واقعيت آموزش مجازي
محمد داوري
كرونا يكي از مهمترين تلنگرها را به حوزه آموزش زده است به ويژه به سيستمهاي آموزشي سنتي كه آمادگي لازم را براي ورود به دنياي آموزش مدرن و استفاده از نرمافزارها و تكنولوژيهاي نوين آموزش مجازي نداشتند. اين تلنگر هم به آموزشهاي رسمي و هم آموزشهاي غيررسمي زده شده است و براي برخي دستگاهها يك شوك غيرمنتظرهاي بود كه تقريبا آنها را با بحران مواجه كرد. آموزش عالي و آموزش و پرورش از جمله اين دستگاهها هستند كه به نظر ميرسد بهرغم گذشت حدود 10 ماه از آغاز اين ماجرا همچنان دچار روزمرّگي بوده و برنامه و راهكارهاي مشخص و رضايتبخشي ندارند.
روي سخن من در اين نوشته بيشتر متوجه آموزش و پرورش است، چراكه در آموزش عالي به دليل اينكه آموزش بزرگسالان با مشاركت خود دانشجويان قدري كار را سادهتر ميكند، به عمق و گستردگي اين چالش در حوزه آموزش و پرورش نيست كه با كودكان و نوجوانان سر و كار دارد از كودك 5 ساله پيشدبستاني تا نوجوان 17 ساله دبيرستاني.
آنچه بايد همه پيرامون آموزش مجازي مورد توجه قرار دهند، واقعيتهاي آن است كه ميتواند معلمان و مربيان و دانشآموزان و والدين را در شرايط واقعبينانهاي قرار دهد و به آنها كمك كند تا در مواجهه با اين چالش، منطقيتر برخورد كنند كه در اين راستا خلاصهوار به چند واقعيت آموزش مجازي اشارهاي خواهم داشت.
1- آموزش مجازي و رابطه معلم و شاگرد:
بيترديد در همه جاي دنيا و در تمام سيستمهاي آموزشي و براساس همه رويكردهاي نوين، آنچه به عنوان اساس فرآيند آموزشي مورد توجه قرار ميگيرد تعامل معلم و شاگرد است و اساسا بدون اين تعامل كه معناي آن رابطه دو سويه و پوياست آموزش معنا ندارد و يكي از واقعيتهاي آموزش مجازي آسيب خوردن اين تعامل است كه فرآيند ياددهي-يادگيري را با مشكل مواجه كرده است لذا هر قدر مدرسه و خانه براي رفع اين آسيب تلاش كنند و همكاري و هماهنگي داشته باشند خلأ آموزش حضوري تا حد زيادي كاسته ميشود.
2- آموزش مجازي و انگيزه تحصيل:
يكي ديگر از واقعيتهاي تلخ آموزش مجازي اين است كه فرصتي است براي فرار دانشآموزاني كه انگيزه لازم براي تحصيل را ندارند همان كساني كه به زور والدين و با نظارت و پيگيري مدرسه مجبور به حضور در كلاس درس ميشدند و با مديريت معلم بالاخره يا علاقهمند ميشدند و در آنها انگيزه ايجاد ميشد يا به اجبار هم كه شده حداقلها را ياد ميگرفتند و مسير تحصيلي خود را به هر شكل ممكن ادامه ميدادند اما حالا براي اين تعداد كه آمارشان هم كم نيست فرصتي فراهم شده تا به هر بهانهاي از جمله نداشتن گوشي، پايين بود سرعت يا قطع اينترنت و... از زير بار آموزش شانه خالي كنند و اين همان ترك تحصيل پنهان يا افت تحصيلي خاموش است كه بسيار نگرانكننده و هشداردهنده است و اوليا و مربيان بايد براي آن چارهانديشي كنند.
3- آموزش مجازي و مهارت معلمي:
بسياري از معلمان ما متاسفانه دانش و تجربه و مهارت لازم براي تدريس در فضاي مجازي را ندارند و چه بسيار از معلماني كه در آموزش حضوري توانمند و جذاب و تاثيرگذار هستند اما در آموزش مجازي متاسفانه حداقلهاي تاثيرگذاري را ندارند و اين هم يكي از واقعيتهاي آموزش مجازي است كه مهارتهاي خاص خودش را ميطلبد و برعهده مديران مدارس است كه براي اين دسته از معلمان چارهانديشي كنند و زمينههاي تبادل تجربه را بين معلمان و فرصتهاي آموزشي فراهم كنند تا آنها بتوانند خود را با واقعيتهاي آموزش مجازي تطبيق دهند.
4- آموزش مجازي و والدين:
بيترديد همانگونه كه گفته ميشود و خانه مدرسه اول شده است، نقش مديريتي و نظارتي و مشورتي والدين مهمترين واقعيت آموزش مجازي است و گزارشها نيز حكايت از آن دارد كه مدارس بيشتر با دانشآموزاني مشكل دارند كه يا والدين به دلايل مختلف حضور ندارند يا توان اين مهم را ندارند، واقعيتي كه واقعا مدرسه نيز در شرايطي كه نميتواند كلاسها را حضوري برگزار كند، كاري از دستش ساخته نيست و دانشآموز دور از دسترس و كنترل او است و اين هم از واقعيتهاي تلخ و تاسفبار آموزش مجازي است كه قربانيان آن كودكان بيسرپرست يا بدسرپرست هستند.
موارد فوق و دهها موارد ديگر از جمله واقعيتهاي آموزش مجازي هستند كه براي برخي از آنها راهكار فوري و سادهاي وجود دارد و برخي نيازمند فرصت و امكانات و تجهيرات است و برخي هم به اين سادگي قابل حل نبوده و تبعات و آثار زيانباري دارند كه فقط بايد به اميد پايان يافتن به بحران كرونا نشست كه اميدواريم آن روز خيلي دير نباشد.