• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4783 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۷ آبان

وا چه حرفا؟

آلبرت كوچويي

 هفته‌نامه توفيق كه در فضاي گرفته و دلتنگ‌ساز بعد از كودتاي ۲۸ مرداد درآمد و به روزنامه توفيق مشهور شد و در دل جامعه آن دهه‌ها جا باز كرد، توانست لبخند بر لب مردم گرفته و اخم‌آلود آن هنگام بياورد. توفيق دلقكي نمي‌كرد و تنه به تنه طنز فاخر مي‌زد كه اكنون هم با گذشت چند دهه، جايگاه خود را در ادبيات طنز و طنازي حفظ كرده است. نسلي از طنز نويسان و كاريكاتوريست‌هايي كه با آن ‌زاده يا با آن رشد كردند، هنوز در جرگه نامداران اين عرصه‌اند. هيچ نشريه‌اي تاب برابري با آن را نداشت و نتوانست جايگاه درخوري چون توفيق پيدا كند. توفيق به همت بزرگان دنياي طنز و برادران توفيق ماندگار شد.
 جسارت و شهامت آن، مثال‌زدني بود. نيش و كنايه‌هايي كه از زيردست مميزي و سانسور دهه بيست و چهل در مي‌رفت. در مثل هنگامي كه دانشجويان، در مقطعي به اعتراض آمدند و پليس با آنها درگير شد، گفته شد كه تني چند كشته شده‌اند كه دولت وقت انكار كرد. توفيق كه درآمد، در ميان ده‌ها طنز كوتاه، اين طنز هم با نقل به مضمون آمد: تعدادي كتاب درسي دانشجويان در اطراف دانشگاه تهران پيدا شده است. صاحبان آن دانشجويان مقاطع مختلف اگر زنده‌اند، به دفتر توفيق مراجعه كنند. در روزنامه توفيق فراوان از اين ترفندها و شيطنت‌ها مي‌آمد و ابهام و ايهام آنها، گول‌زنك بود. به گونه‌اي كه دم به تله نمي‌داد!
 همين ابهام و ايهام در خبرها و طنازي‌هاي توفيق سبب شد تا نويسندگان و شاعران بسياري، در داستان‌ها و رمان‌ها يا شعرهاي خود، چون غلامحسين ساعدي و احمد شاملو به آن روي بياورند. بهانه نگاه به طنز و طنازي توفيق، به آن سبب است كه بگويم چه آن هنگام، چه دهه‌ها پس از آن، عرصه طنز، مردانه بوده و هست. يعني جاي زنان طنز نگار، بسيار خالي بود كه هنوز هم هست. نگاهي به طنز نگاران و حتي كاريكاتوريست‌هاي ديروز و امروز بيندازيد، در خواهيد يافت كه جاي طنزنگاران زن، در اين عرصه كم است. به تازگي رويا صدر، از معدود زنان طنزنگار، مجموعه طنزهايش را با عنوان لطفا نفس بكشيد، درآورده است. مجموعه مقالاتي متفاوت.
 طنز رويا صدر، فاخر است و به دور از دلقكي و سهل و آسان‌نگري‌ها. نگاه متفاوت از آن رو كه امروزي و به روز است. براي امروزي‌ها است شيرين و به دل‌نشستني و البته نونگاري و نوانديشي هم دارد. مثل حكايت زاغ و روباه از منظر نشانه‌شناسي سلامت و همين‌طور افسانه عمو نوروز، از منظر نشانه‌شناسي سلامت. يا همين‌طور موسيقي خلسه‌آور و عرفاني راك، در گستره آجر و گاراج يا كژتابي‌هاي ابژكتيو پسامدرنيستي مش قنبر و جز اينها... در اين ميان البته كه شيطنت‌هايش را هم دارد. مثل طنز چهارشنبه‌سوري. آهاي..... بگير كه سال نو... آوار شد... انفجار...
 يا براي نوشتن بهاريه، به بهار فكر مي‌كنم و فكر مي‌كنم.... و فكر مي‌كنم.. شكوفه‌ها، در ذهنم، خميازه مي‌كشند! اما پرسش من، همچنان ماند، چرا جاي زنان طنزنگار در عرصه‌هاي طنز، اندك است؛ آن هم در عرصه‌اي كه بايد ظرايف و لطايف در آن تكتازي كنند. عرصه، لطيف و شيرين و زنانه است. زن‌ها. آنها هم كه مي‌آيند، ماندگار نيستند. نكند به گفته رويا صدر، واسه دل بي‌صاحاب مونده خودم مي‌نويسم و واسه قلوه‌ام و ضمائم آن.....
دروغم چيه ؟ واه، چه حرفا!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون