فراق يار
ناصر مهدوي
شنيدهام سخن خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن ميكند كه بتوان گفت
گويا بازي فلك در سوزاندن دل ما همچنان ادامه دارد و قرار است كه سهم ما از زندگي، فقط تجربه آه و زاري آن هم از نوع تلخترين آن يعني جدايي از عزيزترين و نابترين انسانها باشد. هنوز باورم نميشود كه زمين بر جاي خود ايستاده باشد و روي آن استاد و دانشمندي فرزانه همچون دكتر داود فيرحي نفس نكشد و به ما نگاهي نيندازد و در سينه مرگ آرام گرفته باشد. اين زندگي اگر ارزشي براي زيستن دارد به واسطه وجود انسانهاي شريفي است كه به آن گرمي و معنا ميبخشند و اكنون گرميبخش زندگي ما آرام در كنار خدا خفته.
بر مردم انديشهدوست ايران تسليت عرض ميكنم؛ روحش جاويدان و شاد باد.
ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد
دل به اميد صدايي كه مگر در تو رسد
نالهها كرد در آن كوه كه فرهاد نكرد