درباره زندهياد علي تجويدي
شاگردان او هيچ كدام بازنده نيستند
ميرعليرضا ميرعلينقي
هرچه بيشتر ميگذرد ارزشها و امتيازاتش براي افرادي كه ايشان را ميشناختند يا از درسهايشان استفاده بردهاند، روشنتر ميشود. استاداني كه به راستي «بزرگ» هستند، اينچنينند. گذشت زمان اثر دستشان را كمرنگ نميكند و از بين نميبرد بلكه غبار بيتوجهي و سرسري ردشدنها را از روي آنها ميزدايد و گوهر درونيشان را نمايانتر از پيش ميسازد. علي تجويدي از اين دست هنرمندان «ناميرا»ست. در جواني استاد شد. در زمانهاي كه احراز جايگاه و عنوان استادي اصلا و ابدا سهل و آسان نبود. بسياري استادان زمانه را ديده و ژرف درك كرده و زير و بم كارشان را نيك شناخته بود. از آن انسانهايي بود كه سريع ميآموزند و زود به مقام مرجعيت ميرسند. او بيش از همه استاد ابوالحسن صبا را مرشد حقيقي خود ميدانست و به ركنالدينخان مختاري و مرتضي محجوبي علاقه عميق داشت. در همان جواني از دست حاج آقا محمد ايراني مجرد دستخطي حاوي تاييد و تحسين (همه منظوم) گرفت و در منزل حاج آقا كه ميعادگاه هنرمندان درجه اول موسيقي بود، همراه صداي استاد طاهرزاده نواخت و مورد تحسين قرار گرفت. آموزش و پژوهش او در ميراث گذشتهاش كامل بود اما بهآن محدود نماند. ريشهداري و نوگرايي در وجود او لازم و ملزوم بودند و او اين صفت ناياب را بهطور طبيعي (بخوانيد ژنتيك) در وجود هنرمندش داشت. نوازنده برجسته ويولن بود و با سه تار، اُخت و آموخته. هنگامي كه نوعي بيبند و باري و رمانتيك بازي كوليوارانه در نواختن ويولن ايراني همه جا سرايت كرد او نه بدان پيوست و نه مثل بعضيها سرخورده و گوشهنشين شد. مسلط و فاخر بر مقام خود ايستاد و با تمرين مرتبش تا اواخر عمر و اوايل بيماري جانكاهش با قدرت و لطافت آرشه بر سيم كشيد. آلبوم «يادگار استاد» كه حاوي نواي ويولن و سهتار و صداي خسته و گيراي اوست، گواه روشني بر تواناييهاي استثنايي هنرمندي 80 ساله است. تحسيني كه نثار او شد، پاداشي براي يك عمر حفظ سلامت روح و جسم و حفظ انضباط فردي و توجه عميق به بنيانهاي سازنده و زيباييشناسي اصيل موسيقي ايراني بود. بعد از انقلاب و خانهنشيني و محروميت از امكانات سابقش، زندگي نويني را طرح ريخت؛ تدريس را جدي گرفت و شاگردان شايستهاي تربيت كرد، كتابهاي ارزشمندش را نوشت و امروزه يكي از معتبرترين و هنريترين روايات موجود از رديف موسيقي كلاسيك ايران، همان تاليفات اوست. مقالات پرمحتوا و سخنرانيهاي ارزشمند طي حضور هميشه فعالش در اجتماع، پيوسته از او صادر ميشد. در شوراهاي متعدد شركت داشت و با اركستر ملي ايران در زمان تصدي شاگرد ساليان دورش استاد فرهاد فخرالديني، آثار قديم و جديدش را اجرا كرد. يكتنه براي موسيقي نيرو ميگذاشت و حمايتي از طرف جايي نداشت. عشقش به موسيقي و ادبيات كلاسيك ايران حد و مرز نميشناخت و فعال محض بود تا نفس داشت. همين بود كه نه تنها هنرمندان گوناگون بلكه استاد سختپسند: حسن كسايي نيز علاقه عميق به او داشت و به احترامش كلاه از سر برميداشت. خويشتندار و خانوادهدوست بود. كيمياي وجود همسر فرشته خويش «شوكت خانم» در اين موضوع انكارناپذير است. او به واقع شوكت زندگي علي تجويدي بود و نزديك 70 سال با او زيست و پس از او نيز چندان نپاييد. نواختههاي درخشانش؛ آهنگهاي هميشه ماندگارش؛ درسهاي پربارش، شخصيت برازنده و كمهمتايش و به ويژه بينش ژرف و راي هميشه درست و صائبش، همه و همه اثر وجود نفيس او در مدت حدود 60 سال حضور در جديترين عرصههاي موسيقي كلاسيك ايران است. موسيقياي كه در هر زمان گرفتار انواعي از اپيدميهاي مخرب و مغرضانه بود: از غربگرايي بيمنطق و هيستريك سالهاي ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، تا چرخش ناگهاني و بيمارگونه به نام «سنت» در سالهاي ۱۳۴۷ تا الي ماشاءالله؛ از ابتذال همهگير در دهه ۱۳۵۰ تا تحريم ناگهاني همه نوع موسيقي در دهه ۱۳۶۰ و ...؛ از فرصتهاي كوتاه دهه ۱۳۷۰ تا فرارسيدن پيري و بيماري، استاد علي تجويدي چون ستوني استوار از اصالت و استقامت، نماد زندهاي از ارزشهايي بود كه هيچگاه در هر دورهاي، آنچنان كه بايسته و شايسته بود؛ به آن توجه نشد. دير زماني است كه موسيقي ما، مرجعي چون او ندارد. مجبوريم واقعبين باشيم: ديگر كسي چون او نخواهد بود. در كنارشان سالها نشستم و برخاستم (با اينكه سعادت شاگرديشان را نداشتم) و شنيدم و آموختم. مجلسشان هيچگاه بيثمر نبود و هربار با مطلبي تازه و نكتهاي ارزشمند همراه بود. استاد علي تجويدي بزرگتر از آن است كه از ياد برود.
پژوهشگر و تاريخنگار موسيقي شهري ايران