خون سياوش
يامان حكمت
كابل براي من خاكستري است، نه آنقدر سياه است كه رسانههاي ساير كشورها آن را نشان ميدهند و نه آنقدر سپيد كه برخي درباره آن غلو ميكنند. خاكستري مثل همه ما، مثل زندگي انسانها. اما گاهي اين رنگ خاكستري يكدستياش را از دست ميدهد، تيرگيهايش بيشتر ميشوند. يكي از آن اوقات كه چنين اتفاقي افتاده، همين چند روز گذشته بوده؛ يك گروه تروريستي از دروازه شمالي دانشگاه كابل، وارد آن شدهاند، طبق معمول هم از تكنيك آشناي خود براي ورود به مكانهاي مختلف استفاده كردهاند، ابتدا يكي از نيروهايشان خود را انتحار كرده و نگهبانها و گاردها را از پيش روي دروازه برداشته است. ما در كابل به انتحاريها ميگوييم: خودترقانك... بعد سه نفر از همدستان اين فرد خودترقان، با اسلحههايي كه در دست داشتهاند وارد بزرگترين نهاد علمي كشور شدند. آن سه هيولاي آدمكش با اسلحههاي سنگين وارد محوطه دانشگاه شدهاند و در همان ابتدا دست راست وارد ساختمان «ستاژ قضا» شدهاند. بعد دستشان را گذاشتهاند روي ماشه و تا توانستهاند شليك كردهاند و عربده كشيدهاند. به نام دين و امارت اسلامي تا توانستهاند جوانهاي زيبا و رعناي ما را كشتهاند و حتي با آن دست خط زشتشان روي ديوار يكي از اتاقهاي درسي نوشتهاند: «زنده باد امارت اسلامي» روياي مدينه فاضله «امارت اسلامي» عقل آنها را زايل كرده و اجازه داده كه آنها به هر كس كه رسيدهاند، شليك كنند. اسم اين كار ميدانيد چيست؟ اسمش «خشونت آشكار» است و ميدانيد كه اين خشونت به تكرار و مداوم چرا اينقدر آشكارا اجرا ميشود؟ اين يك تكنيك ساده و كلاسيك براي سلطهگري است، آنها ميخواهند با تداوم و تكرار خشونت آشكار، به مرور زمان فضا را براي پيادهسازي «خشونت نمادين» خود آماده كنند و آنقدر اين كار را در اين سالها تكرار كردهاند تا شايد مردم را خسته كنند و شرايط را به سمتي ببرند كه مردم به ناچار بخواهند كه همانها بيايند بر سرشان حكومت كنند و قرائت تاريك خود از دين بر آنها تطبيق كنند. در سالهاي گذشته ميدان فعاليت آنها در بيرون شهرها بود، اما حالا آن را به ميدان شهرها كشاندهاند و محوريت آن را هم در حمله به نهادهاي علمي ديدهاند. گويي اكنون اين جاهلان مقدسنما نيز فهميدهاند كه دانشگاه و نهادهاي علمي مهمترين كانون پرورش نوانديشي و مخالفت عليه آنهاست. به همين دليل نمايش خشونتبار خود را با هدف اجراي خشونت آشكار براي دستيابي به خشونت نمادين به دانشگاه كابل آوردند. اما مشكل اينجاست كه اين جاهلان مقدس، اشتباه ميكنند، اگر حكومتها به اين انسانهاي دستكاري شده باج ندهند، مردم به هيچوجه از خشونتهاي آنها ترسي نخواهند داشت، چراكه ايدئولوژي افراطگرايي تحت لواي دين و حكومت ديني، پيش مردم حنايي ندارد. اما با جرات ميتوان گفت اگر مردم افغانستان بازيچه بازي سياستهاي بينالمللي قرار نگيرند و حكومت بر آنها وجهالمصالحه توافقهاي سياسي بينالمللي نشود، محال است كه با وجود همه تلخيها و مرارتها اجازه بدهند كه جهل مقدس بر آنها حكم براند.
معاون دانشگاه آزاد اسلامي واحد افغانستان