فروغي؛ شايستهترين نخست وزير
رضا مختاري اصفهاني
محمدعلي فروغي در عرصه سياست مرد عمل و نظر بود. هر چند گاه در عمل برخلاف نظرياتش رفتار ميكرد. او با آنكه در رساله «حقوق اساسي» خود سالها پيش از سلطنت رضاشاه از ترجيح محتوا بر شكل حكومت نوشته و محتواي دموكراتيك را نشانهاي بر وجود دموكراسي دانسته بود اما كارگزار حكومتي شد كه محتوايي غيردموكراتيك داشت. او در استعفانامه رضاشاه، آنجا كه از زبان شاه به همراهي با وليعهد مانند دوره سلطنت خودش بر اساس «پيروي از مصالح كشور» نوشت، گويا به دليل اين همكاري اشاره داشت. با اين همه فروغي در همه امور اهل محافظهكاري نبود. در بعضي مواقع چندان جسور و صريح بود كه در مقابل سياستهاي رسمي ميايستاد. جسارت و صراحت جزو خصايص شخصيتي و رفتارياش بود. اين ويژگي را ميتوان از خلال سطور يادداشتها و نامههايي كه از او به يادگار مانده، دريافت. او در يادداشتهايش به ويژه در دوره سفر هيات اعزامي ايران به كنفرانس صلح پاريس از مسائلي سخن گفته كه در عرف و فرهنگ ايراني معمولا پنهان داشته ميشوند.
او بر مبناي همين جسارت از تجربه امور جديد ابايي نداشت. چنانچه در زمان سفر به پاريس در نامهاي به برادرش، ميرزاابوالحسن خان از تجربه خود در اسكيسواري روي آب نوشت. برخلاف او اما همراهانش از بيم غرق شدن از اين كار صرف نظر كردند. براي فروغي اما تجربههاي جديد اهميت داشت. شايد بر مبناي همين خصيصه بود كه با وجود خدمت در مناصبي چون رياست مجلس، رياست ديوان تمييز و رييسالوزرايي از پذيرفتن مسووليتهايي چون سفارت استنكاف نورزيد. جسارت و صراحت در سياستورزي فروغي نيز نمود داشت. او در بيان نظراتش نه بيم هياهوي رقباي سياسي را داشت و نه بيم سخط شاهي قدرقدرت چون رضاشاه را به دل راه ميداد. از همين رو در نامههايش به تيمورتاش، وزير دربار مقتدر پهلوي اول، هم از بيخبري رضاشاه از سياست خارجي مينوشت و هم در انتقاد از سياست نزديكي افراطي به شوروي، نزديكي با بريتانيا را براي ايجاد توازن در روابط خارجي توصيه ميكرد. او از بيان چنين توصيهاي با وجود آنكه ممكن بود مخالفت و هياهوي كساني چون مصدق را موجب شود، ابايي نداشت. چه بر اين باور بود شوروي طمع ارضي به ايران دارد و تركيه هم رقيبي است كه از فقدان تعامل ايران با بريتانيا سود ميبرد.
او در اين باور شواهدي نيز داشت. چه روسها اختلافات مرزيشان با تركها را حل كرده بودند اما با وجود قرارداد 1921 با ايران، تجاوزات مرزيشان همچنان ادامه داشت. او در سياست داخلي نيز به دوري از افراط قائل بود. چنانچه سياست كشف حجاب اجباري را موجب «هرج و مرج اخلاقي» ميدانست. همچنين به عربيزدايي افراطي از زبان فارسي توسط برخي اعضاي جوان فرهنگستان انتقاد داشت؛ كاري كه علاوه بر قطع ارتباط ايرانيان با گذشته فرهنگي و تمدنيشان به جايگاه ممتاز و برتر ايران در تمدن اسلامي آسيب ميرساند.
فروغي با چنين انديشه اعتدالي كه داشت در زمانهايي كه كار به دست جوانان تندرو جمعيت «ايران جوان» افتاده بود، قابل تحمل نبود. از همين رو به گوشه انزوا رانده شد. او در دوره خانهنشيني هم روزگار به انفعال و بطالت نگذراند. به تصحيح كليات سعدي همت گماشت. در علايق ادبياش هم به فردوسي توجه داشت و هم به سعدي. شاهنامه فردوسي را نمادي از حماسه، مليت و هويت ايراني ميديد و شعر و كلام سعدي را نمودي از مدنيت. با تلفيق انديشه اين دو شاعر بود كه انديشه اعتدالي تجلي مييافت.
با توجه به چنين ويژگيهايي، نخستوزيري كه با دغدغه ايران و نگراني از طمع روسها سعي كرد با پيوستن ايالات متحده به پيمان اتحاد ايران با بريتانيا و شوروي، تضميني براي فرداي پس از جنگ بيابد. به نظر ميرسد امتناع او از پذيرش تبديل حكومت ايران از مشروطه سلطنتي به جمهوري و قبول مقام رياستجمهوري ناشي از نگرانياش از بهرهبرداري شوروي و نيروهاي وابسته به آن از اين تغيير بود.
هر چند فروغي چندان نزيست كه نتيجه اقداماتش در شهريور 1320 را ببيند و به آخرين ماموريتش، سفارت ايران در ايالات متحده برود اما آنچه در «پيروي از مصالح كشور» كرد در ماجراي تخليه اجباري ايران توسط شوروي نمايان شد.