هنرمندي متين و خلاق
قطبالدين صادقي
در پي درگذشت ناباورانه پرويز پورحسيني، قطبالدين صادقي اين يادداشت را در اختيار روزنامه اعتماد قرار داد. متن پيش و پيشتر در كتاب ماندگاران صحنه 2 به كوشش منصور خلج، ويژه زندهياد پورحسيني منتشر شده است.
نيم قرن دوستي بيشائبه با پرويز پورحسيني، كه همواره با ادب و حرمت و ارادت توام بوده است، ميتواند مبناي روشي ساده براي شناخت و دليلي درست براي سخن گفتن مشفقانه و البته بدون تعارف، درباره او باشد؛ به ويژه آنكه او كارنامهاي پربار و جايگاهي معتبر در تئاتر دارد كه از هر نظر سزاست از آن با احترام و نيكي ياد شود؛ زيرا همه اهل فن و فرهنگ ميدانند او يكي از بازيگران صاحب سبك داراي هوش و بينش است كه طي شش دهه فعاليت پيگير، تجربيات ارزنده و متنوعش را همواره با فن و آزمون و آگاهي توام كرده است و در هر اثر صحنهاي، تلويزيوني يا سينمايي، خلاقيت و تاثيري در كار آورده است كه مثالزدني است.
اولين تصويري كه از او به ياد دارم به زماني بازميگردد كه بعد از نمايش «اورگاست» و اقامت يك سالهاش در مركز تئاتر تجربي پيتر بروك در پاريس، به تهران بازگشته بود و از حسن اتفاق در دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران، همكلاس و دوست شديم. تصويري كه از همان برخورد اول پرويز در جانم نقش بسته است، مردي است خوشسيما با رفتاري متين، كرداري برآمده از نوعي نجابت ذاتي، داراي صدايي پر و زنگدار، بياني شمرده و آرام، سكوتي خلاق در درون، و نگاهي ژرف و سبز، كه درخششاش گاه خندان و گاه حيران مينمود. بعد از آن نيز در همه سالهاي پس از دانشگاه، او را با وجود شهرت و نامآوري همواره مهربان و بيتعارف و هميشه فروتن و ساده ديدهام؛ و در هنگام كار و تمرين و اجرا و بعدها در داوري جشنوارههاي مختلف تئاتر نيز، كه چند بار اين بخت را داشتهام تا در كنارش باشم، همواره شاهد بودهام او بسيارمسوول، پر از وسواس و داراي دقتي حيرتانگيز است. ويژگي ديگري كه او را از ديگر بازيگران بسيار متمايز ميسازد «درونگرايي» شاعرانه اوست. چون هرگز كسي او را شلوغ و پرگو، يا جنجالي و پرهياهو نديده است، چندان كه وابستگياش به عواطف، انديشهها و تصاوير ذهنياش گاه چنان است كه بسياري اوقات سخنش را موجز، داراي وقفه، واي بسا توام با درنگ و تعليق بيان ميكند. و شايد بيشتر اين ويژگيهاي انساني بود كه سبب شد با او و افشين قهرماني (كه سالهاست به غربت نشسته است و يادش گرامي) به هم نزديك شديم و هر سه در كلاس گروهي همدل شديم براي كارهاي اجرايي دانشكده، كه اوج آن را ميتوان اجراي نمايش «فرمان پسر فرمان» اثر بهرام بيضايي و به كارگرداني نگارنده اين سطور دانست. و من به شخصه هنوز بازي پخته، دروني، فشرده، بدون غليان احساسي و بيكمترين جوش و خروش او را با همه جزييات زيبايش به ياد دارم. توان بازيگري و برتري حرفهاي پرويز پور حسيني را بسيار زود و زماني به تمامي دريافتم كه نمايش «نظارت عاليه» ژان ژنه به كارگرداني ايرج انور و با بازي درخشان او، مهدي هاشمي، داريوش فرهنگ و محمود هاشمي را در تالار كوچك انجمن فرهنگي ايران و امريكا ديدم. و آنجا بود كه بر همگان و من دانشجو آشكار شد درك عميق، بازي پيشرفته و چيرگي بدن و بيان او تا چه اندازه توانا، بهروز و سنجيده است؛ درك و تكنيكي كه بعدها در نمايشهاي بزرگي چون «كاليگولا»ي آلبر كامو (به كارگرداني آربي اوانسيان)، «ترس و نكبت رايش سوم» اثر برشت (به كارگرداني بيژن مفيد) «جنايت و مكافات» (به كارگرداني دكتر علي رفيعي) و «به سوي دمشق» استريندبرگ (به كارگرداني مرحوم سمندريان)، به اوج و كمال پختگي خود رسيد. و ما تماشاگران خشنود و غافلگير شده، در «نظارت عاليه» ديديم چگونه شخصيت متين و آرام پورحسيني، ناگهان در جلوهاي ورزيده روي صحنه دگرگون ميشود و او با تمركزي– كه سرچشمه همه معاني بود - چنان انرژي دروني، رسايي صدا و زلالي احساس ناب خود را بسيج و به سوي سالن و تماشاگران پرتاب ميكند، كه گويي قرار است «نيروي حياتي» خود را جلوهگر كند تا چون كورهاي داغ فروتنانه بسوزاند و از گرمايش همه ما در حوزه مغناطيسي آن گردهم آييم و به جادوي حركت و صدايش گرم و رام و يگانه شويم. و ما ديديم نقش او در صحنه كه با گردآوري تمامي قواي ذهني و جسمي بيدار شدهاش شكل گرفت، به قول (يوجينيو باربا) درست حالت گربهاي را دارد پيش از حمله كردن، با تني هيجاني، پشتي خميده وموهايي سخت بر آمده از جوششي دروني.حضور زنده، شورخلاق، درك درست و باور عميقي كه از بازي او در آن نمايش ديدم، سالهاست باهمان اسلوب، اصالت، ايجاز، تربيت، عمق و رواني كماكان بر صحنهها جاري است؛ چندان كه ميتوان اين را ديگر سبك، عادت ثانوي و تكنيك برتر او دانست و شگفت آن كه در نمايشهاي بسيار متفاوت ديگري چون «معلم من، پاي من» اثر پيتر هنتكه (به كارگرداني آربي اوانسيان) كه نمايشي بيكلام بود، يا «جان نثار» (به نويسندگي و كارگرداني مرحوم بيژن مفيد) كه ميتوان آن را يك نمايش روحوضي مدرن و كمدي ناب ايراني دانست، پورحسيني همان تمركز، انرژي دروني، مهارت فني، توان صحنهاي و قدرت ابداع را در ديگر سبكها و شيوههاي متفاوت هم به خوبي به كارگرفته و نشان داده است: خلاقيتي كه به تمامي در عرصه نمايش جلوهگري كرد و شكفت، و دريغ كه تلويزيون نتوانست يا ندانست از آن بهره كافي ببرد، و سينما از آن بسياركمتر. سخن ناتمام ميماند اگر تنها به شرحي از شخصيت فردي پرويز پور حسيني، كه گفتيم متين و مهربان و درونگراست، يا شخصيت هنري او، كه توضيح داديم در هر اثري خوش تكنيك، توانا و بسيار خلاق ظاهر شده است، بسنده كنيم؛ حقيقت آن است كه علاوه بر اينها او از نظر «اجتماعي» نيز از آن دسته چهرههاي هنري است كه هرگز «حاشيه»هاي مخرب يا مزاحم نداشته است. زيرا از سويي نه ديده شده است در نمايشي تجاري و مبتذل با سرمايهگذاري مشكوك ظاهر شود، و نه شاهد كارهايي سفارشي و سطحيگرايانه از جانب او بودهايم؛ از سوي ديگر نيز او هيچگاه به جريانهاي اجتماعي پيش پا افتاده، دروغگو و فرصتطلب نپيوسته است تا روزي شرمنده مردم شود و نتواند در جايش جوابگو باشد. بنابراين تركيب موزون سه وجه شخصيت فردي، هنري و اجتماعي پور حسيني از او چهرهاي سالم، هنري، درخور احترام و ماندگار آفريده است كه ميتوان آن را از هر نظر ستود؛ او را چون الگويي ارزنده به هنرمندان جوان شناساند، و نام و تجربهاش را پشتوانهاي معتبر براي نمايش معاصر ايران دانست.
تيرماه 1399 نياوران