عقلانيت و اصلاحات نياز امروز
اميد فراغت
آزمون و خطاهاي بسياري پشت سر گذاشته شده، ايران امروز از شعارها نيز عبور كرده است، فناوري و تكنولوژي در قالب داده شبكههاي اجتماعي به كمك مردم آمد و اكنون جامعه در فضايي قرار گرفته است كه بايد هر گونه تصميمسازي و تصميمگيري متناسب با خرد عمومي جامعه باشد. سقف خواست و مطالبات مردم امروز ايران، ارتفاع گرفته، بنابراين با روش و منشهاي پيشين جامعه اقناع نميشود! شايد خواست و مطالبات به دليل موجوديت سليقههاي متكثر، متفاوت باشد اما نكته اين است بين خواست و نياز تفاوت است و بر همين اساس نيازهاي مردم امروز مثل اقتصاد، معيشت، مسكن و ... مهم و حياتي است! اگر مسوولان بپذيرند كه جامعه امروز ايران، جامعه گذشته نيست اين پذيرش كمك خواهد كرد متناسب با خرد عمومي، عملكرد داشته باشند به همين دليل است برخي بر اين نظر هستند مجلس يازدهم با آن سطح از مشاركت، متناسب با خرد عمومي جامعه و همينطور سليقه اكثريت شكل نگرفته است و اين عدم تناسب در فرآيند زمان مشكلزا خواهد شد! اگر محوريت تصميمسازيها و تصميمگيريها، خواست و نيازهاي اكثريت جامعه نباشد، آن تصميمسازي و تصميمگيري به نوعي از وجاهت و عقلانيت جمعي برخوردار نيست و مهمتر اينكه در تعارض با جمهوريت نظام قرار ميگيرد! نقطه اشتراك سياستمداران عقلگراي امروز اين است كه اصلاحات خرد و كلان در ابعاد مختلف بايد صورت بپذيرد، اما از درونمايه جريانهاي سياسي ريشهدار فرقه يا گروههايي توليد شدهاند كه هويت و ماهيت آنان به درستي براي ملت مشخص نيست و شاخصه آنان براي اقليت شعارهاي تندي است كه سر ميدهند! اما اين شعارها شايد با برخي نيازهاي جامعه به نوعي مرتبط باشد، اما با خواست و مطالبات اكثريت ملت تناسبي ندارد و اين عدم تناسب اكثريت روزنامهنگاران، سياستمداران، نخبگان، روشنفكران، دانشگاهيان و نسل نوجوان و جوان مملكت را نگران كرده است! به عنوان مثال وقتي رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس يازدهم از اعدام رييسجمهور ميگويد آيا چنين نگرشي تناسبي با آداب توسعهيافتگي دارد؟! وقتي انتخاب اكثريت جامعه را به رسميت نميشناسند در واقع نوعي تاكتيك برهم زننده نظم اجتماعي به مشام ميرسد! متاسفانه نوع واكنشهاي برخي نمايندگان به اصطلاح انقلابي مجلس يازدهم جامعه را به ياد اعدامهاي انقلابي جوامع ماركسيستي مياندازد! بنابراين چنين رويهاي تناسبي با خرد عمومي جامعه امروز ندارد و اگر قرار باشد متناسب چنين مجلسي قوه اجرايي به وجود بيايد شايد يكپارچگي حاكميتي ايجاد شود، اما يكپارچگي مردمي كه همان اتحاد و انسجام ملي است به وجود نخواهد آمد! به همين دليل است براي رسيدن به چنين اهدافي مشاركت حداقلي و خلع يد جمهوريت لازم است! جامعهاي كه به رشد و بالندگي ذهني و فكري رسيده باشد اگر خواست و مطالبات و نيازهاي اكثريت مردم محوريت نداشته باشد، اقليت از دوام و قوام برخوردار نخواهند بود! و ممكن است به خاطر عدم مقبوليت در نزد اكثريت، دچار خشم و كينه شده و اقليت و اكثريت را نسبت به هم بدبين كنند و جامعه به نتايج نامطلوب برسد!