درباره «فرامرز قريبيان» درآستانه 79 سالگي
چشمهايش
اميد جوانبخت
«فرامرز قريبيان» بازيگري با بيش از 4 دهه حضور، شمايلي به ياد ماندني در سينماي ايران است. او كه دوران نوجواني و جواني را همراه با «مسعود كيميايي» با سوداي فيلمهاي سياه و سفيد و اصيل عمدتا سينماي وسترن و پليسي آن سالها درسينماهاي«لالهزارِ» دهههاي 30 و 40 سر ميكرد و قهرمان روياهايش «اسپنسر تريسي» بود و«گريكوپر». چند سالي را به قصد تحصيل بازيگري به امريكا رفت اما با مهيا شدن شرايط ايفاي نقشي مهم در فيلم «خاك/كيميايي» به ايران برگشت.اين فيلم شروع بسيار مناسبي براي او به حساب ميآمد. بخش مهم كارنامه بازيگري «قريبيان» در دوران پيش از انقلاب را فيلم متفاوت موج نو چون«خاك/52»، «گوزنها/53»، «غزل/55» و«سايههاي بلند باد/ بهمن فرمانآرا/57» تشكيل ميدهد كه خصوصا با اقبالي كه از سوي مردم و منتقدين از«گوزنها» شد، اسم «قريبيان» را نيز به عنوان عضوي از فيلمهاي متفاوت آن دوران برسر زبانها انداخت. اما او تعدادي فيلم نيز با نيت ورود وتثبيت در نقشهاي اصلي سينماي بدنه آن دوران كار كرد فيلمهايي چون «صلوه ظهر» (سعيد مطلبي/53)، «چشم انتظار» (مهدي ژورك/54)، «وقتي آسمان بشكافد» (فتحالله منوچهري/55)، «سرباز»(محمد رضا فاضلي/56)، «خاتون» (رضا ميرلوحي/56) «هجرت» (ميلاد/57) و«امشب اشكي ميريزد» (منوچهر مصيري/57) كه عموما از جنس سينماي فارسي رايج آن دوران بودند و از آنها چيز زيادي به ياد نمانده است. با وقوع انقلاب، كم شدن توليد فيلمها و توقيف فيلم «سايههاي بلند باد»، او با وقفهاي كوتاه و با كنارهگيري از فيلم «خط قرمز/كيميايي» (كه با توجه به فيلمنامه حساسش بيم توقيف آن ميرفت) فعاليت مجددش را با فيلمهاي «جُنگ اطهر»(محمدعلي نجفي/58) و «سفير»(فريبرز صالح/60) شروع كرد.اين آثار كه با كارگردانان جديد و موضوعات مذهبي ساخته ميشد، هم شروع اطمينانبخشي براي فعاليت در دوران جديد بود و هم با توجه به نامعلوم بودن فعاليت بازيگران مطرح قبل از انقلاب، حضور او در نقش اصلي فيلمها تثبيت ميشد. قريبيان در دهه 60 و فضاي جديد به سرعت پركار شد، چند فيلم با فضايي روستايي «بازرس ويژه» (منصور تهراني/60)، «پرونده» (مهدي صباغزاده/62)، «ريشه درخون» (سيروس الوند/63)، «گردباد»(كامران قدكچيان/64)، «سمندر»(محمود كوشان/64)، «آوار» (سيروس الوند/64) و«مرگ پلنگ» (فريبرز صالح/68) كه عموما اجحاف حكومت يا ساواك يا خان به روستاييان ومقابله آنها با عوامل ظلم، تم مشترك آنهاست، دسته اول فعاليتهاي او را شكل ميدهد كه غير از فيلمهاي «الوند» كه فيلمهاي خوشساختتري هستند مابقي تقريبا ويژگي خاصي ندارند.گروه دوم فيلمهاي پرتحركترحادثهاي يا جنگي است كه با «سناتور» (صباغزاده/63) شروع و با فيلمهايي چون«پايگاه جهنمي»(اكبر صادقي/63)، «ترن»(امير قويدل/66)، «كمينگاه» (66)، «كاني مانگا» (سيفالله داد/66) و«دلار» (ناصر مهدي پور/67) ادامه مييابد. فيلمهاي اين گروه با فروشي قابل ملاحظه (خصوصا در شهرستانها) توانستند «قريبيان» را به عنوان «ستاره- قهرمان» اين نوع فيلمها (دركنار«جمشيد هاشم پور») تثبيت نمايد. در اين گروه فيلمهاي «ترن» و«كاني مانگا» به مدد كارگرداني موفق و فيلمنامه سنجيده جزو فيلمهاي موفق «قريبيان» نيز به حساب ميآيند و حتي فيلم «ترن» توانست سيمرغ بلورين بهترين بازيگرجشنواره ششم فجر را نيز نصيب او كند.البته در اين دهه قريبيان 3 فيلم شهري(و البته متوسط و مهجور) هم بازي ميكند، «عفريت» (فرشيد فلك نازي/61)، «گمشده» (مهدي صباغزاده/64) و«فيل در تاريكي»(نعمت حقيقي/68) كه فيلم اول هيچگاه نمايش داده نشد و فيلم سوم نيز ناتمام ماند و سالها بعد توسط «عباس رافعي» به اتمام رسيد. قريبيان در اين دهه كارگرداني را نيز با ساخت «جدال در تاسوكي/65» تجربه ميكند كه متاسفانه فيلم ضعيفي از كار درآمد.
بخش عمده كارنامه قريبيان در دهه 70 را فيلمهاي حادثهاي شكل ميدهد، فيلمهايي چون «انفجار در اتاق عمل»(رحيم رحيميپور/70)، «گريز» (ناصر مهدي پور/71)، «آخرين خون» (منوچهر مصيري/72)، «منطقه ممنوعه» (رضا جعفري/73)، «قانون»(فرامرز قريبيان/74)، «دشمن»(عباس بابويهي/74)،«روي خط مرگ»(شفيع آقامحمديان/75)، «ارابه مرگ» (رضا قهرماني/75)، «ياغي» (جهانگير جهانگيري/76)، «تارهاي نامريي» (حبيبالله بهمني/76)، «يك قدم تا مرگ»(بهروز فرجي/77) و«چشم عقاب» (شفيع آقامحمديان/77) كه متاسفانه اغلب آنها به دليل ضعف فيلمنامه و كارگرداني، آثار قابل قبولي نبودند و عمدتا در شهرستانها فروش موفقي داشتند. البته فيلمهايي چون«تبعيديها»(جهانگيري/70)، «طعمه» (فرامرز صديقي/71)، «ترانزيت» (علي سجادي حسيني/72)، «مرواريد سياه» (آقامحمديان- بهمني/73)، «دايره سرخ»(جمال شورجه/75) و«در سرزميني ديگر» (مجيد جوانمرد/75- نمايش داده نشد) نيز دركارنامه قريبيان وجود دارد كه سطح متوسط و قابل قبولي در اين ژانر دارندوالبته فيلم خوشساخت «بندر مهآلود» (امير قويدل/71) كه دومين سيمرغ بلورين را براي قريبيان از جشنواره يازدهم به ارمغان آورد. دركنار آثار حادثهاي، دو فيلم طنز او يعني «دونفر و نصفي» (يدالله صمدي/70) و«شريك زندگي» (علي خوشنشين/73) نشان داد كه قريبيان گزينه مناسبي براي بازي در اينگونه آثار نيست. «ردپاي گرگ/71» كه اولين همكاري او با كيميايي بعداز انقلاب و 16 سال پس از«غزل» است را ميتوان از ماندگارترين نقشهاي كل كارنامهاش دانست كه به مدد فيلمنامه و كارگرداني كيميايي و نقشي ويژه، بازي درخشاني ازخود به يادگار گذاشت وخاطره همكاريهاي موفق قبلي را زنده كرد. البته «تجارت/73» ديگر همكاري قريبيان با كيميايي(كه در آلمان فيلمبرداري شد) با وجود موضوع خوب و حضور موفق او به دليل شرايط و زمان فشرده توليد به توفيقي همپاي «ردپاي گرگ» دست نيافت. در اوايل دهه 70 «ايرج قادري» كه پس از يك دهه ممنوعالكاري تلاش خود را ميكند تا فيلمي موثر براي شروع دوران جديد كارياش بسازد براي نقش اصلي «ميخواهم زنده بمانم/73» به سراغ قريبيان ميآيد و او نيز در نقش وكيل سنگ تمام ميگذارد خصوصا در صحنههاي دادگاه كه به مدد فضاسازي خوب، بازي او نيز بسيار تاثيرگذاراست. او پس از دو تجربه ناموفق كارگرداني در سال 78 و با فيلمنامه خوبي از «مسعود جعفريجوزاني» فيلم خوش ساخت «چشمهايش» را ميسازد و نقش اصلي آن را نيز بازي ميكند.او همچنين در همين سال در ساخته متفاوت «ابوالحسن داودي» با نام «مرد باراني» هم نقشآفريني ميكند كه جلوه بازياش سومين سيمرغ را از جشنواره هجدهم فجر برايش به ارمغان ميآورد. قريبيان در سال 74 از سوي زندهياد «علي حاتمي» براي فيلم «جهانپهلوان تختي» در ابتدا براي ايفاي نقش تختي سپس براي نقش مربي او دعوت و گريم ميشود كه نويد نقشي متفاوت و ماندگار را ميداد و متاسفانه با درگذشت «حاتمي» به انجام نرسيد. اواخر دهه 70 با افول دوران فيلمهاي حادثهپرداز از سويي و عادت قريبيان به ايفاي نقش اصلي فيلمها از سويي ديگر او كم كارتر شد و ترجيح داد، فيلمهايي را بپذيرد كه از توانمنديهايش بهتراستفاده ميكنند.
در ابتداي دهه 80 بازي درخشان قريبيان درنقش پيرمرد مارگير كمحرف «رقص درغبار/ اصغر فرهادي» منجر به دريافت جايزه بازيگري جشنواره فيلم مسكو شد. فرهادي در فيلم بعديش «شهرزيبا/ 82» نيز ازتوانايي بازي در سكوت قريبيان در نقش پيرمرد كم حرف مذهبي كه راضي به گذشت از خون دخترش و قصاص نميشود، بهره جست و نقش متفاوت ديگري را به پرونده قريبيان افزود. «فصل ممنوعه»(فريبرزكامكاري/84) و«گزارش مريم» (اسماعيل براري/84) دو فيلم ديگر قريبيان به دلايلي نامعلوم اجازه نمايش نگرفتند. «رويايخيس» (پوران درخشنده /84)، «كارناوال مرگ» (رضا اعظميان/87)، «فاصله»(كامران قدكچيان/88)،«باغقرمز» (سمواتي/88) و«آلزايمر» (احمدرضا معتمدي/89) ديگر آثار قريبيان در دهه 80 هستند كه در عين اينكه اغلب فيلمهاي قابل قبولي هستند اما امتياز خاصي در كارنامه بازيگري قريبيان به حساب نميآيند. «مسعودكيميايي» در سال 85 او را براي بازي در «رييس» دعوت ميكند كه با وجود دارا بودن فصولي به ياد ماندني(مثل سكانس قرار و ديدار دو دوست قديمي در سينماي متروكه «ركس») توفيق همكاريهاي قبلي را تكرار نكرد. «بهشتگمشده/89» نيز سالها بعد به شكلي مهجور اكران شد. از دريغهاي ديگر كارنامه قريبيان، دعوت «ناصر تقوايي» فيلمساز درخشان موج نو از او براي نقشآفريني در فيلم «رومي و زنگي/81» در كنار «سعيد راد» و«هديه تهراني» است كه متاسفانه به سرانجام نرسيد. در اين دهه قريبيان با حضور در سريال «نيستان»(حسين مختاري/80) حضور در تلويزيون را تجربه و با سريالهايي چون «آخرين دعوت» (حسين سهيليزاده/87)، «روز حسرت»(سيروس مقدم/88)، «باغ شيشهاي» (مهدي مظلومي/89) و«تكيه بر باد» (احمد معظمي/91) ادامه داد كه هيچ كدام جايگاه خاصي دركارنامه بازيگري او ندارند. درابتداي دهه90 او برمبناي فيلمنامهاي از پسرش فيلمي پليسي و حادثهاي «گناهكاران» را كارگرداني و بازي ميكند. فيلمي استاندارد و خوشساخت كه مجددا بر قابليتهاي قريبيان در كارگرداني و بازيگري صحه ميگذاشت اما متاسفانه فروش ضعيف اين فيلم ادامه اين مسير را سخت كرد. نقش كوتاه پليس فيلم «چهارشنبه خون به پا ميشود/حماسه پارسا/93» نيز درخششي نداشت.پس از وقفهاي چند ساله، اولين همكاري او با «ابراهيم حاتميكيا» و ايفاي نقش يك مزرعهدار تنهاي معترض و كمحرف در فيلم «خروج/98» به نقطه ثقل فيلم تبديل ميشود. قريبيان بازيگري كاريزماتيك است كه جذابيت حضورش را نميتوان ناديده گرفت. در فيلمهايي نظير «گوزنها»، «غزل»، «ترن»، «ردپاي گرگ»، «رقص در غبار» و «خروج» فيلمسازان از تواناييهاي بازيگري وحس و نگاههايش بيشتراستفاده كردهاند و در فيلمهاي حادثهاي، جنگي و پليسي بيشتر از آمادگي بدني و ويژگيهاي جسمي او در جهت قهرمانپردازي بهره بردند كه متاسفانه به دلايلي چون بيتجربگي و ضعف كارگرداني واجرا و فيلمنامههايي سردستي و بدون ظرافت(در اغلب موارد) نتوانست در كنار ساير ژانرها در دورههاي بعد نيز ادامه يافته وبه نيازهاي مخاطبان عمدتا جوان پاسخ دهد و اغلب بازيگران و فيلمسازان آنها نيز به سرعت كمكار يا بيكارشدند.(در حالي كه در سينماي جهان فيلمهاي خوش ساخت حادثهاي درهمه دورهها ساخته شده وهمواره پرمخاطب و ديدني هستند). قريبيان كه صداي «جلال مقامي» روي غالب نقشهاي اوليهاش و صداي پر طنين «منوچهر اسماعيلي» درنقشهاي پرتحركتر وجنگي او شنيده ميشد از ابتداي دهه70 صدايش نيز همراه نقشهايش شد. فرامرز قريبيان بازيگري بيحاشيه، سلامت و اهل ورزش وهمواره «آماده» است. اين ويژگيها كه از ملزومات يك بازيگرتمام عيار و حرفهاي است، ميتواند الگويي براي نسلهاي جديد بازيگري باشد.