراه با تاليف اين اثر، جغرافياي جامع ايران نيز نوشته شد كه در 5 جلد منتشر شده است و بيش از پنجاه استاد معتبر اين اثر بزرگ ملي را نوشتهاند. اثر جغرافياي جامع ايران در واقع يك جغرافياي تاريخي است و در كنار آن وجوه فرهنگي را نيز به سبكي خاص و در رابطه با سرزمين ارايه شده است و اين بسيار مهم است كه ما سرگذشت سرزمين را تنها با نگاه سياسي نميبينيم كه پادشاهي آمد، اينجا را گرفت و سلطه خود را تحكيم كرد بلكه سرگذشت سرزمين را در ابعاد فرهنگي، اجتماعي، تاريخي آن مدنظر ميگيريم. به نظر من اين اثر به نوعي شناسنامه مدون بوده و به دليل دارا بودن جنبه استراتژيك براي منافع ملي ما و حفظ يكپارچگي و تماميت ارضي و همچنين وحدت ملي مهم است و هر كسي كه ادعايي نسبت به بخشي از سرزمين ما داشته باشد با اين ديوار قطور و علمي برخورد ميكند.
اين لفظ جامعيت كه براي مجموعه تاريخ و جغرافيا گذاشتهايد شامل چه ميشود و آيا ميتوان گفت كه قبل از اين دو مجموعه، هيچ اثر جامعي در زمينه تاريخ و جغرافياي ايران نداشتهايم؟
جامعيت يعني تمام داستان زندگي يك ملت بازگو ميشود. زندگي فقط جنگ، فتح يا شكست نيست بلكه جنبه فرهنگي، اجتماعي و هنري نيز داشته است؛ يعني هر آنچه كه ما بهصورت تجربه زيسته داشتيم و با آن رشد و نمو كرديم، تا به امروز. به عنوان مثال آنچه كه امروز در مورد كوروش ميشناسيم اين نيست كه فقط فلان فتوح را انجام داده است بلكه شامل آزادي بردگان و آزادي اديان نيز ميشود و اين موارد براي حوادث و سلسلههاي بعدي نيز وجود دارد كه در مجموع فرهنگ و هويت ما را متجلي ميسازد و اين هويت فقط به چند جنگ خلاصه نميشود. اين نكته را از اين نظر گفتم كه برخي مورخان تصور ميكنند بخش زيادي از جنبه فرهنگي ما نظامي است اما در واقعيت ما براي دنيا فرهنگ و معارفي را عرضه كرديم كه به دانايي و معارف بشر افزوده و ما نقش مثبت و سازندهاي در دنيا داشتهايم و براي خودمان هم مهم است زيرا در صورتي ميتوانيم استقلال و وحدت داشته باشيم كه به هويت خود پي ببريم و بدانيم كه چگونه به امروز رسيديم.
اشاره كرديد كه پيش از اين ايرانشناسان غربي درباره تاريخ و جغرافياي ما نوشته بودند و حالا اين كتاب با همكاري ايرانشناسان ايراني تاليف شده است. فكر ميكنيد اين امر ميتواند دليلي بر اهميت كتاب جغرافياي جامع ايران باشد و آيا ما خودمان ميتوانيم تاريخ و جغرافياي خودمان را به نهادهاي آكادميك خارجي معرفي كنيم؟
البته همينطور است؛ اثر تاريخ و جغرافياي ايران همچون خواهر و بردار براي يكديگر هستند و مجموعا 25 جلد ميشوند. هدف نويسندگان اين دو اثر هويت ايران است و ما كوشش كردهايم روايت آن ايراني باشد و براي همين نيز نود درصد نويسندگان هر دو اثر ايراني هستند، چه ساكن و چه خارج از ايران. همچنين تعدادي از خاورشناسان با ما همكاري كردند وآن خاورشناساني را انتخاب كرديم كه به نحوي پايبند روايت ايراني بودند زيرا همانطور كه در ابتدا گفتم ما ايرانيها نسبت به مسائل قدسي حساس هستيم و كسي كه خارج از چارچوب اين فرهنگ رشد و نمو پيدا كرده باشد اين موارد براي او قدسي نيست و روايتش متفاوت خواهد بود و از همين رو اصرار داريم كه دانشنامه با روايت ايراني باشد.
آيا ممكن است اين انتقاد متوجه نهاد فرهنگي شما باشد كه چون روند نگارش حدود 14 سال طول كشيده، برخي از مقالات كهنه شده يا نياز به ويرايش داشته باشد؟
البته بسياري از بخشها را بازويرايش كرديم اما اين نياز وجود دارد كه هر چند سال يكبار به روزرساني صورت بگيرد مخصوصا جايي كه اطلاعات عددي راجعبه جمعيت يا مواردي از اين دست آمده باشد. اضافه بر اين هيچ كاري به نظر ما صددرصد كامل نيست و بنابراين براي نقدهايي كه به دستمان ميرسد اهميت ويژهاي قائل هستيم. ازهمينرو هر نظري را كه اهل علم و نظر به ما دهند بلافاصله تقاضا ميكنيم مكتوب شود تا استفاده كنيم و در همين راستا نيز واحدي داريم كه اين نظرات را بررسي و نگهداري ميكند، البته ممكن است همه نقدها وارد نباشد اما برخي نقدها وارد است و ممكن است برخي موارد پيش از اين مورد توجه قرار نگرفته باشد.
پس اين اول راه است!
قطعا ما هميشه در اول راه هستيم.
فارغ از دارا بودن وجه علمي، آيا لازم است كه هر ايراني نيز يك دوره تاريخ و جغرافياي جامع ايران در خانه خود داشته باشد؟
البته اگر ما پايبند مسائل ميهني باشيم و واقعا بخواهيم فرزندانمان را با هويت ايراني تربيت كنيم، بسيار ضروري و لازم است. هر فرد ايراني اگر اصولي نداشته باشد حتما داراي ضعفهايي عمده خواهد بود و مهمترين اصول ما حفظ هويت، تاريخ و مليت است كه اين مهم در وطن و ميهن تجلي مييابد. ما بايد كاري كنيم كه حتي در كابين هر زوج كه بخواهند ازدواج كنند نيز يك دوره تاريخ و جغرافياي جامع باشد كه هم زينت خانه است و هم زينت معنوي و هم البته ميراث خوبي براي فرزندانشان كه بشناسند ايران چگونه جايي است. ما دورههاي بسيار سخت و همچنين دورههايي بسيار خوب را پشت سر گذاشتيم تا به اين نقطه رسيديم، فرزندان ما بايد از اينها آگاه شوند تا نسبت به آن ارزش بگذارند و به آن مفتخر باشند.
در پايان، افق آينده ايران را چگونه ميبينيد؟
در تحقيقاتي كه در زمينه توسعه پايدار كردهام به اين نتيجه رسيدهام كه ما همه عوامل توسعه را داريم. بنابراين من به آينده بسيار اميدوارم و معتقدم روزي خواهد رسيد كه اين بندهاي بسته شده به دست و پاي ما كه مانع پرش ما شده است را ملت با هوشياري باز خواهد كرد و آن پرش تاريخي انجام خواهد شد چنانكه در انقلاب مشروطيت و انقلاب اسلامي تا حدود زيادي پيشرفت كرديم يعني اين ملت زنده است و آمادگي دارد كه براي پيشرفت و رسيدن به جهش اصلي به توفيقات بزرگي نائل شود.