تا چندي پيش بيشتر تحليلها درباره انتخابات سال 1400 عمدتا بر محور موضوعات اقتصادي متمركز بود اما به تازگي، بهويژه پس از پيروزي جو بايدن در انتخابات 2020 امريكا، دوباره همچون دو انتخابات رياستجمهوري پيشين ايران بار ديگر اين بحث پيش آمده كه بحث ديپلماسي و به طور مشخص مذاكرات هستهاي احتمالا از محورهاي مهم و حتي حياتي انتخابات رياستجمهوري سال آينده باشد؛ چقدر با اين تحليل موافق هستيد؟ فكر ميكنيد كه آيا ممكن است دوباره مانند سال 92 كانديدايي پيروز ميدان رقابت شود كه برنامهاي قويتر در حوزه ديپلماسي داشته باشد؟
واقعيت اين است كه امروز به لحاظ سياسي در فضاي استثنايي و بسيار سردي قرار داريم. انتخابات مجلس شوراي اسلامي در اسفند ماه 98 و در ادامه آن انتخابات مياندورهاي مجلس يازدهم هم كاملا اين مساله را نشان داد. اين فضاي سرد، بدبيني و يأسي كه از ناحيه مردم نسبت به سياست و مشاركت سياسي وجود دارد بيشتر نشأت گرفته از سرخوردگي مردم است. مردم اين موضوع را در تظاهرات خياباني دي ماه 96 و آبان ماه 98 نشان دادند. واكنش مردم سياسي نبود، بلكه دقيقا اقتصادي و معيشتي بود و اين نشان ميدهد كه بغضي فروخورده ميان مردم وجود دارد. اين يأس و سرخوردگي هم از وضعيت وخيم معيشتي ناشي ميشود كه آن خود ناشي از ناكارآمدي كل سيستم هست. اين ناكارآمدي هم بيشتر دامن اصلاحطلبان را گرفته است چراكه مجلس دهم براساس خواست اصلاحطلبان و فهرستي كه اين جريان سياسي به مردم معرفي كرد، شكلگرفت و يك فراكسيون قوي هم در مجلس تشكيل شد ولي متاسفانه نتوانست چندان كارايي از خود نشان دهد. دولت هم با عملكردي بهمراتب نامناسبتر و بدتر در ميدان ظاهر شد. با اين حال اما مردم دور اول به آقاي روحاني غيراصلاحطلب كه كانديداي اصلاحطلبان بود، حدود 20 ميليون و در دور دوم 24 ميليون راي دادند. در حالي كه آقاي روحاني به مردم پشت كرد و به بسياري از مطالبهها و خواستههاي آنها كه ازقضا خود نيز از آن ميگفت، اعتنايي نكرد. در مجموع شرايط اقتصادي زجرآوري براي مردم به وجود آورد و اگر بخش كوچكي از اين سياستها در يونان يا در كشورهاي توسعهيافته اجرا ميشد، آن را سياست رياضتي عنوان ميكردند، ولي اين سياستهاي اجرا شده در ايران از رياضت هم عبور كرد.
هماكنون فضاي حاكم بر كشور به اين شكل است كه مردم بهشدت از حضور در انتخابات مأيوس هستند و درنتيجه هر آنچه بتواند بر وضعيت كنوني مردم اثر بگذارد و شرايط را تغيير دهد، از آن استقبال كرده و به آن اميد ميبندند؛ چه موضوع داخلي باشد و چه مسائل خارجي. در اين شرايط هم انتخابات امريكا، پيش از انتخابات رياستجمهوري ما برگزار شده و نتيجه آن حالا به انگيزه و علتي براي اميد مردم تبديل شده است. به اين دليل كه احساس ميكنند بالاخره ممكن است گشايشي در عرصه ديپلماسي كشور رخ دهد و عامل اصلي تحريمها و بهانه دولت براي فشار بر مردم دارد، كنار گذاشته شود. حاكميت هم به هرحال در اثر اين فشارها بارها عنوان كرده كه اين تحريمها ظالمانه است و باعث شده كه صادرات نفت ما از بين برود و ما حتي در عرصه بهداشت و درمان نيز دچار مشكل شويم. در چنين شرايطي فضاي جديدي باز شده كه در همه دنيا اثر گذار بوده است. حتي در اروپا، چين و بسياري از كشورهاي ديگر هم بهخاطر نتيجه انتخابات امريكا، اميدي به وجود آمده است؛ چرا كه انتظار ميرود فضاي بستهاي كه ترامپ به وجود آورد و ديپلماسي منفي كه در پيش گرفته بود، كنار گذاشته شود و جرياني معقول و منطقي كه هماهنگ با دنيا است، بر سر كار بيايد. البته اين اتفاق در واشنگتن در مردم ما بيشتر از جاهاي ديگر تأثير گذاشته و برداشتم اين است كه در مردم ما هم اميد ايجاد كرده است. اگر حاكميت ما كه متشكل از رياستجمهوري، مجلس و قوه قضاييه و بقيه اركان نظام، بتوانند خوب عمل كنند، فرجي حاصل خواهد شد و گشايشي در زندگي مردم به وجود ميآيد. در اين شرايط به نظر ميرسد كه فضاي جامعه نسبت به گذشته تغيير كرده و بههر حال با اين اميدي كه ايجاد شده، مردم احساس ميكنند كه انتخاب رييسجمهوري در سال آينده سرنوشتساز خواهد بود. البته اگر تيمي روي كار بيايد كه معتقد به مذاكره و معتقد به استفاده از فرصتها باشد و در عين حال هم توان لازم را داشته باشد. فراموش نكنيم كه دولت آقاي روحاني با همه ضعفهايي كه داشت، در اين رابطه توانمندي خود را در مذاكرات هستهاي ثابت كرد. تيمي كه در عرصه ديپلماسي فعاليت ميكرد كه رأس آن آقاي ظريف قرار داشت، هم توانست اعتماد رهبري را جلب كند و اختيارات كافي را براي مذاكره بگيرد و هم اينكه توانست مذاكرات را به خوبي به پيش ببرد. در اين شرايط يك اميد سياسي هم در مردم به وجود ميآيد كه بتوانند يك تأثير سياسي هم بر اوضاع داشته باشند و اين تأثير سياسي بر اوضاع اقتصادي هم اثر خواهد گذاشت. نكته مهمي كه بايد يادآور شد اين است كه دولت در همين مدت باقي مانده هم اگر بتواند اقداماتي مثبت انجام دهد و نظر مردم را جلب كند، ميتواند بر انتخابات آينده تأثير بسياري بگذارد و رويكرد مردم را نسبت به انتخابات و جريانهاي سياسي كاملا تغيير دهد.
بر اين اساس شما با اين تفسير موافق هستيد كه محور انتخابات از مسائل اقتصادي صرف دوباره به محور ديپلماسي تغيير كرده و اين يك موضوع اثرگذار در انتخابات 1400 خواهد بود؟
بله دقيقا! به نظر بنده هم محور انتخابات 1400 به مساله ديپلماسي و مذاكرات هستهاي شيفت كرده و چنانچه فردي در اين عرصه برنامهاي قوي ارايه دهد، احتمالا ميتواند نظرها را جلب كند.
باتوجه به اين شرايط ميتوانيم از هماكنون تحليل و پيشبيني كنيم و از اين احتمال بگوييم كه رقابت بين چهرههايي شكل ميگيردكه با سابقه ديپلماتيك باشند؛ افرادي چون علي لاريجاني كه هم به عنوان رييس مجلس در بحث برجام نقش داشت و هم پيش از آن در مقام دبيري شوراي عالي امنيت ملي با حوزه ديپلماسي آشناست به عنوان گزينهاي براي جناح ميانهرو و اعتدالي يا حتي اصلاحطلبان. سعيد جليي به عنوان گزينه اصولگرايان و تندروهاي اين جريان و محمدجواد ظريف كه البته بارها احتمال كانديداتورياش را رد كرده، به عنوان فردي موثر براي اصلاحطلبان در انتخابات در مقام كانديداي اصلي و بيش از آن، به عنوان گزينهاي كه كانديداي اصلي را همراهي كند.
درباره تعيين مصاديق براي انتخابات سال آينده بايد گفت كه هنوز كانديداهاي اصلي به ميدان نيامدهاند و اين گمانهزنيها بيشتر درمورد افرادي است كه به ذهن مردم متبادر ميشوند. مثلا اگر اسم آقاي ظريف مطرح ميشود، چون مساله ديپلماسي اهميت پيدا كرده و مردم هم آقاي ظريف را فردي موفق ميبينند و فكر ميكنند باتوجه به شرايط پيش آمده ايشان پا به ميدان خواهد گذاشت. امروز جريانات سياسي با تجربهاي كه كسب كردند، ديگر مانند گذشته رفتار نميكنند. بهويژه با توجه به آسيبهايي كه از عملكرد مجلس دهم و دولت آقاي روحاني ديدند؛ اصلاحطلبان حالا بسيار با احتياط حركت ميكنند و بعيد است كه به كانديداي غيراصلاحطلب اعتماد كنند. بهعلاوه كانديداي غير اصلاحطلب را از اصلاحطلبان قبول نميكنند. بر اين اساس جريان اصلاحطلب صرفا بايد اصلاحطلبانه عمل كنند و كانديدايي شناخته شده و مورد وثوق مردم را كه برنامهاي قابل اجرا داشته باشد، به ميدان بياورند. هماكنون فضا نسبت به انتخابات 92 و 96، كاملا فرق كرده است. در آن دو دوره مردم كاملا با اصلاحطلبان همراه بودند و كافي بود كه اصلاحطلبان بر فردي اجماع داشته باشند تا مردم حرفشان را بپذيرند ولي امروز شرايط برعكس شده و بعضا ميبينيم كه پيشنهادهاي اصلاحطلبان را نميپذيرند و اصولا به اصلاحطلبان بدبين هستند. بنابراين اصلاحطلبان بايد كاري كنند كه در مرحله اول اعتماد مردم را جلب كنند. البته اين فضاي پيش آمده اخير به اصلاحطلبان كمك ميكند؛ چرا كه مردم به انتخابات رياستجمهوري در اين شرايط اهميت ميدهند. مردم به كسي كه ميخواهد رييسجمهوري شود، كاملا اهميت ميدهند و به نقش او در بهبود شرايط خودشان ازطريق ديپلماسي واقف هستند. در اين فضا شرايط براي اصلاحطلبان بهتر شده و بايد از اين فضا با كانديداي شناسنامهدار اصلاحطلب استفاده كنند.
فردي در ميان اصلاحطلبان هست كه اين ويژگيها را داشته باشد و در عين حال هم بتواند از فيلتر شوراي نگهبان عبور كند؟
بله! هستند كساني كه اين ويژگيها را داشته باشند و بتوانند اعتماد جلب كنند. ولي رويكرد حاكميت هم مهم است. هميشه رويكرد حاكميت نسبت به انتخابات نشان داده كه عملكرد در انتخابات رياستجمهوري با انتخابات مجلس متفاوت بوده است. تجربه نشان ميدهد كه معمولا فضاي بازتري را براي انتخابات رياستجمهوري ايجاد ميكنند. به نظر ميآيد به هرحال حاكميت هم تحت تأثير همين شرايطي كه پيش آمده، قرار دارد. به هرحال به اين نكته توجه دارند كه فقط اعتماد حاكميت به رييسجمهوري كفايت نميكند، بلكه رييسجمهوري بايد فردي باشد كه كارآمدي داشته و بتواند ازطريق ديپلماسي مشكلات را حل كند. فكر ميكنم چنين افرادي را ميشود پيدا كرد. منتها شايد كمي زود است و كمي كه زمان بگذرد، فضاي انتخابات شكل ميگيرد و خواهيم ديد كه اصلاحطلبان نيز كانديداي خود را پيش ميآورند و به ميدان ميفرستند. بايد به جلساتي كه مجمع روحانيون مبارز به تازگي برگزار و صراحتا بر مشاركت در انتخابات تأكيد كرده، توجه داشته باشيم. مجمع روحانيون اعلام كرده كه بايد در انتخابات شركت كرد و بايد كانديدا معرفي كرد؛ در عين حال هم گفته كه كانديدا بايد هويت اصلاحطلبي داشته باشد. بهنظر ميآيد كه اينها همه تأثيرگذار هستند و ميتواند دوباره فضاي انتخاباتي را شكل بدهد.
فارغ از گزينه اصلاحطلبان كه به نظر ميرسد تمايلي به صحبت درباره يك گزينه مشخص نداريد، به نظر شما ممكن است سعيد جليلي باتوجه به سوابقش در حوزه ديپلماسي، گزينه اصلي جناح راست باشد؟ آيا او در جلب اعتماد حاكميت موفق خواهد بود و آيا درصورت كانديداتوري و پيروزي، ميتواند كاري از پيش ببرد؟
واقعيت اين است كه به نظر بنده، خير! چون آقاي جليلي در مذاكرات حضور داشته و نماينده ايران در مذاكرات 1+5 بوده اما در عين حال شاهد بوديم كه عملكرد او با انتقاد شديد آقاي ولايتي مواجه شد. آقاي ولايتي كه فرد مهمي در مناسبات سياسي كشور است و جايگاه قابلاعتنايي در بيت رهبري و حاكميت دارد و در عين حال در عرصه ديپلماسي صاحبنظر است، در جريان مناظرات انتخاباتي گذشته بهشدت نسبت به عملكرد آقاي جليلي انتقاد و حمله كرد و از اساس عملكرد ايشان را زيرسوال برد. آقاي ولايتي كه به جناح اصلاحات تعلق ندارد؛ به نوعي از درون خودشان است.
بر اين اساس به نظرم آقاي جليلي از اساس شانسي ندارد؛ چون امتحان خود را در عرصه ديپلماتيك پس داده است. هرچند كه ايشان جانباز و فردي محترم هستند ولي در اين رابطه ناتوان بوده و از خود ضعف نشان داده است.
هماكنون فضاي حاكم بر كشور به اين شكل است كه مردم بهشدت از حضور در انتخابات مأيوس هستند و درنتيجه هر آنچه بتواند بر وضعيت كنوني مردم اثر بگذارد و شرايط را تغيير دهد، از آن استقبال كرده و به آن اميد ميبندند؛ چه موضوع داخلي باشد و چه مسائل خارجي.
در پي پيروزي بايدن در انتخابات امريكا به نظر ميرسد كه فضاي جامعه نسبت به گذشته تغيير كرده و بههر حال با اين اميدي كه ايجاد شده، مردم احساس ميكنند كه انتخاب رييسجمهوري در سال آينده سرنوشتساز خواهد بود. البته اگر تيمي روي كار بيايد كه معتقد به مذاكره و معتقد به استفاده از فرصتها باشد و در عين حال هم توان لازم را داشته باشد.
آقاي جليلي در مذاكرات حضور داشته و نماينده ايران در مذاكرات 1+5 بوده اما در عين حال شاهد بوديم كه عملكرد او با انتقاد شديد آقاي ولايتي مواجه شد. آقاي ولايتي كه فرد مهمي در مناسبات سياسي كشور است و جايگاه قابلاعتنايي در بيت رهبري و حاكميت دارد و در عين حال در عرصه ديپلماسي صاحبنظر است، در جريان مناظرات انتخاباتي گذشته بهشدت نسبت به عملكرد آقاي جليلي انتقاد و حمله كرد و از اساس عملكرد ايشان را زيرسوال برد. آقاي ولايتي كه به جناح اصلاحات تعلق ندارد؛ به نوعي از درون خودشان است.