گروه اجتماعي
تمام نگاهها خيره بر رقابت آبيها و قرمزها بود. بازي آبي و قرمز اما سرخي خون ۲۲ دانشجوي دانشكده حقوق دانشگاه كابل را به حاشيه راند، آن روز كه جهان ناظر تغيير رنگها بر گستره جغرافيايي امريكا بود، حمله تروريستي به دانشگاه كابل مصيبت تمام عياري بود كه بر جان كشور همسايه نشست. «اعتماد» متعاقب اين حادثه، در پرونده «مرثيه پوهنتون»، منتشر شده در تاريخ يكشنبه، ۱۸ آبان، به ابعاد مختلف اين حمله تروريستي پرداخت و يكي از مسائل طرحشده در اين گفتوگو، غفلت جامعه روشنفكري ايران از حوادث افغانستان و نقش كمرنگ ارتباطات دوسويه و دوجانبه ميان نهادهاي فرهنگي و آكادميك دو كشور، خصوصا جامعهشناسان بود. براي بررسي ابعاد اين موضوع، نقش و اهميت مسائل افغانستان در دانشكدههاي علومسياسي كشور و ميزان و شيوه مسووليتپذيري اجتماعي آنها، اعتماد با «الهه كولايي»، محقق، نويسنده و استاد علومسياسي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران گفتوگوي كوتاهي داشت. كولايي كه در خلال اين گفتوگو از تقديم چاپ دوم يكي از آثارش به ۲۲ دانشجوي دانشكده حقوق دانشگاه كابل افغانستان خبر ميدهد، معتقد است كه توجه به مسائل افغانستان و مطالعات منطقه در دانشگاههاي كشور آنگونه كه شايسته و بايسته است، مورد توجه قرار نگرفته است. كولايي كه در كارنامه خود هم در عرصه ميدان سياست فعال بوده است و هم در عرصه نظر، دليل اين خلأ را، بينيازي دستگاههاي دولتي از محصول دانش آكادميك ميداند، او ميگويد: «متاسفانه رويكرد اجتماعي دانشگاههاي ما بسيار ضعيف و كمرنگ است. در برابر چنين حادثه دردناكي كه دانشگاه هدف چنين اقدام تروريستي خونباري قرار گرفت، دانشگاههاي ما، به ويژه گروههاي حقوق بايد واكنش مناسبي نشان ميدادند.» بهرغم اين خلأ، كولايي به نقش ديپلماسي علمي اشاره ميكند و از تاثير روابط دوسويه ميان دانشگاههاي كشورهاي جهان در كاهش خشونت ميگويد و معتقد است كه گرچه نقش اصلي مواجهه و مبارزه با چنين شيوهاي از خشونتهاي افراطي به عهده دولتهاست، اما دانشگاهها، خصوصا دانشگاههاي ايران و افغانستان نيز در ارتباط دوسويه با هم ميتوانند از ظرفيتهاي خود بهره بگيرند و فعاليتهاي مشتركي را سامان بدهند.
پيش از اين در گفتوگو با يك جامعهشناس كابلي در «اعتماد»، اين گزاره مطرح شد كه جامعه روشنفكري ايران با مسائل روز همسايههاي خود بيگانه است. اين بيگانگي در صورتي از سوي اين جامعهشناس مطرح ميِشود كه حادثه تروريستي اخير در كابل در يك فضاي آكادميكي و خصوصا در دانشكده حقوق رخ داده است. به زعم شما آيا جامعه آكادميك در گروههاي مطالعات سياسي دانشگاههاي ايران نيز با مسائل همسايههاي كشور، خصوصا افغانستان بيگانه هستند؟ آيا واكنشها از سوي جامعه علمي به اتفاقات اخير را كافي ميدانيد؟
متاسفانه دانشگاههاي ما در سراسر كشور، موضوع مطالعات مربوط به كشورهاي مختلف جهان را، بدان گونه كه شايسته و بايسته است، مورد توجه قرار ندادهاند. در واقع دورههاي مختلفي را براي دانشجويان علوم سياسي، براي شناخت كشورهاي جهان و بهويژه مطالعات منطقهاي ارايه ميكنيم، اما بسياري از دانشگاهها درسهاي مناسبي را براي دانشجويان به منظور شناخت مناطق پيراموني يا مناطق دورتر در جهان ارايه نميكنند. متاسفانه اگر هم در اين درسها، مطالعات منطقهاي باشد، اين نگاهها متمركز بر مناطق غرب آسيا، جنوب غربي آسيا يا حوزه خليج فارس و منطقه خاورميانه است، اگر امكان داشته باشد، در مورد اروپا و امريكاي شمالي درسهايي ارايه ميدهند. در اصل در كشور ما مطالعات منطقهاي در ساليان گذشته توجه كافي را دريافت نكرده است، اما اين امر مطلق نيست.
از نيمه دهه 1380، گروه مطالعات منطقهاي در دانشگاه تهران تاسيس شده است. از درسهاي مهمي كه در اين گروه تدريس ميشود، مسائل آسياي مركزي و قفقاز است و مسائل افغانستان هم مورد توجه قرار ميگيرد. اما متاسفانه مسائل مربوط به شبه قاره و مسائل افغانستان و پاكستان مورد غفلت واقع شده است. درمورد افغانستان هم - حتي براي دانشجويان علوم سياسي- درسهاي مناسب براي شناخت اين كشور ارايه نميشود. اين موضوع فقط به افغانستان محدود نيست. در مورد پاكستان نيز همين است. در اصل اين غفلت درمورد مناطق پيراموني كشور در دانشگاههاي ما وجود دارد. اما خوشبختانه در طول دو دهه گذشته، مركز مطالعات اوراسياي مركزي در دانشگاه تهران، شناخت آسياي مركزي و از جمله افغانستان را در دستور كار خود قرار داده است، اما پاسخگوي نيازهاي فعلي نيست.
يكي از مهمترين دلايل اين غفلت، بينيازي و توجه نكردن دستگاههاي مربوط به دانشگاههاست. چراكه در همه كشورهاي جهان، اين نيازها بودند كه مطالعات مناطق و كشورها را در دانشگاهها به وجود آوردند و رشتههاي مربوط را گسترش دادند. متاسفانه در علوم انساني و با تمركز در علوم سياسي، شاهد نوعي انحطاط كمتر يا بيشتر در دورههاي مختلف، در مورد رابطه دانشگاه با نياز دولت بودهايم. اين موضوع در رشتههاي علوم انساني و به ويژه علوم سياسي آشكارتر بوده است. به دليل نبود رويكرد مناسب نسبت به همسايگان شمال غربي يا همان منطقه آسياي مركزي و قفقاز كه پيشتر بخشي از شوروي بود، خلأهاي جدي داريم. نه به اين معنا كه درمورد همسايگان غربي اين خلأها را نداريم، در مورد آنها نيز كمبود داريم، اما كمتر. همانطور كه اشاره كردم، در رشتههاي علوم سياسي و روابط بينالملل مطالعات مناطق و كشورهاي همسايه جايگاه لازم را ندارد. افغانستان از اين موضوع خارج نيست. اين موضوع تنها به افغانستان مربوط نيست. همانطور كه اشاره كردم، يكي از دلايل اصلي اين امر، انقطاع روابط انداموار و ضروري ميان دستگاههاي اجرايي با دانشگاهها و دانشآموختگان دانشگاه در رشتههاي علوم انساني و بهويژه علوم سياسي است.
با توجه به اينكه اين حادثه اخير در دانشكده حقوق رخ داده است، آيا به زعم شما تحتتاثير ابعاد اين حادثه، دانشگاههاي ما ميتوانستند يا ميتوانند با پذيرفتن مسووليت اجتماعي در واكنش به اين حادثه دلخراش، نقشي در حمايت يا همكاري با آسيبديدگان و كشور همسايه داشته باشند؟
متاسفانه رويكرد اجتماعي دانشگاههاي ما ضعيف و كمرنگ است. در برابر چنين حادثه دردناكي كه دانشگاه هدف چنين اقدام تروريستي خونباري قرار گرفت، دانشگاههاي ما، به ويژه گروههاي حقوق بايد واكنش مناسبي نشان ميدادند. متاسفانه به دليل كمتوجهي رسانهها، از رسانه ملي گرفته تا رسانههاي غيردولتي نسبت به پوشش دادن اين موضوع و از سوي ديگر، درگير بودن جهان با موضوع انتخابات امريكا، توجه لازم به اين موضوع نشد. اين غفلت جهاني بود و خاص ايران نبود. همه جوامع دانشگاهي در جهان، كمتر يا بيشتر، نسبت به اين موضوع غفلت داشتند. اين غفلت خاص كشور ما نيست. كمتوجهي به اين حادثه خونين، تحت تاثير فضاي انتخابات امريكا است كه سياستهاي ترامپ جهان را به شكلي تحتتاثير قرار داد. جابهجايي و رفتن او به موضوع اصلي بسياري از كشورها تبديل و سبب شد كه به موضوع حمله تروريستي دانشگاه كابل توجه لازم نشود. به هرحال اين مساله نيز توجيه كننده اين غفلت و كمتوجهي به حمله مرگبار به دانشگاه كابل نميتواند باشد.
فكر ميكنيد دانشگاهها بتوانند در قبال كاهش خشونت مسووليت اجتماعي تعريف كنند. با توجه به تعداد بالاي مهاجران افغانستاني در ايران، آيا دانشگاهها به شكلي ميتوانند با آموزش، يا برقراري روابط فرهنگي دوجانبه امكاني را در درازمدت براي كاهش خشونت تعريف كنند؟ روابط دانشگاههاي دو كشور و تاثير آن را در كاهش خشونت يا ابعاد آن چگونه ميبينيد؟
اينكه دانشگاههاي ايران چنين نقش يا تاثيري در مسائل داخلي افغانستان داشته باشند، انتظار واقعبينانهاي نيست. چراكه جامعه ايران خود به گونههاي مختلف با مشكلات متفاوتي روبهرو است و ترويج خشونت در جامعه ما موضوع بيگانهاي نيست. اما جوامع آكادميك و دانشگاهها در كشورهاي مختلف و از جمله كشورهاي افغانستان و ايران، ميتوانند با گسترش ارتباطات بيندانشگاهي، كارهاي مشتركي را در مقابله با خشونت و رفتارهاي خشونتآميز، البته در طول زمان پيش ببرند. درواقع ديپلماسي علمي و استفاده از ديپلماسي آموزشي و علمي يكي از مسيرهاي بسيار مهم براي تعامل ملتها به شمار ميآيد. متاسفانه در كشور ما برخلاف شعارها، اين مساله توجه عملي و اجرايي لازم را دريافت نكرده است. مبارزه با خشونت وظيفه دانشگاهها هم هست. دانشگاههاي ايران و افغانستان براي رويارويي با مصيبت خشونت و رفتارهاي تروريستي، بايد به اين همكاريها روي آورند. آنها بايد دراين زمينه، چه ازمسير برنامههاي آموزشي و چه از مسير برنامههاي فرهنگي و اجتماعي مبارزه با خشونت را مورد هدف خود قرار دهند. ارتباط بين استادان و دانشجويان ايراني و افغاني، بدون ترديد در يافتن راهكارهاي مناسب و اصلاح رفتارهاي نامناسب ميتواند تاثيرگذار باشد. اما تروريسم و افراطگرايي و ترويج خشونت را در اين كشورها و در منطقهاي كه ما در آن زندگي ميكنيم، نميتوان به سادگي مهار كرد.
چنين افراط گرايي، پاسخي است به امواج جهاني شدن، گسترش نابرابريهاي جهاني. درواقع اين نوع رفتارها بسيار پيچيده هستند. ريشههاي پيچيدهاي دارند كه به سادگي قابل درمان و چاره شدن نيستند. بنابراين درك عوامل بروز آن بسيار اهميت دارد و نيازمند فعاليتهاي علمي مشترك و فعاليتهاي علمي - آموزشي ميان دانشگاههاي نهتنها دو كشور، بلكه كشورهاي پيراموني يا كشورهايي است كه كمتر يا بيشتر با اين نوع دشواريها روبهرو هستند. اماهمانگونه كه اشاره كردم، دانشگاهها و دانشگاهيان تا حدودي ميتوانند در مهاركردن اين پديده تاثيرگذار باشند. چراكه اهداف و سرشت تروريسم و ريشههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي آن، تنها از راه فعاليتهاي علمي و آموزشي قابل مهار كردن نيست. دولتها ميتوانند نقش بسيار تاثيرگذاري در مبارزه با خشونت و تروريسم داشته باشند، اما دانشگاهها هم بايد در حد امكانات خود، فعاليتهاي مشتركي را سامان دهند.
متاسفانه رويكرد اجتماعي دانشگاههاي ما ضعيف و كمرنگ است. در برابر چنين حادثه دردناكي كه دانشگاه هدف چنين اقدام تروريستي خونباري قرار گرفت، دانشگاههاي ما، به ويژه گروههاي حقوق بايد واكنش مناسبي نشان ميدادند.