نگاهي به زندگي زناني كه در سكونتگاههاي غيررسمي شهرها به قرباني خشونت تبديل شدند
خشونت در حاشيه
نيلوفر رسولي
آنها صدايي ندارند كه شنيده شود، مگر آنكه روزي فرياد و ضجههايشان دست به دست بچرخد و از پشت صفحه گوشيهاي تلفن همراه به گوش برسد. آنها يك نفرند كه در برابر صف مردان درشتهيكل، ماموران معذوري كه با اقتدار وظيفه تخريب يك آلونك دوازدهمتري را دارند، در برابر صف بولدوزرها، كلنگها، مشت و لگدهايي ميايستند تا از يك وجب جا براي زندهماندن دفاع كنند. صداي آنها زماني شنيده ميشود كه يا خود را آتش زدهاند يا از تنفس گاز فلفل جان دادهاند، زماني كه جان خود را براي بقا از دست دادهاند و تصوير شوربختي آنها را ناظران بيشمار ديدهاند و صداي التماس فرزندانشان را گوشهاي فراواني شنيدهاند، اما آنها كه بايد ميديدند و ميشنيدند، ترجيح ميدهند يكي از آنها را معتاد بخوانند و ديگري را ساكن غيرقانوني كه در برابر پيگيريهاي ماموران شهري لجاجت كردهاند، ترجيح ميدهند همچنان سر كار خود بمانند و به نام اداي وظيفه، چشم بر خشونت عريان عليه اين زنان بيدفاع، اين زنان در حاشيه، اين زناني كه جز چهار ديوار چيز ديگري براي جنگيدن ندارند، ببندند.
«خشونت عليه زنان» در سالي كه گذشت، با تصاوير بديعي به ميان اخبار رسانهها رسيد، قتل رومينا و روميناها به دست پدرها، برادرها و همسران خود به بهاي حفظ ناموس، تلاش براي ثبت آيين «خونبس و فصليه»، هزارتوي بيانتهاي ممنوع بودن يا نبودن دوچرخهسواري زنان و افزايش خشونتهاي خانگي عليه زنان با شيوع ويروس كرونا در كشور نمونهاي از بازنمايي گستره خشونتهاي اعمال شده بر زنان بودند. در كنار اين اخبار، تخريب خانه دو زن در كرمانشاه و بندرعباس شيوه ديگري از اعمال خشونت عريان عليه زنان فرودستي بود كه ميزان خشونت اعمال شده در مقايسه با وضعيت بغرنج زندگي آنها تكاندهنده بود؛ خشونتي كه در آستانه روز جهاني منع خشونت عليه زنان عليه زن بندرعباسي 35 ساله رخ داد، نشان ميداد كه زنان حاشيهنشين در ايران، علاوه بر خشونت خانگي، از تيغ خشونتهاي اجتماعي نيز در امان نيستند. گرچه شيوع كرونا در سالي كه گذشت و قرنطينههاي جهاني به گفته آنتونيو گوترش، دبيركل سازمان ملل متحد آمار خشونت خانگي عليه زنان و دختران را بهشدت افزايش داد و خانه را در قرنطينه، به بزرگترين تهديد براي آنها بدل كرد، اما به نظر ميرسد علاوه بر خشونتهاي خانگي عليه زنان كه بيشترين سهم مطالعات و پژوهشها را در حوزه خشونت و زنان عهده دارد، در سال جديد شاهد شكلگيري و تداوم شيوه ديگري از اعمال خشونت بر زنان بوديم، و آن خشونت اجتماعي عليه زنان حاشيهنشين يا آلونكنشين بود؛ زناني كه زندگي آنها، نتيجه سياستهاي غلط شهري بود، سياستهايي كه مطرودان را از مركز شهر به حاشيههايي ميراند و آنها را به حال خودشان رها ميكرد.
زنان حاشيهنشين در آمارها نيز در حاشيه هستند، اعلام آمار حاشيهنشيني در ايران عموما با تخمين و به طور كلي اعلام ميشود، در اين ميان آنچه از آمار زنان حاشيهنشين نايابتر است، آماري از ميزان و اشكال خشونتهاي وارد بر آنهاست كه عموما جز در مطالعات و پژوهشهاي علمي، نهادهاي رسمي در مقابل آن سكوت كردهاند. اين در حالي است كه حاشيهنشيني در مطالعات رصد اجتماعي شوراي اجتماعي كشور در صدر آسيبهاي اجتماعي كشور قرار دارد و بررسي آمارهايي كه هر ازگاهي از سوي يك مرجع رسمي منتشر ميشوند، خبر از روند صعودي حاشيهنشيني در كشور دارند. محمدرضا محبوبفر، عضو انجمن آمايش سرزمين ايران خرداد ماه سال 1399 در گفتوگو با پانا آخرين آمار حاشيهنشينها و بدمسكنهاي ايران را 45 درصد جمعيت شهري كشور اعلام كرده بود. به گفته او، در سال 1397 حدود 19 ميليون نفر از ايرانيان در سه هزار منطقه حاشيهنشيني سكونت داشتند، اما امروز با گذشت حدود دو سال، همزمان با وقوع بحرانهاي مالي و اقتصادي كشور، اين جمعيت به 38 ميليون نفر رسيده است. اين 38 ميليوننفر به گفته «ابوالفضل ابوترابي»، نماينده مردم نجفآباد و تيران در مجلس دهم صرفا در حاشيه شهرهاي بزرگ، زاغهها يا حتي حلبيآبادها زندگي نميكنند، «كورهنشيني» يكي از شكلهاي ديگر اين سكونتگاههاي غيررسمي است كه به گفته اين نماينده مجلس چنان در كشور افزايش پيدا كرده است كه جاي حلبينشيني و زاغهنشيني را گرفته است.
آسيه پناهي، زن بندرعباسي و زنان روستاي حضرت ابوالفضل اهواز از همان جمعيت 38 ميليون نفري هستند، جمعيتي كه اگر نيمي از آنها را زن بدانيم، معرف حدود 19 ميليون زني هستند كه در ميان ديوارهاي حلبي، تكههاي حلبي، نايلونهاي ضخيم، بيبهره از آب، غذا و هواي سالم، بيبهره از آموزش، كار، سرگرمي و اميد، در آستانه شهرها يا در عمق درههاي ميان شهرها زندگي ميكنند و صدايشان شنيده نميشود مگر آنكه مقاومت آنها در برابر بولدوزرها شكسته شود و كسي پنهاني اين صحنه را ضبط و منتشر بكند. گرچه روز جهاني منع خشونت عليه زنان در سال جاري با تمركز بر خشونتهاي خانگي عليه زنان در همهگيري كرونا برگزار ميشود، اما تكرار سرنوشت آسيه پناهي در بندرعباس زنگ خطري است كه اهميت پرداختن به خشونتهاي اجتماعي عليه زنان حاشيهنشين و آلونكنشين را دوچندان ميكند. تكرار سرنوشت آسيهپناهي و افزايش شدت خشونت در ماجراي زن بندرعباسي نشان ميدهد كه عدم توزيع عادلانه فضاي شهري چگونه مولد چنين شكلهايي از خشونت است كه وجدان عمومي جامعه را جريحهدار ميكند و عذرخواهي بعدي مسوولان امر را بيمعنا و بياثر ميكند. آسيهها قربانيان محروميت شهري هستند، محروميت از فضايي كه آنها را ببيند، صداي آنها را بشنود و به آنها صدا بدهد، اندك امكانات رشد انساني را در اختيار آنها قرار دهد تا آنها نيز با تهيدستي اما با كرامت انساني زندگي كنند. در غياب اين فضايي كه از آنها دريغ شده است و شهرهايي كه از آلونك آنها آغاز ميشود و به برجها با باغهاي اختصاصي ميرسد، روز جهاني منع خشونت عليه زنان اندك فرصتي است كه ميتواند يادآور آن باشد كه همچنان 19 ميليون آسيه پناهي ديگر در كشور زندگي ميكنند و پيش از مرگ و عصيان آنها ميتوان چارهاي براي آنها انديشيد.