اطلاعيهاي صادر شد و يك سالن تئاتر ديگر به محاق رفت
داستان غمبار هر بار از خاك برخاستن
شورش تسليمي
مدير «تئاتر مستقل تهران» روز گذشته با انتشار يادداشتي اعلام كرد درهاي اين مجموعه فرهنگي- هنري براي هميشه به روي تماشاگران و علاقهمندان به هنر تئاتر بسته ميشود. خبرگزاري دانشجويان ، خبر را با تيتر «چراغ تئاتر مستقل تهران خاموش شد» بازتاب داد و در ادامه هم گروه پرشماري از بازيگران و كارگردانان و دستياران و دستاندركاران تئاتر در فضاي مجازي به خاموشي اين چراغ واكنش نشان دادند.
الهام پاوهنژاد، بازيگر و كارگردان تئاتر در صفحه شخصياش نوشت «چشم باز ميكنم و خبر چون پتك بر سرم ميكوبد. مبارك تان باشد شماياني كه با پوزخند مرگ تكتك ما را به تماشا نشستهايد.» دقايقي بعد يادداشت كيومرث مرادي كارگردان تئاتر، مديركل هنرهاي نمايشي، مجموعه ارشادنشينان، فعالان صنفي در «خانه تئاتر» و همكارانش را خطاب قرار داد كه «خبر كوتاه، تلخ و ترسناك است اما نميخواهم قبول كنم. مكاني شريف و بيادعا تعطيل ميشود؟ ... نبايد قبول كنيم و فقط تاسف بخوريم، نبايد بگوييم طفلكها پول صاحبخانه نداشتند، نبايد بگوييم كاري نميشود كرد، نبايد بگوييم انشاءالله دوباره برميگرديد، بايد دستاوردهاي فرهنگي را حفظ كرد. بايد باور كنيم، نابودي جز نابودي و فراموشي نميآورد...» همين بين اطلاعيهاي هم توسط جمعي دانشجو دست به دست ميشد با عنوان اصلي «مرثيهاي براي تئاتر» براي دعوت به برگزاري تجمع در برابر تالار وحدت با هدف «پيگيري مطالبات تئاتريها» كه البته بيسرانجام ماندنش قابل پيشبيني بود. رضا بهبودي، از بازيگران صاحب سبك و شناختهشده تئاتر در واكنش به اين تعطيلي، به مرور اجراهايي كه در اين سالن داشته پرداخت. رامين سياردشتي نيز با انتشار مطلبي كنايهآميز، تعطيلي سالن تئاتر مستقل تهران را به مديران تبريك گفته است. پوريا رحيمي سام، بازيگر تئاتر و تلويزيون نيز در اين باره نوشته است: «اين خود تراژديه...غمگينترين حالت ممكن».
مصطفي كوشكي، مدير «تئاتر مستقل تهران» حدود دو ماه بعد از شروع تعطيليهاي ناشي از شيوع ويروس كرونا در گفتوگوهاي متعدد با رسانهها نسبت به وقوع اين تراژدي كه سالنهاي خصوصي با مشكلات جدي مواجهند اخطار داده بود. نهيبها اما به جايي نرسيد، نه گوش دولت بدهكار بود و نه اصناف توجهي به موضوع نشان دادند. از حرف و عمل همه نيروها و جريانهاي دستاندركار چنين برميآمد كه موضوع را جدي نگرفتهاند و در نهايت شد آنچه نبايد. ابتدا مجموعه «نوفللوشاتو» با دو سالن نمايش تعطيل شد و حالا هم كار «تئاتر مستقل تهران» براي هميشه پايان يافته است. در شروع اطلاعيه مجموعه اما تاكيد شده كه «لطفا براي تئاتر مستقل تهران ابراز تاسف نكنيد». كوشكي يادداشت اعلام پايان كار آنچه «كمپاني تئاتر مستقل» دانسته را «با هدف ثبت در حافظه تاريخي رسانهها و مطبوعات» نوشته «كه سندي باشد در بين برگهاي كتاب قطور تعطيلي و توقف اماكن فرهنگي - هنري كشور.» او همچنين اشاره كوتاهي داشته به آغاز فعاليت «تئاتر مستقل تهران» در سالهاي ابتدايي دهه ۹۰، «باتمام كمبودها و سختيها بنا شد و اين تازه سرآغاز راه و حداقل كوشش ما بود براي جامه عمل پوشاندن به روياي تاسيس كمپاني (شركت/مؤسسه) تئاتر در ايران، آنهم پس از چندين دهه ممانعت و رخوت؛ تا امكان و مجالي باشد كه هر گروه تئاتر فعال، مكاني در اختيار داشته باشد كه بتواند تمرين كند، داشتههايش را آموزش بدهد و تجربياتش را به اجرا درآورد.»
مدير تئاتر مستقل در ادامه از يك قرابت تاريخي ابراز تاسف كرده است. «متاسفانه امروز در ماههاي پاياني قرن، بايد اعلام كنيم به دليل عدم حمايت و سنگاندازيهاي فراوانِ بدخواهان، سرنوشت تاريخي تئاترهاي خصوصي پيشرو ايران در ابتداي قرن، بار ديگر رخ نشان داده، گريبانگير شده و اين كمپاني جز تعطيلي امكاني پيش روي خود نميبيند. اينكه چه عزمي وجود داشت كه شكلگيري اصولي كمپانيهاي تئاتر در ايران به ثمر ننشيند موضوع بحث نيست، اما روشن است كه در ايران، امكان تحقق اين امر خطير وجود دارد و دير يا زود مسير خود را از لابهلاي دستهاي آلوده مسدود كنندگان فرهنگ و هنر پيدا خواهد كرد.» نويسنده پايان نامه را اينطور امضا كرده است: «چون ققنوس برخواهيم خاست».
تاريخ تئاتر ايران پر است از تجارب متعدد تاسيس و تعطيلي مداوم سالنهاي نمايش خصوصي. مردم هربار تلاش كردهاند كه كوتاهي، مخالفت، بيتوجهي، بيعلاقگي دولتها را با دست خالي كنار بزنند، ققنوسوار پربگشايند و راهي باز كنند، اما هربار به سد دولتها برخوردهاند. متن اعلام پايان راه تئاتر مستقل آگاهانه به همين موضوع اشاره ميكند.
گور دستجمعي سالنهاي تئاتر از ديروز تا امروز
حدود دوازده سال قبل، يكشنبه روزي به سال 1387 وقتي خبر رسيد «تئاتر پارس» در خيابان لالهزار تهران براي هميشه تعطيل (پلمب) شد، روزنامهها و خبرگزاريها فغان سر دادند به بلنداي تاريخ 70 - 60 ساله يك مجموعه فرهنگي. «تئاتر پارس» روزگار ما يا همان «تئاتر فرهنگ» روزگار دور، يكي از تماشاخانههاي نوظهور دهه بيست شهر تهران بود كه سال ۱۳۲۳ به همت عبدالحسين نوشين ايجاد شد. در كتابهاي تاريخ تئاتر ميخوانيم آقايان وثيقي و طايفي و جعفري از نوشين كه امكانات مالي چنداني نداشته براي راهاندازي اين سالن حمايت كردند. «تئاتر فرهنگ» در ضلع غربي خيابان لالهزار قديم، پايينتر از كوچه اتحاديه با ظرفيت ۵۰۰ تماشاگر تاسيس شد. در صفحه ۸ و ۹ كتاب نمايشنامه «خروس سحر»، نوشته عبدالحسين نوشين، درخصوص افراد موثر در شكلگيري «تئاتر فرهنگ» و نخستين اثر اجرا شده در آن چنين نوشته شده: «سينما تئاتر فرهنگ» به همت نوشين، طايفي و وثيقي در خيابان لاله زار با نمايش «ولپن»، اثر بنجانسون، افتتاح شد. منصور خلج نيز در صفحه ۱۳۲ كتاب «نمايشنامه نويسان ايران از آخوندزاده تا بيضايي» درخصوص شكلگيري تئاتر فرهنگ مينويسد: «پس از شهريور ۱۳۲۰، «تئاتر فرهنگ » گشايش يافت و فعاليت خود را به شكل گستردهاي برنامهريزي كرد.» نتيجه نيز نشان داد كه از همان ابتدا نامي برازنده براي مجموعه انتخاب شده است، زيرا مقرر بود تا با مديريت افراد تحصيلكرده هنر تئاتر، آثار نمايشي شاخص آن روزگار، براي نخستين بار، در آن اجرا شود؛ انديشه شايستهاي كه چندين سال به واقعيت بدل شد. بر اساس مستندات موجود، به جرات ميتوان نام «تئاتر فرهنگ» را نامي برازنده براي تماشاخانه نوظهور آن روزگار محسوب كرد، زيرا با اجراي نخستين اثر نمايشي در اين تماشاخانه نيز، پيشگام بودن و خيز براي تئاتري آكادميك و همگام با تئاتر روز دنيا، محسوس بوده است. دورههاي فعاليت «تئاتر فرهنگ» يا «تئاتر پارس» به اين صورت است كه از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۹ و سپس به سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ و از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۷ تقسيم ميشود. اين سالن نمايش زير نظر تفكري و محمدعلي جعفري و به صورت غيردولتي در خيابان لالهزار فعاليت داشته است. آقاي جعفري در گفتوگويي كه روز چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۲ يعني پنج سال پيش از تعطيلي كامل اين مجموعه با خبرگزاري ايسنا انجام داده به تعطيلي پياپي تئاترهاي لالهزار اشاره كرده و مشكلات سد راه خود را شرح ميدهد. «با در نظر گرفتن روند تاريخي تعطيلي سالنهاي «جامعه باربد»، «سعدي»، «نصر»، «البرز»، «ملت» و... در مييابيم كه دستهايي براي بسته شدن اين سالن كه آخرين بازمانده تئاترهاي خصوصي محسوب ميشوند، در كار است.
مجيد جعفري در اظهاراتي گلايهآميز از فقدان ارتباط بين زبان رسمي و زبان هنرمندان گلايه ميكند. «يكي از سوالاتي كه از من شده اين است كه آيا تئاتر پارس مجوز فعاليت دارد؟! در حالي كه اين مكان 80 سال است كه فعاليت ميكند و جزو مفاخر ملي ماست و طرح چنين سوالي قدري تحقيرآميز است.» و سپس از «عدم حمايت دولت و وجود توطئههاي گوناگون» انتقاد ميكند. «ما چراغ اين تئاتر را با چنگ و دندان روشن نگه داشتهايم اما اين مشكلات واقعا مرا خسته كرده اين تئاتر 3 سال مدام است كه ضرر ميدهد و بيش از اين نميتوانم متحمل زيان شوم و اگر قرار است كه تئاتر پارس بسته شود، بسته شود!» اتفاق شومي كه سرانجام به وقوع پيوست.
اينجا بحث مقايسه كيفي آنچه در مجموعههاي نمايشي به صحنه ميرفته مطرح نيست، مهم تعطيلي محلي است كه به هر ترتيب جمعي در آن به كار فرهنگ و هنر مشغول بودند و روزها و ماهها در اين مسير كوشيدهاند، حتي اگر اين نكته كه تلاشها رزق و روزي هم ميرساند براي دولتنشينان پشيزي اهميت نداشته باشد. نگاه توام با بياعتمادي مديران سالنها، بيتوجهي دولتها، سكوت همكاران و اصناف در تمام نمونهها به چشم ميخورد. «تالار مطبعه فاروس» از سال ۱۲۹۵ كه گراندهتل براي نمايش تئاتر اعلام آمادگي كرد تا چهارده سال بعد به فعاليت ادامه داد. «جامعه باربد» ديگر تئاتر مطرح اين خيابان «استوديودرام كرمانشاهي» (محل فعلي سينما ايران) بود كه در سال ۱۳۰۹ راه افتاد و سه سال بيشتر عمر نكرد. «تماشاخانه تهران»، «تئاتر نصر» و تئاتر «فردوسي» هم در كوچه باربد بنا شده بود كه به كارگاه آلومينيوم تبديل شد. به اين فهرست ميتوان اسامي بلندبالايي افزود كه پيش و پس از انقلاب را در بر ميگيرد. شايد فكر كنيد جامعه ايران به حيات كوتاهمدت فرهنگ و هنر خو گرفته، اما معتقدم در عينحال روياي ثبات هنوز در رگهاي اهل هنر جريان دارد؛ چهبسا اين تعطيلي تازه پيشگويي فردا باشد براي اهل نظر.