محمد، اين رضاي قلوب
شاهرخ تويسركاني
شرحِ قصيده درد، نزدِ اوست كه خود شفاشناسِ ايامِ فراق و اميد و تغزل است. وي بزرگ است به قدرِ احترام و احترامِ قدري كه به قيمت نيايد. عيارِ عاشقي همين است به ترازوي تشخص كه نامش زينتِ زندگي است،
محمدرضا شجريان!
به ايامي كه بسياران در بابِ وجودِ او واژهها آوردهاند به مسلك معنا و دعاي دانايي، من هم در قفاي مشتاقان، حيرانم از حلول حنجره وي و گوش به شرحِ شعلهورِ عشق سپردهام بلكه بارانِ حضور و حلاوتِ ملكوت، نصيبِ ما شود!
محمد، اين رضاي قلوب، شجره شفاي مجروحان كه خود هم شارح بيهمتاي مهر و محبت است، هم به ما ياد داده كه تسليم درد و شكست نشويم! مردامردي كه نيك نشسته به ايام و خوش برخاسته به روزگار، چندان كه نيكان... خاستن از او آموخته و خوشانديشان از ايشان به رسمِ رهايي!
پس بلا از وي دور گردد به دعاي دردشناسان، پس شفا به وي بازآيد به اراده پروردگار. پس محبتِ ربّنا ببارد بر ايشان، به نغمه مرغِ سحري...