«انگ» در ماجراي دختر آباداني
الهه شعباني
در روزهاي اخير ماجراي ضرب و شتم دختر آباداني در رسانهها بازتاب گستردهاي داشت و موجب تاثر عمومي شد. بعضي رسانهها دلايل اين اتفاق را از ابعاد متفاوت مطرح و بررسي كردند اما آنچه موجب تاسف و تعجب بود، نوع نگاه صداوسيما به اين اتفاق بود. متاسفانه صداوسيما مانند بيشتر مواقع بدون بررسي كارشناسانه و صرفا جهت پاسخگويي به رسانههاي خارجي، گزارشي را از دختر آباداني و پدرش تهيه و پخش كرد. در اين گزارش پدر دختر عنوان ميكند كه دخترش ناراحتي اعصاب دارد و پرونده روانپزشكي برايش تشكيل دادهاند و خود دختر هم در بخشي ديگر بيان ميكند كه داروي اعصاب مصرف ميكند. در اين نوشتار سعي بر آن نداريم كه دلايل اتفاق پيش آمده را تحليل يا بررسي كنيم. آنچه بيشتر از هر چيزي مورد توجه است، مساله «انگ اجتماعي» به بيماران اعصاب و روان است. مشكلات بيماران اعصاب و روان كمتر از بيماران جسمي نبوده و چه بسا انگ اجتماعي در جامعه موجب ميشود هم اين بيماران و هم خانوادههايشان تحت فشار بوده و در برخي موارد حتي تمايلي به مراجعه به مراكز درماني يا ادامه درمان نداشته باشند. برچسبهاي ناشي از بيماريهاي اعصاب و روان موجب ميشود اين افراد هر روز بيشتر از جامعه فاصله بگيرند و تنهاتر شوند، اعتماد به نفس و كارآمديشان كاهش پيدا كرده و نتوانند از حقوق اوليه خود دفاع كنند. از طرفي به دليل مشكلات فراوان اقتصادي در شرايط فعلي كشور همچنين پاندمي بيماري كرونا، اختلالات رواني در بين مردم شيوع بالايي پيدا كرده است. به گفته احمد حاجبي، رييس دفتر سلامت روان وزارت بهداشت 23 درصد از مردم ايران داراي اختلال رواني هستند. اين در حالي است كه محمد حاتمي، رييس نظام روانشناسي كشور ميگويد:«قبل از شيوع كرونا تقريبا ۲۵ درصد مردم كشور نياز به استفاده از خدمات روانشناسي داشتهاند كه اين رقم هماكنون به ۶۰ درصد افزايش يافته است.» با اين شرايط و افزايش بيش از دو برابري آمار اختلالات رواني در جامعه، چرا صداوسيما دليل فاجعه رخ داده براي دختر آباداني را صرفا يك اختلال رواني عنوان ميكند و با اين توضيح سعي در پاك كردن صورت مساله داشته و با برچسب ناراحتي اعصاب و روان به ايشان، حق يك فرد را در افكار عمومي براي پرداخت درست به اتفاق پيش آمده، ناديده ميگيرد؟!
صرف استفاده از داروهاي ضد افسردگي و ضد اضطراب و... موجب نميشود كه به افراد انگ و برچسب مهجور زده شده و صداي اعتراض آنها به حاشيه كشيده شود. اين نوع از پاك كردن صورت مساله در صداوسيماي ايران پيش از اين نيز سابقه داشته است و در اتفاقي كه براي سحر خداياري(دختر آبي) در شهريور ماه 98 رخ داد نيز در مصاحبهاي با خانواده ايشان، مشكلات اعصاب و روان سحر مطرح ميشود. در اتفاقات مشابه دختر آباداني و دختر آبي و... لازم است كه مساله از ابعاد حقوقي، روانشناختي و اجتماعي به صورت تخصصي مورد بحث و بررسي و تحليل قرار گيرد و راهكارهاي كارآمد در اين مسائل اتخاذ شود و اين نوع پرداخت صداوسيما و استفاده از انگ و برچسب اجتماعي صرفا پاك كردن صورت مساله است. اين در حالي است كه زير پوست جامعه اختلالات رواني و آسيبهاي اجتماعي به علل گوناگون در حال گسترش است و گزارشهاي بيمحتواي صداوسيما نيز نه تنها نميتواند پاسخگوي افكاري عمومي باشد بلكه موجب بياعتمادي هر چه بيشتر مخاطب شده و تاثيرگذاريهاي مغرضانه رسانههاي خارجي را بيشتر ميكند.