فيرحي در اوج نياز جامعه پركشيد
محمدعلي ابطحي
همه اهالي فرهنگ در غم از دست دادن دكتر فيرحي سوختند. هركس كه او را ميشناخت يا به اهميت فرهنگ باور داشت، يا شرايط فعلي ايران و منطقه را ميدانست، سوخت. من بيشتر از اينكه دلم براي فيرحي عزيز بسوزد كه غريبانه جان داد، براي جامعهاي نگران است كه فيرحي را ندارد. اين تعبير مبالغهآميزي نيست.
چند خصوصيت متفاوت داشت: به صورت عميقي علوم ديني را مطالعه كرده بود و انصافا مجتهدي مسلم بود. نميشد كسي با اطلاعات اندكي فيرحي را از دينهاي بدلي بترساند. از سرچشمه ناب سيراب بود. دكتر تمام در علوم سياسي بود. شاگردان زيادي در دانشگاه داشت. عمق اطلاعات دانشگاهي و حوزوي در وجود او تلاقي پيدا كرده بود. از هردو موضع ميتوانست عميق و علمي حرف بزند.
در جامعه ما كه قشريگري ديني رواج يافته و به جاي انديشه، چماق تكفير بالا رفته است و قدرت حاكميتي هم در نزد دين و دينداران است، كسي كه بتواند لايههاي ارتجاعي از دين حاكم را كنار بزند بسيار اندك است. كسي مثل فيرحي وقتي به رويارويي دين قشري ميرفت، روشنفكراني هم كه ضد مذهب بودند نميتوانستند در برابر استدلاهاي علمي مبتني بر تاريخ و علم سياست حرفش را نشنيده بگيرند.
اين خصوصيات واقعا فيرحي را متفاوت كرده بود.
از همه دردناكتر اينكه درست در اوج شكوفايي و دقيقا به وقت ثمردهي او پر كشيد. ايران و اسلام بيش از هر زمان ديگري به اين فصلالخطابهاي علمي براي نفي تحجر و سنگوارگي نياز داشت.
لحظه به لحظه گروههاي افراطي منطقه را پيگيري ميكرد، فضاي آنها را ميشناخت و مرتب در مقالههايش مباني آنها را مورد نقد قرار ميداد. نقد مباني كار دشواري است. اهانت و حملات تند كار سادهاي است. اما به چالش كشاندن دليل و ريشههاي تفكر غلط افراطيها، امري مهم است كه فيرحي در كتابها و نوشتههاي خود به آن ميپرداخت.
در داخل هم مبارزه هدفمند و علمي با افراطيگري ديني و پيداكردن راهحلهاي اعتقادي در وراي گفت و شنودهاي سياسي برايش مهم بود. آراي او موقرانه در اردوگاه مبارزه با افراط و خشونت قرار داشت. آن قدر متقن سخن ميگفت كه كمتر كسي به مصاف رويارويي علمي با او ميتوانست برود.
در هر حال كروناي لعنتي اين موجود ذيقيمت را از جامعه ربود. اميدوارم شاگردانش با تلاش و تحقيق و پايبندي به مرزهاي علمي اين مسير مانده بر زمين را دنبال كنند و روح اين دوست عزيز و دانشمند فرهيخته با پيمايش انديشههاي علمياش شاد شود.