• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4778 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۰ آبان

چرا به عصرگلادياتورها بازگشتيم؟

سعيد معيدفر

ارزش‌هاي اجتماعي ما طي دهه‌هاي متمادي سقوط كرده است. يك‌سري از اين ارزش‌ها شامل تعلق اجتماعي يا احساس همبستگي و دوستي است. عواملي كه مي‌تواند موجب تعلق اجتماعي، احساس همبستگي، دوستي و مودت شود به تدريج رنگ باخته است. همه‌ چيز دست به دست هم داده تا ما درگير جامعه‌اي شويم كه در آن «زيست اجتماعي» به حداقل رسيده است. افراد ديگر نسبت به يكديكر وابستگي اجتماعي ندارند، گويا بيشتر فرد شده‌اند. تمنيات فردي‌‌شان افزايش پيدا كرده است. همديگر را به صورت يك سوژه گذرا مي‌بينند. اين حرف به چه معناست. به خودتان لحظه‌اي نگاه كنيد و به گوشي تلفن همراه‌تان. موبايل كه دست‌تان است دايم اطراف‌تان را مي‌پاييد كه اگر سوژه‌اي را يافتيد از آن عكس بگيريد. از طبيعت از همه‌ چيز عكس مي‌گيريد. گويي همه‌ چيز تبديل به شيء شده‌ مثل كالا با همه ‌چيز رفتار مي‌كنيم. كالايي كه ارزش عكس گرفتن دارد. در مورد خشونت هم همين وضعيت رخ داده است. 
صحنه‌هاي خشونت به صورت كالايي جذاب تلقي مي‌شوند كه بازديد‌كننده بيشتري دارد. عملا همه‌ چيزها از جمله انسان كالايي شده‌اند حتي روابط آدم‌ها با همديگر. چه چيزي باعث بروز اين وضعيت شده است؟ مي‌توان گفت زمينه‌هاي تعلق و همبستگي اجتماعي از بين رفته كه چنين نتيجه‌اي در جامعه داشته است و مرتب هم بد و بدتر مي‌شود. اما وقتي انسان‌ها نسبت به هم حسن تعلق پيدا مي‌كنند، حس انسان بودن، ارزش والا داشتن وضع رفتارهاي آنها فرق مي‌كند. وقتي انسان‌ها و روابط‌شان با هم پيوند بخورند هيچ‌گاه در برابر اتفاقي كه براي ديگري مي‌افتد، احساس بي‌تفاوتي نمي‌كنيم چه رسد به آنكه شاهد خشونت عليه ديگري باشيم. الان اين پيوندها ميان انسان‌ها به حداقل رسيده. پيوندهاي داخل خانواده هم به شيء تبديل شده است. اينها نتيجه دو چيز است: يكي جامعه مدرن و ديگري جامعه ‌امنيتي شده است. وقتي نگاه اين باشد كه آدم‌ها وقتي با هم باشند، خطرناكند آن وقت جامعه امنيتي شده را به وجود مي‌آورند. الان بهتر است در قبال جامعه‌‌مان از واژه جامعه و از اين توصيف استفاده كنيم كه شاهديم يك عده توده‌وار كنار هم قرار گرفته‌اند و پيوندي هم ميان آنها نيست. حس همشهري بودن را از دست داده‌ايم. حس هموطن بودن را داريم از دست مي‌دهيم. حس تعلق به فلان گروه، تشكيلات، حزب و نظاير آن را از دست داده‌ايم، مجموعه اين جداافتادگي‌ها عملا به اين منجر مي‌شود كه انسان‌ها ناچيز و كالايي شوند. 
وقتي از كم شدن زيست اجتماعي سخن مي‌گوييم و بروز اتفاقاتي نظير مرگ مردي در مشهد يا آنچه تحت عنوان دختر آبادان شاهدش بوديم، مثال مي‌زنيم و آنها را يادآور ماجراي قتل در ميدان كاج سعادت‌آباد تهران مي‌دانيم از چه رويدادي صحبت مي‌كنيم؟
از يك سو نظام سرمايه‌داري همه ‌چيز را به كالا تبديل كرده است. اشيا اهميت بيشتري پيدا كرده‌اند. ارزش آدم‌ها به اشيا شده؛ چه ماشيني داري اين مهم است، اينكه در كدام خانه زندگي كني اين مهم است. اينكه چه آرايشي مي‌كني اين مهم است. اينكه چه لباسي مي‌پوشي اين مهم است. اينكه چه موبايلي داري اين مهم است و اين كالاها هستند كه به آدم‌ها هويت مي‌دهند به جاي آنكه پيوندهاي ديگري كه در آن آدم‌ها با هم به رويداد مهمي دست مي‌يافتند و ارزش‌هاي اجتماعي را خلق مي‌كردند. حالا به آن كاهش زيست اجتماعي بحث امنيتي شدن جامعه را بيفزاييد. شايد در يك نظام سرمايه‌داري كه چنين تجربه‌اي دارد يك‌سري كلوپ‌ها، حزب‌ها، تشكل‌ها و انجمن‌ها باشد كه افراد همديگر را در آن مي‌بينند اما در جايي كه چنين گردهمايي‌هايي به حداقل رسيده است عملا افراد به توده جذابي براي عكس و فيلم گرفتن تبديل شده‌اند و چه بهتر كه صحنه‌اي خشن را رقم بزنند.  براي همين اگر در فيلم مشهد، حاضراني را مي‌بينيم كه از برخورد شوكر با فرد خاطي مي‌خندند و ما را به ياد تماشاگران عصر گلادياتورها مي‌اندازند كه تشويق مي‌كردند تا خشونت بيشتري رقم بخورد، اغراق نكرده‌ايم. گلادياتورها برده‌هايي بودند كه آموزش مي‌ديدند تا نمايش بهتري از خشونت را ابراز كنند. تماشاگران هيچ پيوندي با آنها نداشتند و اگر دو حيوان يا دو شير غران را جلوي آنها به جنگ وا مي‌داشتند هم همين شادي و شعف را بروز مي‌دادند. وقتي رابطه و پيوند ميان انسان‌ها به حداقل برسد عملا آنجاست كه ديگر انسان‌ها چيز مشتركي ندارند كه از همديگر دفاع كنند. تمام نسبت‌هايي كه قبلا ما داشتيم به نوعي از بين رفته است. حس خانوادگي؛ طايفه‌اي، همشهري، هم‌‌محله‌اي، هم‌حزبي. اين نسبت‌ها همه از دست رفته است.گويي همه نسبت به هم بيگانه شده‌ايم. در جامعه‌اي كه ادعا مي‌شد فراتر از يك جامعه انساني است هر روز داريم صحنه‌هاي بيشتري از خشونت را مي‌بينيم و بيشتر به بي‌محتوا بودن شعارهايي كه داده مي‌شد، پي ‌مي‌بريم. وقتي انسان‌ها پيوندهاي‌شان با هم را از دست دادند، آن وقت است كه همديگر را دور مي‌زنند، سر هم كلاه مي‌گذارند و به هم خشونت مي‌ورزند. شاهد اين از دست رفتن پيوندها ثبت بيش از 17ميليون پرونده قضايي در محاكم است.گويي به ازاي هر خانواده يك پرونده در دادگاه‌ها داريم و اين يعني پايمال كردن حق همديگر و عدم رعايت حق هم و عدم احترام به هم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون