نكتهاي در باب اهانت به مقدسات
توهين فعل است يا بيان؟
محمود اسماعيلنيا
درباره انتشار كاريكاتورهاي اهانتآميز در مورد پيامبر اسلام (ص) از ابعاد مختلف سياسي، اعتقادي، حقوقي و اخلاقي ميتوان سخن گفت اما اين يادداشت فقط در پي توضيح يك نكته مرتبط با آن است. عموم مسلمانان اين كار را نوعي «اهانت» به باورها و ارزشهاي خودشان دانسته و خواستار محكوميت و عدم تكرارش هستند، در حاليكه بسياري از دولتمردان غربي معتقدند كه بنا بر اصل «آزادي بيان» نميتوانند مانع انتشار چنين تصاويري شوند. استدلال اين دسته از غربيان مبتني بر اين پيشفرض است كه توهينكردن نوعي «ابراز عقيده» است و در نتيجه نميتوان و نميبايد مانع آزادي افراد در بيان باورهايشان شد. اما آيا به راستي توهينكردن مصداقي از بيان عقيده است؟
از يك مثال شروع كنيم: فرض كنيم من و شما به عنوان طرفداران دو تيم فوتبال استقلال و پرسپوليس مشغول بحث در مورد دلايل برتري تيم محبوبمان هستيم. هر دو براي اثبات نظر خودمان نكاتي را مطرح ميكنيم مثل رتبه كنوني تيم مورد علاقهمان در جدول مسابقات، تعداد دفعات قهرماني، تعداد لژيونرها و تعداد بازيكنان عضو تيم ملي ولي در عمل هيچكدام موفق به متقاعدكردن ديگري نميشويم. حال اگر در پايان بحث شما بگوييد كه با اين همه من هنوز معتقدم كه پرسپوليس برتر از استقلال است، برداشت من اين خواهد بود كه گفتوگوي ما تاثيري در تغيير ديدگاهتان نداشته و نظرتان همان است كه بود. اما اگر شما بگوييد با توجه به اين همه دليل اگر هنوز كسي طرفدار استقلال باشد بيشعور است! طبعا من ناراحت ميشوم چون احساس ميكنم كه شما ديگر نظرتان را بيان نكردهايد بلكه به من بياحترامي كردهايد. اما مگر اين جمله اخير (بيشعوري طرفداران استقلال) چه فرقي با جمله قبلي (پرسپوليس برتر از استقلال است) دارد كه ناراحتم ميكند. روشن است كه اين جمله با آنكه به زبان اظهار شده با جملات عادي فرق دارد و مثل سيلي دردآوري است كه شما بر صورتم نواخته باشيد و به قول قدما زخم زباني است كه از زخم شمشير دردناكترست. گويي ما با زبان فقط به «بيان» مطالب عادي نميپردازيم بلكه «كار»هاي ديگري هم انجام ميدهيم؛ كارهايي كه زبانشناسان به آن «افعال گفتاري» ميگويند.
اساسا در فلسفه زبان اين بحث مطرح است كه «سخنگفتن» به چه معناست و چه انواع و ابعادي دارد و چه اهدافي را برآورده ميكند. به صورت خلاصه ميتوان گفت كه ما به كمك زبان ميتوانيم مقاصد و اهداف گوناگوني را تامين كنيم. ممكن است هدف ما بيان خبري در مورد جهان هستي باشد (دماوند بلندترين كوه ايران است) يا ترغيب كسي به انجام كاري (لطفا برايم آب بياور). شايد هم بخواهيم خودمان را نسبت به انجام كاري متعهد كنيم (قول ميدهم فردا كتابت را بياورم) يا اينكه بخواهيم احساس و نگرش مثبت يا منفي خودمان را نسبت به كسي يا چيزي ابراز كنيم (موفقيت شما را تبريك ميگويم). گاهي هم به كمك زبان واقعيتي جديد در عالم پديد ميآوريم (نام فرزندم را محمد نهادم). بدين ترتيب ما به واسطه زبان نه تنها خبر و اطلاعي را بيان ميكنيم بلكه كارهاي مختلفي را هم انجام ميدهيم؛ كارهايي كه واقعا از جنس «فعل» هستند منتهي به جاي آنكه به كمك اعضا و جوارح انجام شوند به واسطه زبان و بيان انجام ميشوند و از اين رو به آنها «فعل گفتاري» يا «كنشگفتار» (Speech Act) ميگويند. در واقع كارهايي مثل دعوت كردن، تهديد كردن، امر يا نهي كردن، قول دادن، سوگند خوردن، ضمانت كردن، نذر كردن، تبريك يا تسليت گفتن، توهين كردن، تقدير يا تقبيح كردن، عقد كردن، محكوم كردن و اخراج كردن همه از جنس همين كارهايي هستند كه ما به كمك زبان و بيان انجام ميدهيم تا از اين طريق تغييري در عالم خارج پديد آوريم. (نك: جُستار تكميلي مصطفي ملكيان در كتاب «در باب حرف مفت» نوشته هري فرانكفورت، ترجمه محسن كرمي، نشر كرگدن، 1398)
بنابراين چنين نيست كه هر چه به واسطه زبان اظهار شود لزوما از جنس بيان باشد، بلكه بسياري از بروندادهاي زباني از جنس فعل هستند (كنشهاي گفتاري) و بايد همانند ديگر افعال آدمي در موردشان داوري كرد. يكي از مصاديق افعال گفتاري همين «توهين كردن» است كه ميتواند از طريق گفتن يا نوشتن يا رسمكردن يا شيوههاي ديگر انجام پذيرد. در واقع وقتي كسي به ديگري توهين ميكند عقيدهاش را درباره او بيان نميكند تا بتواند با تمسك به اصل «آزادي بيان» كار خودش را توجيه كند، بلكه عملا كاري را عليه او انجام ميدهد و بايد پاسخگوي كارش باشد. بر همين اساس و صرفنظر از جزييات و ظرايف تخصصي اين بحث، نميتوان توهين به پيامبر اسلام(ص) را، مثلا از طريق انتشار كاريكاتورهاي اهانتآميز درباره ايشان، مصداق «ابراز عقيده» در مورد آن حضرت دانست و با توجه به اصل «آزادي بيان» مجاز شمرد. چنين اهانتي، در صورت وقوع، نوعي فعل و اقدام عليه شخصيت آن حضرت است كه طبعا مسلمانان را آزردهخاطر ساخته و مسووليت را متوجه توهينكنندگان ميسازد.