نگاهي به رابطه تئاتر خصوصي با دولت و هنرمندان
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي
سيد حسين رسولي
اكنون ديگر نبايد با خودمان تعارف داشته باشيم. مديران تئاتري در سالهاي اخير پروندهاي پر از خالي دارند زيرا كار خاصي براي هنرمندان و هزاران فارغالتحصيل تئاتري انجام ندادند. يكي از مديران در خلوتي گفت كه من حقوق بسيار خوبي از ارگاني اجرايي دارم و دنبال دردسر خاصي نميگردم. از قديم هم گفتهاند سري كه درد نميكند دستمال نميبندند. وضعيت دانشگاههاي هنري نيز از فاجعه هم بدتر است. استاداني در هياتهاي علمي هستند كه نه حرفي در زمينه پژوهش دارند و نه حرفي در عمل. وضعيت آنچنان ابزورد و ايستاست كه بايد فقط خنديد. همه محافظهكار هستند و با عصا راه ميروند. به قول معروف آسه برو آسه بيا ... ! برخي هنرمندان نيز دنبال محفلسازي و جلسههاي خودماني هستند تا مبادا جايزهها و بودجههاي بيحساب و كتاب نفتي از دستشان خارج شود.
دنيا همه هيچ و كار دنيا همه هيچ
اگر به ۲۰ سال گذشته نگاه كنيد، متوجه خواهيد شد چند استاد دانشگاه بودند كه در بيشتر جشنوارهها حاضري زدند و جوايز را بين شاگردان خود تقسيم كردند. درواقع فضاي تئاتر به سوي نوعي مريدپروري و كيفكشي نهادينه رفته است. برخي هنرمندان نيز توهم عياري و قهرمانه زيستن دارند يعني ميخواهند يك تنه به ميدان فرهنگ بروند و آن را دگرگون كنند پس دم از كمپاني تئاتر زدند. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه شكل و شمايل اقتصادي آن روشن نيست؛ يعني اصلا مشخص نيست كه بر اساس بازار آزاد و انديشه نوليبرال است يا اقتصاد دولتي و نهادي! از يك سو، پول نفت ميآيد و رانت گستردهاي در جريان است و از سوي ديگر، تئاتر مثلا خصوصي راه افتاده است. اگر به كليت تئاتر نگاه كنيد به رشد روزافزون مونولوگنويسي پي خواهيد برد. اگر نمايشنامه چند شخصيت داشته باشد ولي باز با حفظ مونولوگ پيش ميرود. دليلش هم اين است كه درام يعني كشمكش دو حق. درام يعني كسي سخت خواهان چيزي است و به رغم موانع بسيار به دنبال آن ميرود. جاي خالي درام در اغلب تئاترها حس ميشود. مفاهيمي چون خشونت اجتماعي، فروپاشي خانواده، انتظار ابزورد، فقر، بيخيالي و... در برخي از تئاترها تكرار شده است. بر اساس نظريه «بازتاب» در جامعهشناسي هنر اين مفاهيم از دل جامعه ميآيد ولي نبايد از اقتصاد سياسي غافل شويم.
وقتي خشك و تر ميسوزد
وضعيت اقتصادي ايران مبهم است. اسماعيل حسينزاده، استاد دانشگاه دريك در ايالت آيووا در مقالهاي به بررسي ريشهاي مشكلات اقتصادي ايران و ناكارآمدي بحرانزاي كنوني آن پرداخته است. او با اشاره بر اينكه «يك دسته از مشكلات اقتصادي، خارجي و دسته ديگر داخلي است» تاكيد ميكند:«عوامل خارجي به طور عمده به تحريمهاي اقتصادي امريكا و همدستانش مربوط ميشود. عوامل داخلي عمدتا در سوءمديريت اقتصادي ريشه دارند.» (اقتصاد نئوليبرال: طاعون اقتصاد ايران، تسنيم، ۱۳ آبان ۱۳۹۷) او تشريح ميكند: «رها كردن تدريجي اقتصاد دولت- محور زمان جنگ (و به طور كلي برنامههاي رفاهي- اجتماعي- اقتصادي انقلاب) از اوايل رياستجمهوري رفسنجاني با مبارزات گستردهاي در زمينه تبليغ و انتشار مزيتهاي ادعايي اقتصاد آزاد همراه شد تا به صورت آرام آرام و سيستماتيك اصول و ارزشهاي تطهير شده اقتصاد سرمايهسالار و بري از دخالت دولت در اذهان و روان مردم ايران نقش ببندد. اين اصول و پيشفرضهاي طرفداران اقتصاد نئوليبرال عبارت بودند از: ۱- دولت بزرگ هميشه و همه جا ناكارآمد و بيمصرف است؛ ۲- هزينههاي دولت براي تهيدستان و طبقه كارگر منجر به اتلاف سرمايه و ناكارآمدي ميشود. رفسنجاني اين طور استدلال ميكرد كه هزينههاي اجتماعي دولت آسيب اخلاقي ديگري را به همراه ميآورد و آن آسيب اين است كه برنامههاي رفاهي دولت تنبلي و وابستگي و در نتيجه «گداپروري» را ايجاد ميكند؛ ۳- مقرراتزدايي از بازار، فعاليتهاي تجاري كنترل نشده و رفع محدوديتهاي بازار و سرمايه به كارايي و رفاه كشور منجر ميشود؛ ۴-تجارت آزاد و ادغام ايران در اقتصاد و بازارهاي مالي غرب، به خصوص امريكا، براي توسعه اقتصادي و پيشرفت اجتماعي جزو ضروريات و واجبات هستند؛ ۵- نقدينگي فراوان هميشه و همه جا به تورم منجر ميشود.» اين انديشهها باعث شكلگيري تئاتر خصوصي (يا غيردولتي) در ايران شده است.
تئاتر خصوصي يا بحران تئاتر؟
يكي از اصول نوليبراليسم عدم نظارت و دخالت دولت در مشاغل خصوصي است. با اين حال تئاترهاي خصوصي با سانسوري چند لايه پيش رفتند و نتوانستند جهاني عمل كنند زيرا نوليبراليسم پديدهاي جهاني است كه در آن توريسم و تجارت چند مليتي نقش محوري دارد. قوانين نظارتي در ايران وابسته به اقتصاد نهادي است اما دولتهايي مثل دولت جاري تلاش ميكنند با اقتصاد نوليبرال پيش بروند. البته كه جهانيسازي وابسته به امريكاست يعني اينكه محصولات گوناگون امريكايي و غربي بايد در بازار تمام كشورها جولان بدهد مثل فيلمهاي هاليوودي و موسيقي پاپ. از طرفي، كمال اطهاري با رد اينكه اقتصاد ايران نوليبرال است، ميگويد:«به زعم من ميتوان اقتصاد [ايران] را نئوفئودال ناميد. در ادبيات اقتصادي واژه نئوفئودال تعريف و كاركردي مشخص دارد.
در اقتصاد نئوفئودال مازاد اقتصادي از رانت نفت حاصل ميشود و شركتهاي دولتي و شبهدولتي از طريق رانت و انحصار به مازاد اقتصادي دست مييابند.» (جانب ملت يا طرفدار انحصارگرايان، همدلي، 1/12/97) او در ادامه افزود:«در واقع در چنين وضعيتي سردمداران سياستهاي اقتصادي كشور در طول دههها از واژه نئوليبراليسم براي تطهير خود استفاده كرده و ميكنند و منتقدان را مخالف ليبراليسم و جريان اصلي تجارت جهاني معرفي ميكنند. از اين رو از قضا چنين نقدهايي را پوششي براي پنهان نگه داشتن مغاك روابط اقتصادي و سياسي كه همان رانتها و انحصارطلبيهاست، قرار ميدهند تا خودشان را نزد خود و بخشهايي از جامعه كه خواستار پيوستن به تجارت آزاد جهاني هستند، تطهير كنند!» در چنين وضعيتي افرادي مانند فرهاد مهندسپور، مهرداد رايانيمخصوص، حسين پارسايي، محمد چرمشير، عطالله كوپال، قطبالدين صادقي و مسعود دلخواه از لزوم رفتن به سوي تئاتر خصوصي گفتند. فرهاد مهندسپور يكي از تاثيرگذارترين افراد در تصميمگيريهاي كلان تئاتر با اشاره به اينكه «بارها تكرار كردهام كه تئاتر احمق و ضد اجتماعي شده است»، گفت: «تئاتري كه ضد اجتماع است چطور جامعه را نشان ميدهد؟ تئاتر با بحران امتناع گفتوگو روبهرو شده است. ممكن است اين درست باشد كه اين تئاتر، تئاتر اين جامعه است ولي تئاتر هميشه از جامعه تبعيت نميكند. تئاتر گاهي بهرغم گرايش غالب در جامعه به توسعه اجتماعي ميپردازد. ما در چنين وضعيتي هستيم. به نظر ميآيد از سال ۱۳۸۴ به بعد بيشتر در اين ورطه افتادهايم.» (تئاتر احمق و ضد اجتماعي شده است، تسنيم، 6/12/96) او بارها گفته است:«تئاتر امروز نه تنها خلاق نيست كه به سوي تكرار گذشته رفته است.» (نشست گفتوگوي نويسنده و كارگردان نمايشنامهنويسي امروز ايران: پيوستگيها/ ناپيوستگيها، هنرآنلاين، 12/10/97) خانه تئاتر يكي از مكانهايي است كه از تئاتر خصوصي به شكل مشكلدار امروزش حمايت كرده است. آنها حداقل دو نشست با عنوان «تئاتر خصوصي- تئاتر دولتي» در سالهاي ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ برگزار كردند. شهرام كرمي در نشست دوم درباره نظارت بر تئاتر خصوصي گفت:«ما در اوايل براي نظارت و اداره تماشاخانههاي خصوصي دچار سردرگمي بوديم.» (تئاتر خصوصي يك ضرورت است، خانه تئاتر، ۲/۷/۹۷) او در صحبتهاي خود بر «ضرورت تئاتر خصوصي» آن هم با چاشني نظارت و اداره دولتي تاكيد دارد كه واقعا عجيب است. سعيد اسدي در اولين نشست مذكور با تاكيد بر اينكه من نماينده مطلق اداره كل هنرهاي نمايشي نيستم، گفت:«تئاتر خصوصي به هر شكلي كه باشد اتفاق افتاده و اين مساله خوبي است و بايد جلوههاي زيبا را هم ديد هر چند از اين وضعيت راضي نيستيم.» (ميزگرد بررسي وضعيت تئاترهاي خصوصي و دولتي توسط كانون كارگردانان، هنرآنلاين، 29/11/96) مشخص نيست كه آقاي اسدي چرا از خوب بودن تئاتر خصوصي در اين وضعيت مبهم ميگويد با اينكه راضي هم نيست. مگر ايشان چهرهاي علمي نيستند؟! در همان زمان صمد چينيفروشان نقد تندي نوشت و گفت: «از آنجايي كه ديالوگهاي اين دو شخصيت [سعيد اسدي و شاهين چگيني] محتوايي جز توجيه شرايط موجود و مضموني جز سودآوري هر چه مطمئنتر روندهاي خصوصيسازي جاري نداشته و آشكارا در تضاد با ويژگيها و الزامات كاركردي، زيباييشناختي و فرهنگساز اين هنر و در تقابل صريح با تجربه حداقل يك قرنونيم تئاتر اين سرزمين و تجربههاي جهاني تئاتر قرار داشته است.» (تئاتر دولتي؛ تئاتر خصوصي!، تسنيم، 13/12/96) اين عدم شناخت و بيتوجهي به ذات اقتصادي ايران و توجيه كوركورانه غيراصولي تئاتر خصوصي لطمهاي جدي به كليت تئاتر زد و مسير مطالبات بحق تئاتريها از دولت و ارگانهايي مثل شهرداري را منحرف كرد زيرا آنها بايد از فرهنگ و هنر حمايت ميكردند. دولت وظيفه داشت براي فارغالتحصيلان شغل ايجاد كند ولي نكرد و توپ را در زمين تئاتر خصوصي انداخت و با اين كار حمايتها را به شدت كم كرد. تئاتر خصوصي در ايران حتي يك هنرمند شايسته و ماندگار و جدي معرفي نكرده است. اين تئاتر تبديل به مركز دلالي و زدوبند شده و مبالغ سنگيني نيز از دانشجويان طلب شده است. مثلا براي يك شب اجرا از يك تا سه ميليون تومان از يك جوان بيپول و تحصيلكرده درخواست كردند. پول ۳۰ شب را هم از پيش گرفتند و اينگونه شد كه سلبريتيها و پولهاي مشكوك وارد تئاتر شد. كيفيت تئاتر را با خاك يكسان كردند و حالا با اوجگيري كرونا كاسه گدايي دست گرفتهاند و رو به تعطيلي رفتند. جالب است كه افرادي گمنام و غيرهنري با پولهاي باد آورده به تئاتر خصوصي سرازير شدند و رزومههاي پر و پيمان ساختند. سر دانشجوي فقير و بيكار هم كلاه گشادي رفت! جالب است كه افرادي چون محمدرضا خاكي بارها به وضعيت تئاتر خصوصي اعتراض كردند ولي گوش كسي بدهكار نبود. او در يكي از نشستهاي حمايتي از تئاتر خصوصي گفت: «آيا ميشود تئاتر خصوصي را بدون توجه به الگوهاي جهاني تعريف كرد؟ آيا تئاتر خصوصي ما براساس تعاريف جهاني كار ميكند؟ به عقيده من ما در ايران يك تئاتر نظارتي و رسمي داريم كه حاصل تجربههاي خود ماست و با الگوهاي خارجي مطابقت ندارد.» (همان) ايوب آقاخاني از ديگر حاميان اين جريان «راه نجات تئاتر را پا گرفتن تئاتر خصوصي دانسته است.» (چهارمين نشست راهكارهاي توليد تئاتر، سرمايه، 27/6/85) مهرداد رايانيمخصوص نيز يكي از حاميان جدي تئاتر خصوصي گفته است:«ميگفتند چنين تئاترهايي امكان ندارد. ما ميگفتيم امكان دارد و به صلاح ماست و بحثهاي مختلف و بعد انجام شد. دوستان آمدند اين سمينارها را برگزار كردند كه اين تئاتر خصوصي است. آقاي پارسايي در دورهاي كه بودند من يادم است چنين چيزي پياده نشد. تئاتر آزاد بود ولي تئاتري كه الان ما به شكل خودگردان ميبينيم، جلو نميرفت. بعد از آقاي پارسايي كه دو سال گذشت، بعد شروع شد ولي پيشبيني ما بود و ما ميگفتيم رخ ميدهد.» (فقدان وحدت در دستگاههاي فرهنگي آسيب به تئاتر ديني است، تسنيم، 21/8/96) كوروش نريماني كه نمايش «دن كاميلو» را به صحنه برده بود با انتقاد از شرايط تئاتر خصوصي گفته است:«تئاتر خصوصي ما يك شوخي تلخ و ناسزاست.» (انتقاد كوروش نريماني به شرايط تئاتر خصوصي، تئاتر، 10/2/93) دكتر علي رفيعي نيز اسم سالنهاي غيردولتي را پاركينگ گذاشته است زيرا يك اجرا به سرعت روي صحنه ميرود و اجراي ديگري بعد از آن با سرعتي فزايندهتر جاي آن را ميگيرد. يادمان نرود كه بهترين مدير تئاتري علي منتظري بود كه طرفداران امروز تئاتر خصوصي او را كنار زدند چون به كارهاي او انتقاد ميكردند. فرهاد مهندسپور يكي از آنهاست كه ميگويد:«يادم ميآيد همان دورهاي كه علي منتظري در مركز بود بزرگترين شعارش گسترش تئاتر بود. اگر اساسنامه انجمن نمايش را بخواني، بزرگترين هدفش گسترش تئاتر است. انجمن نمايش براي گسترش تئاتر در ايران تاسيس ميشود. همين تبديل شد به «تئاتر براي همه»... واقعيت اين بود كه نه تنها اين شعار بلكه چند تا از ايدههايي كه همان موقع گفتند بد است.» (تئاتر احمق و ضد اجتماعي شده است، تسنيم، 6/12/96) بايد منتظر بمانيم تا شرايط بغرنج و پيچيده تئاتر آينده را بر اساس مديريت غلط و غيرعلمي امروز تماشا كنيم.
صمد چينيفروشان نقد تندي نوشت و گفت: «از آنجايي كه ديالوگهاي اين دو شخصيت [سعيد اسدي و شاهين چگيني] محتوايي جز توجيه شرايط موجود و مضموني جز سودآوري هر چه مطمئنتر روندهاي خصوصيسازي جاري نداشته و آشكارا در تضاد با ويژگيها و الزامات كاركردي، زيباييشناختي و فرهنگساز اين هنر و در تقابل صريح با تجربه حداقل يك قرنونيم تئاتر اين سرزمين و تجربههاي جهاني تئاتر قرار داشته است.» (تئاتر دولتي؛ تئاتر خصوصي!، تسنيم، 13/12/96) اين عدم شناخت و بيتوجهي به ذات اقتصادي ايران و توجيه كوركورانه غيراصولي تئاتر خصوصي لطمهاي جدي به كليت تئاتر زد و مسير مطالبات بحق تئاتريها از دولت و ارگانهايي مثل شهرداري را منحرف كرد زيرا آنها بايد از فرهنگ و هنر حمايت ميكردند.