• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4779 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۱ آبان

گفت‌ و گو با مصطفي كوشكي پس از اعلام تعطيلي هميشگي «تئاتر مستقل تهران»

جرياني عليه تئاترهاي خصوصي برنامه دارد

بابك احمدي

 

سال‌ها بود كه نگرش‌هاي گوناگون تئاتري و مديران موي سپيد كرده، حسب تجربه‌اي ديرهنگام و البته به اجبار روزگار تحريم به نتيجه رسيده بودند، دولت نه فقط توان كه اراده‌اي هم براي گسترش زيرساخت‌هاي هنرهاي نمايشي ندارد. پس سختي كار روي دوش جامعه و سرمايه‌هاي شخصي افراد سوار شد، مردم آستين بالا زدند و سالن‌هاي غيردولتي نمايش راه افتاد. «تئاتر مستقل تهران» يكي از همين مجموعه‌ها بود كه در سال 94 و همزمان با برگزاري هفته تئاتر لهستان در تهران آغاز به كار كرد. اين مجموعه موفق شد در مدت كوتاه و با همراهي گروهي از هنرمندان جوان صاحب ايده، هويت مشخص خودش را بنا كند؛ امري كه تقريبا در ديگر سالن‌هاي تئاتري فعال آرزو  بود، چنين توصيفي حتي براي «تئاترشهر» به عنوان مهم‌ترين و قديمي‌ترين مركز اجراي تئاتر وجود نداشت مگر به واسطه استفاده از صفت‌هاي منفي. تئاتر مستقل علاوه بر اجراي آثار نمايشي اين گروه به ديگر كارگردانان و گروه‌هاي تئاتري صاحب سبك نيز فرصت داد تا در شرايطي آسوده‌تر از محيط‌هاي بسته و محدودكننده دولتي، آثار خود را با تماشاگران به اشتراك بگذارند. امكاني كه باز برخلاف جريان‌هاي دولتي، اجراهاي دانشجويي را سياه‌مشق‌هاي بي‌ارزش نمي‌پنداشت، آنها را حذف نمي‌كرد و ناديده نمي‌گرفت. به هر روي مجموعه «تئاتر مستقل تهران» نيز مشابه هر مجموعه موفق و رو به پيش ديگر در مملكت، مدت‌ها با انواع مقاومت‌ و سنگ‌اندازي‌هاي رسمي و غيررسمي دست و پنجه نرم كرد تا شيوع ويروس كرونا و رو‌ي‌گرداني دولت از حمايت جامعه هنري ميخ آخر را بر تابوت سالن‌هاي مطرود! كوبيد. مصطفي كوشكي روز شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ با نگارش يادداشتي كوتاه اعلام كرد، زمان خداحافظي با ساختمان و سالن تئاتري كه به جرات مي‌توان گفت روزگاري بين سال‌هاي 94 تا 98 ميزبان بهترين‌ اجراها و كارگردانان خوش‌ذوق تئاتر بود، فرا رسيده است. با او درباره اين تصميم گفت‌وگو كرده‌ام كه در ادامه مي‌خوانيد.

  سختي راه‌اندازي «تئاتر مستقل» كم نبود. كوتاه درباره فرازها، وقايع و موانعي كه در ماه‌هاي اول پيش پاي‌تان بود، توضيح دهيد.
تئاتر مستقل از يك الزام و نياز آمد. ما گروهي بوديم همه دانش‌آموخته هنرهاي نمايشي كه تئاتر توليد مي‌كرديم ولي نمي‌توانستيم محصول نهايي را در سالن‌هاي دولتي روي صحنه ببريم. دليلش هم براي همه روشن است و اين مشكلات سال‌ها وجود داشت. نمايش‌هاي ما در فستيوال‌هاي مهم ايران اجرا مي‌شد، جايزه مي‌گرفت و همان روال معمولي كه بايد براي دريافت امكان اجراي عمومي طي مي‌شد را پشت سر مي‌گذاشت اما در نهايت رنگ اجراي عمومي نمي‌ديد. به اين دليل بود كه به فكر تاسيس محلي براي اجراي نمايش‌هاي خودمان افتاديم. موانع اداري  بسيار سختي داشتيم كه اولين و اصلي‌ترين‌شان كشمكش با شهرداري بود چون اجازه نمي‌دادند در ملكي كه اجاره كرده بوديم، كار كنيم. خنده‌دار است كه كار حتي به زد و خورد فيزيكي رسيد تا توانستيم به جماعت بفهمانيم بايد به فرهنگ بها دهند و در مسير ما كه سرمايه، انرژي و زندگي‌مان را پاي كار آورده‌ايم، مانع ايجاد نكنند. ارگان‌هاي متعدد سد راه مي‌شدند، اماكن و ناجا سخت مي‌گرفتند و مجوز نمي‌دادند، روزي كه كار به دعوا با عوامل شهرداري كشيد يك دنده و انگشت دست من شكست. گاز فلفل زدند و چاقو كشيدند كه تمام مدارك پزشكي قانوني و بعد شكايت و محكوميت به پرداخت ديه موجود است ولي من چون فقط به تئاتر فكر مي‌كردم، پيگير نشدم تا بتوانم  ادامه  دهم.
اين  مخالفت‌ها  تنها  به نهادهاي نامرتبط و غيرفرهنگي خلاصه نمي‌شد، جريان‌هايي هم در داخل جامعه تئاتري سد و مانع بودند. از جمله‌ آنها مي‌توانم به «خانه تئاتر» اشاره كنم كه راه‌اندازي مجموعه‌هاي مستقل و خصوصي تئاتري را به چشم تهديد و عامل به قهقرا رفتن اين  هنر مي‌ديد.
وقتي تمام گرفتاري‌ها را پشت سر گذاشتيم، سروكله مديران وزارت ارشاد پيدا شد كه از اين مجموعه به عنوان دستاورد مديريتي خود ياد مي‌كردند. در حقيقت با تاسيس تئاتر مستقل در خيابان رازي، راه براي باقي جريان‌هاي فرهنگي مثل سالن‌هاي تئاتر خصوصي و حتي فعال شدن كافه‌هاي متعدد كه پيرامون سالن‌‌هاي تئاتر شكل مي‌گيرند، هموار شد. به همين نسبت اضافه كنيد راه‌اندازي پلاتوهاي تمرين و آموزشگاه‌ها در محدوده خيابان رازي و حافظ كه در نهايت همه يك كل منسجم به وجود آوردند زير عنوان منطقه يا پهنه فرهنگي رودكي.
  تصميم به تعطيلي يك مجموعه فرهنگي قطعا كار سختي بوده، چه اتفاقي افتاد كه در نهايت به اين تصميم  رسيديد؟ يعني ضربه آخر چه وقتي وارد شد؟
از دو سال قبل نشانه‌ها و اخطارهايي وجود داشت كه به ما مي‌گفت، نهادهاي گوناگون حاكميتي ظاهرا توان هضم فعاليت چنين مجموعه‌هايي را ندارند. تعداد سالن‌هاي خصوصي زياد شد و فارغ از كم وكيف ماجرا هر روز تماشاگران و جمعيت زيادي به يك منطقه خاص رفت‌وآمد مي‌كردند. نشانه‌ها و احضارها، فشارهاي متعدد از سوي اماكن و شهرداري و عدم حمايت دولت همه به ما مي‌گفت قرار نيست كار ادامه پيدا كند و ماجرا بايد تمام شود. من از دو سال قبل اعلام كردم در حال فروپاشي هستيم و بارها اخطار دادم اما از وقتي كرونا در ايران شيوع پيدا كرد، بحث تعطيلي‌ها پيش آمد كه باز شما مي‌بينيد در بخش فرهنگ و هنر از هر جاي ديگري با قدرت و جديت بيشتري اعمال مي‌شود. اينجا ديگر به فكر تعطيلي افتاديم چون مي‌دانستيم با پروسه طولاني مواجه خواهيم بود و از طرفي مكان‌هاي ما هم استيجاري  است؛ بايد هزينه‌هاي جاري و نگهداري بسيار سنگيني را متحمل مي‌شديم و از آنجا كه بنگاه اقتصادي و تجاري نبوديم امكان ادامه وجود نداشت. وعده وعيدهاي دولت نيز به كار نمي‌آمد چون بيشتر حالت گفتاردرماني داشت تا اتفاقي كه قرار است به شكل واقعي رقم بخورد. تا تير ماه تعطيل كردند، بعد قرار شد با حفظ پروتكل‌هاي بهداشتي كارهايي انجام شود ولي همان هم دوباره و فقط براي تئاتر و سينما محدود شد؛ تاكيد مي‌كنم فقط تئاتر و سينما محدود شد چون همين اواخر شاهد بوديم كه جريان‌هاي با نفوذ چطور در شهرهاي سراسر كشور همايش و جشن برگزار كردند. تلاش كرديم فعاليت‌هاي جنبي را افزايش دهيم بلكه از بحران عبور كنيم ولي تير آخر از ابتداي مهر ماه شليك شد، وقتي كه دستور تعطيلي‌هاي دوباره آمد درحالي كه تمام مشاغل فعاليت مي‌كردند و فقط تئاتر و سينما اجازه كار نداشتند. اين ديگر تير خلاص بود. جالب اينجاست كه حتي در زمان تعطيلي سالن‌هاي تئاتر با تهديد و فشار مواجه بوديم و اينها همه يعني كار بايد تمام شده تلقي مي‌شد.
  وزير ارشاد كه همواره درباره ارقام خسارت هنرمندان صحبت مي‌كند لابد از ميزان خسارت سالن‌ها و گروه‌ها با خبر است، مطلع بودن ايشان براي شما به عنوان مدير سالن هيچ دستاوردي نداشت؟
همان ماه‌هاي اول تعطيلي طي چند مرحله از ما انواع آمار و ارقام دريافت شد. اگر وزير هم مطلع نباشد قطعا زيرمجموعه وزارت ارشاد نسبت به خسارتي كه ديده‌ايم، آگاهي دارد. با اين وجود نه‌ تنها هيچ حمايتي در كار نبود بلكه عملا به هيچ ‌وجه با برنامه و راهبردي براي حفظ تئاترهاي غيردولتي هم روبه‌رو نبوديم. آنها حتي به نوعي پشت سر ما حركت مي‌كردند و منتظر بودند ببينند ما قرار است چه كار كنيم تا كاري انجام دهند. در صورتي‌كه از دولت‌ها‌ انتظار مي‌رود به عنوان نهاد آينده‌نگر و تسهيل كننده امور جاري عمل كنند ولي چه وقتي  كه تئاتر خصوصي وجود نداشت و چه زماني ‌كه اين سالن‌ها شكل گرفتند، دولت همواره عقب‌تر از تمام جريان‌ها حركت كرد. هيچ‌ وقت دولت پيش‌رو نبوده و ظرفيت‌هاي موجود را نديده است، اين ما بوديم كه توانستيم خود را از جريان رو به عقب جدا كرده و به آينده نگاه كنيم.
  به نظر شما چرا وزارت ارشادي كه زماني امكان تاسيس اين فضاها را فراهم مي‌كرد حالا با خيال راحت سقوط يكي يكي سالن‌ها و مجموعه‌هاي خصوصي را به نظاره نشسته است؟
وزارت ارشاد در ابتداي دهه 90 با وجود تمام فشارها امكان دريافت مجوز تاسيس مجموعه‌هاي چند منظوره آموزشي و اجرايي را فراهم كرد. يعني كاري كرد كه تئاتر خصوصي رسميت پيدا كند ولي من فكر مي‌كنم حتي شخص معاون هنري وقت و مديركل هنرهاي نمايشي بودند كه اين اجازه را دادند نه مديران بالادستي در وزارت ارشاد و نه يك سيستم. اين امكان از مدتي قبل تا حدي فراهم شده بود ولي همان طوركه اشاره كردم، افراد در نهايت ايده را اجرايي كردند. اواخر دولت احمدي‌نژاد و اوايل دوران روحاني بعضي مديران متوجه كاستي‌هاي فراوان در زمينه فعاليت هنرمندان و دانش‌آموختگان تئاتر شدند و در نهايت به خواست عمومي جامعه نمايشي اهميت دادند. اين توجه هم در حد مُهر زدن روي كاغذ مجوز تاسيس موسسه‌هاي چند منظوره بود، در ادامه اين جوانان و گروه‌هاي تئاتري متعدد بودند كه طغيان كردند و نشان دادند چه نيروي آماده به كاري وجود دارد. به همين نسبت حالا امكان داردسياست يا يك بخشنامه‌ خيلي ساده گفته باشد ديگر كافي است!
  گذشته از دولت، آيا صنف و تشكل‌هاي صنفي و هنرمندان از شما حمايت كردند؟ يعني اين ‌سوي ميدان! كسي حامي سالن‌هاي غيردولتي بوده؟
صنف «تماشاخانه‌هاي خصوصي...» از زمان شروع تعطيلي‌ها تلاش‌هايي انجام داد ولي هنوز در مرحله‌‍‌اي نيست كه بتواند از سالن‌هاي نمايش حمايت مادي كند اما مي‌دانم با هر نهاد و سازمان و ارگان كه توانست، رايزني كرد. از هنرمندان هم كاري برنمي‌آيد؛ حتي بايد بگويم بعضي‌شان خوشحال بودند كه بساط تئاتر خصوصي در حال جمع شدن است. با اينكه ظاهر امر نشان مي‌دهد قشر هنرمند بايد فرهيخته و اهل دورنگري و انديشه‌ورزي باشد اما در عمل اين‌طور نيست جز اندك موارد استثنا.
  سيدمحمد بهشتي كه با جريان‌هاي موسوم به اصلاح‌طلب و تكنوكرات پيوند و رابطه مستحكم دارد همين يكي، دو روز پيش در وبيناري گفت «وزارت ارشاد بايد در زمينه توسعه فضاهاي فرهنگي مطالعه جدي انجام دهد»  شما چنين عزم و اراده‌اي مي‌بينيد؟
به نظرم وضعيت به خوبي نشان مي‌دهد در بحث فرهنگ و هنر دسته‌بندي‌هاي سياسي چندان وجود خارجي ندارند و تفاوت نمي‌كند مدير به كدام گرايش منتسب شود. ما در عمل مي‌بينيم كه يك نگاه مسدودكننده‌اي در برابر فعاليت هنري و فرهنگي وجود دارد. بنابراين فكر نمي‌كنم اهميتي داشته باشد چه كسي درباره فرهنگ به مديران ارشاد توصيه‌اي داشته است.
  برنامه اين روزهاي گروه چيست؟ احتمال دارد روزي در محل ديگري دوباره سالن تئاتر خصوصي خودتان را برپا  كنيد؟
گروه «تئاتر مستقل تهران» به واسطه يك ساختمان به وجود نيامده كه حالا با نبودن آن ساختمان حياتش را از دست رفته ببيند. ما بيشتر از 15 سال است به عنوان گروه تئاتر كنار يكديگر كار مي‌كنيم و قطعا به كار ادامه مي‌دهيم؛ گويي كه ديگر سالن يا محل تمرين اختصاصي نداريم اما مثل سابق از پلاتوهاي اجاره‌اي و سالن‌هاي موجود استفاده مي‌كنيم و توليدات‌مان را به نمايش مي‌گذاريم. راهكار و راهبرد خودمان را خواهيم داشت و ترسيم مي‌كنيم كه كارهاي آموزشي چگونه پيش بروند و اجراهاي خارج از كشور به چه صورت ساماندهي شوند. كمپاني تئاتر مستقل به توليد، آموزش و ارايه ادامه مسير مي‌دهد فقط فعلا از ركن اصلي كمپاني كه داشتن يك ساختمان ثابت براي عرضه توليدات است، محروم مانده‌ايم.


   موانع اداري بسيار سختي داشتيم كه اولين و اصلي‌ترين‌شان كشمكش با شهرداري بود، چون اجازه نمي‌دادند در ملكي كه اجاره كرده بوديم كار كنيم. خنده‌دار است كه كار حتي به زد و خورد فيزيكي رسيد تا توانستيم به جماعت بفهمانيم بايد به فرهنگ بها دهند و در مسير ما كه سرمايه و انرژي و زندگي‌مان را پاي كار آورده‌ايم مانع ايجاد نكنند. ارگان‌هاي متعدد سد راه مي‌شدند، اماكن و ناجا سخت مي‌گرفتند و مجوز نمي‌دادند، روزي كه كار به دعوا با عوامل شهرداري كشيد يك دنده و انگشت دست من شكست. گاز فلفل زدند و چاقو كشيدند كه تمام مدارك پزشكي قانوني و بعد شكايت و محكوميت به پرداخت ديه موجود است ولي من چون فقط به تئاتر فكر مي‌كردم پيگير نشدم تا بتوانم ادامه دهم.
   مخالفت‌ها تنها به نهادهاي نامرتبط و غيرفرهنگي خلاصه نمي‌شد، جريان‌هايي هم در داخل جامعه تئاتري سد و مانع بودند. از جمله‌ آنها مي‌توانم به «خانه تئاتر» اشاره كنم كه راه‌اندازي مجموعه‌هاي مستقل و خصوصي تئاتري را به چشم تهديد و عامل به قهقرا رفتن اين  هنر مي‌ديد.
   از دو سال قبل نشانه‌ها و اخطارهايي وجود داشت كه به ما مي‌گفت نهادهاي گوناگون حاكميتي ظاهرا توان هضم فعاليت چنين مجموعه‌هايي را ندارند. تعداد سالن‌هاي خصوصي زياد شد و فارغ از كم و كيف ماجرا، هر روز تماشاگران و جمعيت زيادي به يك منطقه خاص رفت‌وآمد مي‌كردند. نشانه‌ها و احضارها، فشارهاي متعدد از سوي اماكن و شهرداري و عدم حمايت دولت، همه به ما مي‌گفت قرار نيست كار ادامه پيدا كند و ماجرا بايد تمام شود. من از دو سال قبل اعلام كردم در حال فروپاشي هستيم و بارها اخطار دادم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون