دو مشاور و روانشناس آموزش و پرورش از نياز براي بررسي علل خودكشي نوجوانان ميگويند
اين يك هشدار است
زهرا چوپانكاره
هفته گذشته، وقتي پس از ماجراي پسر 11 ساله ديري و بعد نوجواني در كنگان، «اعتماد» با شيوا دولتآبادي، روانشناس و فعال حوزه حمايت از كودكان گفتوگويي كرد، يكي از سوالها اين بود: «اين ترس وجود دارد كه نوع پرداختن به خبر خودكشي از قضا باعث تسري بيشتر آن شود و در ميان كساني كه زمينهاش را دارند به الگوبرداري بينجامد. در مورد گروه كودك و نوجوان خطر تقليد از همسالان در اين حوزه چقدر جدي است؟ چقدر ممكن است گزينه خودكشي براي اين گروه به عنوان يك راهكار در ذهنشان متبادر شود؟» دولتآبادي چنين امكاني را تاييد كردو بعد به موضوع اهميت بررسي و تحقيق در موارد خودكشي كودكان و نوجوانان پرداخت: «من در ايران با چنين تحقيقي روبهرو نشدهام، اما در ساير جاهاي دنيا دقيقا در مورد خودكشيهايي كه به صورت جمعي يا در فاصله زماني نزديك به هم هستند، تحقيق صورت ميگيرد و بهخصوص روي پيشينه بچههايي كه به اينجا ميرسند و عوامل ايجادكننده قبلي تحقيق ميكنند، چون اينها همه در اينكه بچهها آن فكر را به عمل تبديل كنند، نقش دارند.» ظرف يك هفته بعدي خبر دو مورد پرونده خودكشي ديگر در سنين پايينتر از 18 سال رسيد؛ يك پسر 11 ساله در همدان، يك دختر 13 ساله در اروميه. نياز به بررسي و تحقيق از سوي نهادهاي مسوول تبديل به يك هشدار شده است؛ هشداري كه دو نفر از مشاوران و روانشناسان با سالها سابقه شناخت و كار در آموزش و پرورش آن را در اين گزارش دادهاند. هشداري كه ميگويد آموزش و پرورش به جاي كتمان نقش خودش و درگير شدن در اينكه اين دانشآموزان گوشي هوشمند داشته يا نداشتهاند، بايد به فكر احتمال ارتباط اين موارد و برچيدن زمينههاي افسردگي و اضطراب در كودكان و نوجوانان باشد. در اين ميان البته پاي نهادهاي رسمي و اجتماعي ديگر هم به ميان ميآيد. اين گزارش يك هشدار است.
خبر خودكشي: نوك كوه يخ
محمد داوري، مشاور آموزش و پرورش و روانشناس سالهاست كه در مدرسه و ميان دانشآموزان مختلف كار كرده است. اينكه نشر خودكشي يك كودك در بوشهر ميتواند يا نميتواند تبديل به سر حلقه يكسري از اتفاقات بسيار غمانگيز شود را اينطور تحليل ميكند: «رسالت رسانهها قابل دفاع است، كسي نميتواند بگويد چرا رسانهها اين خبر را منتشر ميكنند، اما شكل انتشار قابل بحث است. توجه به هشدارهاي كارشناسان در مورد نحوه اطلاعرساني مهم است. از طرف ديگر خانوادهها بايد كنترل كنند كه كودكان و نوجوانان چقدر مخاطب اين رسانهها هستند. مخاطب رسانهها كه در درجه اول كارشناسان و مسوولان و والدين هستند، نه نوجوانان. نظر من مشاور و روانشناس اين است كه خانوادهها بايد اين اخبار را مديريت كنند چون ترديدي نيست كه اين خبرها تاثير منفي دارند، عاديسازي ميكنند و خودكشي را به عنوان يك راهكار نشان ميدهند.»
«متاسفانه دولت بهطور كلي و آموزش و پرورش بهطور خاص در حوزه آسيبهاي اجتماعي به صورت كلي و باز به صورت خاص در بحث خودكشي، يك هراس فرافكنانه دارند. يعني فكر ميكنند اگر بپذيرند آنها مقصرند. آسيبهاي اجتماعي دلايل متعددي دارند، ريشههاي درازمدت دارند و نتيجه يك عامل و دوعامل سبب آنها نميشود. براي همين (دولت و آموزش و پرورش) بايد شجاعانه و مسوولانه واكنش نشان دهند و عجولانه هم پاسخ ندهند.» اشاره داوري به تمركز ناگهاني روابط عمومي آموزش و پرورش بوشهر و وزارتخانه آموزش و پرورش است كه پس از ماجراي مرگ پسر 11 ساله ديري و حرفهايي كه در مورد ارتباط آن با نداشتن گوشي هوشمند در شبكههاي اجتماعي گفته ميشد، تمركزش را روي تكذيب اين مساله گذاشتند: «اصلا در صلاحيت روابط عمومي نيست كه پاسخ بدهد نه! اين دليل خودكشي نبوده. همچنان كه در صلاحيت مثلا يك خبرنگار نيست كه خودش بگويد دليل اين خودكشي گوشي همراه بوده است. ما تحليلهاي كارشناسانه داريم، يك متخصص ميتواند بگويد من حدس ميزنم كه به خاطر فقر، دسترسي نداشتن به فضاي مجازي و امثال اينها زمينهساز باشد. اما چنين تصميمي در اختيار يك تيم كارشناسي است كه تحقيق كرده و بعد راي كارشناسي صادر كند.» به نظر او اينكه هر كسي بلافاصله و بدون اينكه تخصص و اطلاعات كافي داشته باشد نظري ميدهد يكي از مسائل آسيبرسان است. در فضاي شبكههاي اجتماعي البته اظهارنظرهاي فوري فراوان ديده ميشود، اما همانطور كه داوري ميگويد آن را كه نميتوان مانند كار حرفهاي رسانه كنترل كرد، موضوع اين است كه بخشهاي رسمي مانند آموزش و پرورش نبايد رفتار مشابه شبكههاي اجتماعي داشته باشند: «در فضاي جدي رسانهاي، در جايگاه كارشناسي و آن هم با مسووليت حقوقي، مسوولان آموزش و پرورش بايد دقيق، كارشناسانه، مسوولانه و شجاعانه ابراز نظر كنند. يكي روابط عمومي آموزش و پرورش بوشهر است، وظيفهاش اطلاعرساني است نه اظهارنظر كارشناسي. اصلا او حق ندارد بگويد نه دليلش گوشي نبوده! شما بايد واقعيتها را بگوييد و فقط همين.»
پس از ماجراي محمد، اول يك خبر خودكشي از كنگان رسيد سپس در روزهاي بعد نوبت به اروميه و همدان رسيد. سه مورد بعدي همه در سنين زير 18 سال بودند، حالا و با درنظر گرفتن اين خبرهاي غمانگيز پشت سر هم آيا از ديد او ميشود درخواست داد كه تحقيق مشخصي صورت بگيرد تا اين موارد خودكشي يا دستكم مشكوك به خودكشي تحقيق شود؟ «صددرصد، ببينيد خودكشي سه، چهار نوجوان در اين فاصله اندك، نوك كوه يخ آسيبهاي اجتماعي و رواني در حوزه نوجوانان است. اين نوك كوه يخ هشداري است براي اينكه هر كسي، هر كاري كه از دستش برميآيد، انجام دهد.» در راس اين همه كساني كه ميتوانند كاري انجام بدهند پاي آموزش و پرورش به ميان ميآيد: «اينها نوجوان هستند، در دست آموزش و پرورش هستند، آموزش و پرورش هم در همه اداراتش ساختاري به نام مشاوره و آسيبهاي اجتماعي دارد. پس مخاطب اصلي آموزش و پرورش است. در درجه دوم؛ چند سالي است كه براي پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي دستگاههايي مشغول همكاري هستند مانند بهزيستي، نيروي انتظامي، قوه قضاييه و وزارت كشور. طرح نماد به عنوان ساختار همكاري مشترك براي اينها تعريف شده و به نظرم تمام اين دستگاههايي كه متولي پيشگيري و درمان آسيبهاي اجتماعي هستند، مسووليت مشتركي هم دارند.» او اشاره ميكند كه اين همكاري به خواسته بالاترين سطوح مديريت كشور شكل گرفته و اين يعني كه نياز به پيگيري اين مسائل احساس شده اما به نظر او در عمل كار چنداني صورت نميگيرد، چون «اراده قوي» براي حل مشكلات وجود ندارد و بودجههاي مناسبي اختصاص داده نميشود: «اين يك وظيفه علمي، اخلاقي و اجتماعي براي همه است و يك وظيفه حقوقي، رسمي و قانوني براي دولت به صورت عام و براي دستگاههايي كه شمردم به صورت خاص و براي آموزش و پرورش به صورت ويژه.»
محمد داوري، مشاوري كه سالهاست در آموزش و پرورش مشغول به كار است، ميگويد كه يكي از بخشهاي مهم اين وظيفه هشدار دادن است نسبت به وضعيت آسيبهاي اجتماعي: «به نظرم اين هشدار بايد اينقدر جدي باشد كه يك وضعيت قرمز در حوزه آسيبهاي اجتماعي بهخصوص در حوزه كودك و نوجوان اعلام شود، كساني كه حمايتي از آنها نميشود. به ويژه كودكان و نوجواناني كه خانوادههايشان هم در حمايت از آنها ناتوانند؛ نه توان علمياش را دارند، نه توان فرهنگي و نه توان اقتصادي. اينها بيپناهند. اين نوجوان بيپناهي كه خودكشي ميكند اگر به دنبال مقصرش باشيم به ليست بلندبالايي ميرسيم نه اينكه فقط متوجه معلم و مدير مدرسه شود. نگاهها بايد از بالاترين مقامهاي كشور اين مقصران را ببينند تا بعد به مدرسه و مدير و معلم برسند.»
آموزش و پرورش راه را اشتباه ميرود
مهرداد اميري، روانشناس و عضو هيات علمي دانشگاه فرهنگيان است. سوال از او اين است: در اين شرايط سخت كشور، خانوادهها و حالا كه سه، چهار پرونده خودكشي يا مشكوك به خودكشي نوجوانان باز است، آيا نيازي ميبينيد كه نهاد يا نهادهايي دست به كار تحقيق و بررسي بزنند كه شايد دلايل مشتركي در اين ميان وجود داشته باشد؟ «در حوزه خودكشي نوجوانان بايد بگوييم كه فعاليتهايي در حوزه پيشگيري از خودكشي صورت بگيرد. اول اينكه در چنين مواردي تمام ما مسووليم. وقتي اتفاقي در سيستم اجتماعي ما رخ ميدهد تكتك ما مسوول هستيم. مگر ميشود جامعه انساني خودش را جدا از يكي از اعضاي اين پيكر بداند؟ من به اين موضوع به عنوان يك موضوع اجتماعي نگاه ميكنم، نه يك موضوع فردي. ببينيد اگر از يك مورد خودكشي تقليدهايي صورت گرفته باشد، ميتواند نشاندهنده اعتراض باشد، خودكشي در نوجوانان هزاران عامل دارد كه يكي از مهمترينشان ميتواند افسردگي مزمن باشد. ميتواند اضطرابهاي انباشته شده باشد و تنها يك عامل محرك و تكانه آن ميشود. اما جداي از آنها هم ميشود نوعي اعتراض به سيستم اجتماعي، به تقسيم نشدن عادلانه ثروت و محبت باشد. كسي كه جان عزيزش را از خودش ميگيرد يعني هيچ اميدي برايش نمانده و براي همين است كه اگر قرار است پژوهشي در اين مورد صورت بگيرد بايد روي پيشگيري متمركز شود.»
اما صحبت كردن از مسووليت تمام افراد اجتماع به معناي سلب مسووليت اساسي از ارگانها و نهادها نيست. اميري توضيح ميدهد: «يكسري از ارگانها به صورت مستقيم مسووليت دارند، چون در اين مورد آموزش ديدهاند: از دانشگاهها، مشاوران آموزش و پرورش و بهزيستي كشور انتظار ميرود كه به صورت فعال عمل كنند و حتي از قبل چنين پژوهشهايي را انجام داده باشند.» در اين ميان دامنه مسووليت آموزش و پرورش تا كجاست؟ «آموزش و پرورش از ابتدا راه را اشتباه رفت. (در مورد محمد) آموزش و پرورش به خاطر اينكه تجربه ندارد و تمرين نكرده و در مورد عوامل زمينهساز خودكشي كار نكرده، ميآيد بلافاصله ميگويد كه من نبودم! خب تو نبودي، كي بود؟ اشتباه بزرگ سيستم آموزش و پرورش كشور ما اين است كه ميخواهد از مقصر بودن فرار كند. بعضي سيستمها و شبكههاي خارج از كشور ميخواهند از مرگ اين نوجوانان به سود خودشان بهره ببرند. من فكر ميكنم هر كسي كه سعي دارد ديگري را مقصر جلوه دهد يا تمام تقصير را از سر خود باز كند به يك ميزان مقصر هستند.
اول بايد بپذيريم كه اين اتفاق افتاده؛ اتفاق ناميمون و ناراحتكنندهاي كه به بخشي از پيكره جامعه ما آسيب رسانده است. حالا چه كار كنيم؟ بهترين راه اين بود كه آموزش و پرورش اول از همه عذرخواهي ميكرد كه به عنوان يك ارگان مسوول حتما در بخشهايي كارش را خوب انجام نداده كه چنين اتفاقاتي رخ داده است. بعد بهزيستي و ساير نهادها پيش ميآمدند، اگر هر كسي بخشي از مسووليت را برعهده ميگرفت براي مردم هم بيشتر قابلقبول ميبود، آنوقت ميشد گفت كه حالا به دنبال پيشگيري از موارد مشابه خواهيم بود.» اما در اينجا و در دنياي واقعيت بحث يكي از ويژگيهاي به قول او خاص جهان سوم در مورد حوزه سلامت روان و خودكشي و اتفاقهاي مشابه ميرسد: «در جهان سوم به دنبال دليل اين اتفاقات نميگرديم، در آن لحظه ميخواهند آن وضعيت سپري و فعلا آرامش برقرار شود. خب به چه قيمتي؟ كه بعدا شديدترش تكرار شود؟ همين دو سال پيش در تهران دانشآموزي به خاطر دعواي پدر و مادرش خودش را از بلندي انداخت و از بين رفت، اين اتفاق در مدرسه هم رخ داد، قبلش به دوستش هم گفته بود كه ميخواهم خودم را بكشم. چرا ما بچهها را آموزش نميدهيم كه تا چنين حرفي را ميشنوند فورا بروند پيش مشاور مدرسه و بگويد مراقب فلاني باشيد. كسي كه حرف خودكشي را ميزند گام اول را برداشته است.»
افسردگي در نوجوانان
آنچه در اين بخش ميخوانيد، راهنماييهاي سايت انجمن علمي روانپزشكان ايران در مورد افسردگي در نوجوانان است:
چطور ميتوانم كمك بگيرم؟
اگر فكر ميكنيد ممكن است افسرده باشيد، تنها نيستيد. افسردگي شايع است ولي قابل درمان است. از ديگران كمك بگيريد. ما اين كارها را براي كمك گرفتن پيشنهاد ميكنيم.
يك: سعي كنيد با يك بزرگسال قابل اعتماد صحبت كنيد. اين فرد ميتواند پدر، مادر، معلم يا مشاور مدرسه يا هر فرد مورد اعتماد شما باشد. اگر احساس ميكنيد راحت نيستيد كه با يك بزرگسال صحبت كنيد با يك دوست صحبت كنيد.
دو: اگر كمتر از ۱۸ سال داريد از پدر و مادر يا كسي كه مراقب شماست بخواهيد براي شما از پزشك يا روانپزشك وقت بگيرد. پزشك ممكن است براي اينكه مطمئن شود بيماري جسمي باعث افسردگي شما نبوده، معاينه يا آزمايشهايي انجام بدهد. اگر به پزشك عمومي مراجعه كرديد او ممكن است شما را به يك روانپزشك ارجاع بدهد.
اگر كسي را ميشناسم كه قصد خودكشي دارد چه كاري ميتوانم انجام بدهم؟
اغلب خانواده و دوستان اولين كساني هستند كه نشانههاي هشداردهنده خودكشي را ميبينند و كمك آنها به فرد، حياتي است.
به خاطر داشته باشيد:
اگر كسي به شما گفت كه قصد خودكشي دارد تنهايش نگذاريد.
هرگز به كسي قول ندهيد كه فكرهاي او درباره خودكشي را به صورت راز حفظ ميكنيد. در اولين فرصت ممكن از ديگران كمك بگيريد و با يك بزرگتر مانند پدر و مادر يا معلم و مسوولان مدرسه يا خواهر و برادر بزرگتر صحبت كنيد.
اگر شرايط اضطراري و فوري است ميتوانيد با اورژانس ۱۱۵ تماس بگيريد.