فضا و خشونت عليه زنان
آتنا كامل
اقشار مختلف اجتماعي تجربه يكساني از خانه ندارند. خانه براي عدهاي در شكل آپارتمان و خانههاي ويلايي تجربه ميشود، براي عدهاي ديگر به شكل خانههاي اشتراكي و خانه سالمندان و براي اقشار فرودستتر به شكل اقامتگاههاي غيررسمي، كانكس و حتي نيمكت پارك و كارتن. بطور معمول از خانههايي كه زمين و شرايط ساخت آن غيررسمي جلو رفته و اغلب در مناطق فرودست، حاشيهاي و پرجمعيت شهر قرار دارند، خشونت عريانتري گزارش ميشود. در واقع اهميت معماري، تراكم جمعيت، موقعيت مكاني و آشفتگي محيطي در شكلگيري خشونت خانگي موثرند. خانههايي كه براي مثال در قسمتي از دره فرحزاد كه يكي از سكونتگاههاي غيررسمي تهران محسوب ميشود قرار دارند خانههايي كوچكند كه يك خانواده پرجمعيت شش الي ده نفري را در يك يا نهايتا دو اتاق جا داده است. در اين خانهها خبري از تفكيك فضايي براي محل خواب، آشپرخانه و غيره وجود ندارد و همين امر نحوه و ميزان خشونتي را كه زنان تجربه ميكنند تحتتاثير قرار ميدهد.
در اين خانهها تمامي افراد خانواده كنار يكديگر در يك اتاق ميخوابند و فضاي خصوصي و خلوت، تعريفشده نيست. چنين خانههايي كه اغلب با مصالح ارزانقيمت چفت و بست شدهاند، مفر كمتري براي زني كه شريك خشن دارد باقي ميگذارد. شريك خشن ميتواند به راحتي از طريق شكستن در، يا از روي ديوار يا حتي پشت بام وارد خانه شود و در اين خانهها فضاي اندكي براي مخفي شدن وجود دارد و احتمالا در و اتاقي كه قابل قفل كردن باشد، وجود نداشته باشد. همچنين معمولا چنين خانههايي در مجاورت انبوهي ديگر از همين جنس خانهها با مصالح ارزانقيمت و شرايط ساخت غيررسمي قرار دارند. فضاي همسايگي نيز شلوغ و مملو از قوميتها يا اتباع غيرايراني است كه به سبب نزديكي و تراكم خانهها، هيچ چيز از چشم و گوششان پنهان نميماند و شاهد درگيريها و نزاعهاي يكديگرند. اين رويتپذير بودن خشونت خانگي براي همسايهها از يك طرف شانس را براي شنيده شدن و درخواست كمك بالا ميبرد. ولي از طرف ديگر اگر فضاي قوميتي يا اجتماع همسايگان به دليل هنجارهاي جنسيتي و فرهنگي دخالت را مجاز نشمارند، اين رويتپذير بودن چندان به كار نميآيد و اتفاقي كه ميافتد آن است كه در اوج نزاع، فضاي خصوصي براي يكديگر قائل ميشوند. شنيده شدن حين خشونت خانگي نكته مهمي است ولي از آن مهمتر بيتفاوت نماندن است. چرا كه وقوع قتل در اين نزاعها محتمل است و تمايل همسايگان براي مداخله گاه ميتواند تعيينكننده نتيجه خشونت باشد. از طرف ديگر بايد توجه داشت كه محله و مناسبات آن تاثير مهمي در جامعهپذير شدن افراد دارد. محله به ويژه در دوران نوجواني كه فرد تحرك جغرافيايي محدودي دارد، اهميت بيشتري دارد. افراد و روابط سطح خرد مثل رابطه با خانواده، دوستان و شبكه همسالان معمولا در چارچوب بزرگتر محلي قرار ميگيرند. شايد بتوان ادعا كرد سطح خشونت در محلات حاشيهنشين يا غيررسمي نسبت به ساير محلات بالاتر است. اين خشونت هم ماحصل نوع كسبوكارهاي اين افراد است كه گاه شامل فعاليتهاي اقتصادي غيرقانوني ميشود كه مستلزم فراهم كردن سيستم امنيتي و حفاظتي درونگروهي است تا ضمن حفظ منافع مشترك از نظارتهاي رسمي نيز در امان بمانند و هم خشونتي است كه هر از چندي از جانب پليس و نيروهاي رسمي اعمال ميشود. خشونت زياد در محله، پسران را مشخصا به سمت درگيري و نشان دادن غيرت و شجاعت سوق ميدهد و از طرف ديگر اغلب دختران بطور روزمره با آزار جنسي مواجهند يا در برخي مناطق با ويژگيهاي فضايي خاص (براي مثال روددرهها كه پستي و بلندي و پوشش درختي دارند) ممكن است شاهد روابط آزاد جنسي همسايه، مغازهدار و معتادان باشند. هنجارهاي محلي مرز رفتارهاي مجاز را به واسطه ترغيب يا بيتوجهي به برخي ارزشها تعريف ميكنند و براي رفتارهاي مطلوبِ خود منطق و توجيه ميسازد. بدينترتيب خشونت و عاديسازي خشونت در اين محلات ميتواند به سادگي از نسلي به نسل ديگر منتقل شود و چرخهاي معيوب بسازد.
از طرف ديگر معمولا درخواست كمك رسمي براي خشونت عليه زنان بطور ويژه در ميان زنان فرودست و مهاجر كم است. چرا كه آنها اغلب فاقد امتيازاتي همچون سواد، آگاهي حداقلي به حقوق خود و سازوكار اعتراض كردنند. به ويژه اگر مهاجران غيرقانوني باشند، اساسا حقوق چنداني را هم نميتوانند مطالبه كنند. اين زنان اگر به دنبال كمك بروند، جذب انجياوهايي ميشوند كه اغلب در مناطق فرودست حضور دارند و در نهايت با وجود تمامي اقدامات و تلاشهاي جدي مددكاري و آگاهيرسانيها در قالب كارگاههاي كنترل خشم، توانمندسازي و غيره نميتوان ادعا كرد راهكار جدي و موثري براي ترك شريك خشن ميتوان به اين زنان ارايه كرد.
جامعهشناس