دعوت به صلح در زمانه گرگ
محسن آزموده
نوشتن درباره ابعاد متفاوت و متكثر رفتارها و گفتارهاي خشونتآميز و هولناكي كه اين روزها در جاي جاي دنيا، تحت عناوين مختلف صورت ميگيرد، كار سادهاي نيست، خواه اين رفتار و گفتار شوخي كردن يا مسخره كردن يا توهين به عقايد و باورهاي ديگران باشد، به ويژه در شرايطي كه اين ديگران ضعيف و فرودستند يا قتل و كشتار و رفتارهاي ترسناك به بهانه دفاع از عقايد و باورها. در زمانه گرگ، روزگاري كه همه رفتارها و گفتارها واكنشي است و به سمت بينهايتها ميل ميكند و همه در سرحدها و نقاط مرزي قرار گرفتهاند و هيچكس اعصاب درست و حسابي ندارد، سخن گفتن از ميانهروي و مدارا، اگر هم طنز و مسخره به نظر نرسد، ظاهرا به شوخي بيمزهاي ميماند كه هيچ كس حتي به آن گوش نميكند، چه برسد به اينكه بخواهد وقت بگذارد و به زور لبخند بزند!
اما از قضا در چنين شرايط حاد و وحشتناكي است كه دعوت به رفتار و گفتار اخلاقي
حائز اهميت و ضروري ميشود، وگرنه در شرايط عادي و بدون فشار و استرس كه همگان چنين مينمايند كه به اخلاق مداري و تساهل و تسامح باور دارند و از آن دفاع ميكنند و احتمالا با يكديگر گفتوگو ميكنند. در شرايط سرحدي است كه از انسانها انتظار ميرود با نيروي عقل بر جوشش احساسات و عواطف لگام بزنند و فضاي ملتهب را آرام كنند. اينكه رييسجمهور يك كشور اروپايي كه هميشه خودش را به صورت فردي معقول و آرام و اهل گفتوگو نمايش داده، در واكنش به جنايتي كه توسط جواني مهاجر و پناهنده، عنان از دست بدهد و كليت متدينان به دومين دين پرطرفدار جهان را مورد هجمه قرار بدهد، فقط يك اقدام مخاطرهآميز و غيرمسوولانه نيست، بلكه فاجعهاي در حد كبريت زدن در فضايي مملو از بخار بنزين است.
بحث بر سر توجيه زشتي جنايت محكوم فردي با سن و سال قانوني نيست كه به هر انگيزه و دليلي، دست به كشتاري چنين فجيع ميزند. كار آن فرد، محكوم است و مستوجب محاكمه در دادگاهي عادل و بيطرف، مثل دادگاههايي عادلانه كه براي همه مجرمان برگزار ميشود، ولو تازه جواني باشد آسيب ديده، احساساتي، فريب خورده توسط گروههاي افراطي، آزرده از تبعيضهاي فراوان، بر آمده از خانوادهاي محروم و فقير، سرشار از عقدههاي فروخورده و سركوب شده و....
ضمن محكوميت و تلاش سفت و سخت براي جلوگيري از اقداماتي مشابه، آن جوان و اقدام ديوانهوار و وحشيانهاش را بايد فهميد و تبيين كرد، آنهم نه با توجيهاتي سادهانگارانه مثل ارتباط مستقيم برقرار كردن ميان خشونت رفتار و گفتار افراطگراياني چون او با كليت اعتقاداتش مثل يك دين خاص. امروز همه ميدانند كه از هر دين و آييني، قرائتهاي متكثري امكانپذير است و حتي اينكه باورمندان به يك آيين در طول تاريخ، خشونت بيشتري از خود بروز دادهاند، در وهله اول ربط و نسبت مستقيمي با ديدگاهشان ندارد. از قضا از طرفداران سكولاريسم انتظار ميرود كه در توجيه رفتار و گفتارهاي عيني و حتي ذهني افراد و باورها و احساسات و خواستههاي آنها، كمتر به باورهاي متافيزيكي آنها متوسل شوند و به جستوجو در شرايط مادي و به اصطلاح عيني و انضمامي بپردازند. چه ميشود كه جوان يا جوانهايي برآمده از فقر و فاقه، به سمت افراطگرايي سوق مييابند و قرائتهاي افراطي از ايدئولوژيها مثل نئونازيسم يا نئوفاشيسم را سرلوحه كار خود قرار ميدهند؟
احتمالا گفتوگو با خود آن جوانان آسيبديده و مسحور افراطگرايي بسيار دشوار است، اگر محال نباشد، زيرا سرشارند از عقدهها و احساسات تند و تيز و به سختي ميتوان متقاعدشان ساخت كه اين رفتارها نتيجهاي جز ويراني خود و ديگران در برندارد. حساب تحريككنندگان و دستهاي پشتپردهاي نيز روشن است كه از اين وضعيت سوءاستفاده ميكنند و آتشافروزي، ايشان، از اين وضعيت سود ميبرند و خودشان تعمدا اين شرايط را يا به وجود آوردهاند يا بر تنوره كشيدن آتش آن ميدمند.
انتظار معقول از عموم است، از سياستمداران، روشنفكران، دانشگاهيان، نخبگان و حتي عامه مردم كه در شرايط بحراني پيش آمده، به ميانه روي و آرامش فرا بخوانند، تحمل كنند و به تامل بپردازند. به فكر ساختن و ترميم و تاليف باشند، نه بر افروختن جنگ و ستيز و تند كردن شعلههاي خشم و خشونت. دعوت به صلح و مصالحه و رعايت هنجارهاي اخلاقي، فراسوي همه باورها و اعتقادات و شرايط عيني و ذهني، در وضعيت دهشتناك كنوني كه يأس و نوميدي جهان را فراگرفته و امكان برخوردهاي خشن بيش از هر زمان محتمل است، نه فقط يك اقدام خيرخواهانه و انساندوستانه كه ضرورتي حياتي است براي حفظ زندگي بشري روي كره خاكي. در زمانه گرگ، وضعيت جنگ همه عليه همه، به علت نابرابريها و تبعيضها و اجحافها و ظلم و ستم به بهانه باورهاي متفاوت و گاه متضاد، متاسفانه امري دور از انتظار نيست و همه ما بايد به فكر راهحلي براي پيشگيري و خاموش كردن آتش زيرخاكستر باشيم، اگر ميخواهيم كه زنده بمانيم، در جهاني كه حداقلهايي از امنيت و سلامت و رفاه در آن برقرار باشد.