پوشش خبري كرونا و عوارض ناخواستهاش
داغ تيترهاي ژورناليستي بر تن محيطزيست
مريم حاتمي* - جليل اعتماد**
از حدود دسامبر سال ۲۰۱۹ ويروس Covid19 براي نخستين بار در شهر ووهان استان هوبئي كشور چين شناسايي شد. ديري نپاييد كه سراسر دنيا متاثر شيوع اين ويروس شد. تحقيق درباره منشأ ويروس كرونا، نگاهها را به سمت بازارهاي محلي خريد و فروش حياتوحش در اين شهر برد. در ادامه سازمان بهداشت جهاني اعلام كرد اين ويروس منشايي طبيعي داشته و از حيوان به انسان منتقل شده است سپس خفاش و پانگولين به عنوان متهمان پرونده و ناقلين اين ويروس به انسان شناسايي شدند. در اين ميان اظهارنظرهاي متعددي در خصوص تاثير اين ويروس بر محيطزيست شد و بسياري كوشيدند تا به تبيين آثار مثبت يا منفي اين ويروس بر محيطزيست بپردازند. برخي اين ويروس را نوك كوه يخ مشكلاتي دانستند كه ريشه آن در رفتار انسان با محيطزيست است. اما مساله به همين جا ختم نشد و روز به روز بر غلظت تيترهاي داغي كه محيطزيست و جانوران را هدف گرفته بود، افزوده شد. تيترهايي همچون «همهگيري بعدي منتظر است تا از اين قفسها بيرون بيايد»، «حيوان مسوول انتشار ويروس كرونا در چين» و... كه به دليل جذابيت و التهاب خبري خود روز به روز بيشتر گسترده شد. در واقع خبرگزاريهاي منتشركننده اين تيترها، انگشت خود را بر تحريك و فراخواني هيجانهاي پايه ضامن بقا همچون ادراك ترس و تهديد انسان كه در گذشته ضامن بقا و حيات او بود نهاده و مداوما بر آن تأكيد ميورزند...
چند سالي است كه دانشمندان و دلسوزان محيطزيست بر لزوم آشتي انسان و طبيعت و لزوم افزايش ارتباط انسان با طبيعت و ساير موجودات زنده و نقش آن در پرورش انساني سالم و نسلي خلاق و مسووليتپذير تأكيد نموده و در اين زمينه تلاشهاي بسيار كردهاند. نتايج تحقيقات متعدد صورت گرفته (از جمله، تحقيقات راشل كارسون (1998) در رابطه با نقش طبيعت در افزايش توان يادگيري كودكان و شكلگيري شخصيت آنها، كلرت (1998) در رابطه با نقش طبيعت در تكوين 9 ارزش بنيادي كودك و ... اشاره نمود)، تاكيد بر نقش ارتباط با طبيعت و موجودات زنده در افزايش توان حل مساله، خلاقيت و توان مقابله با تنشهاي زندگي دارد. به طوري كه امروز در دنيا، ارتباط با حيوانات به عنوان يكي از راهكارهاي موثر در درمان نارساييهاي تعامل، اوتيسم و ... معرفي شده است.
اما آيا چنين تيترهايي كه بعضا بدون توجه به عواقب آن، منتشر ميشود، منجر به ايجاد ترس و وحشت در افراد نسبت به حياتوحش و طبيعت نخواهد شد؟ و انساني را كه در طول تاريخ براي بقاي خود همواره اقدام به نابودي و از بين بردن عامل خطر ميكرد را نسبت به حيات وحش دچار ترس نخواهد كرد؟
ترسي كه متعاقب آن انجام عكسالعملهاي فوري براي رفع تهديد حيات وحش است و از طريق تصميمگيريهاي تكانشي و مبتني بر هيجانات منفي همچون ترس، خشم و اشمئزاز خود را نشان ميدهد؟ آيا اين تيترها منجر به محدودتر شدن رابطه انسان و طبيعت و به طور خاص حياتوحش نخواهد شد؟ و انسان امروز را بيش از پيش منزوي و از زيستگاه حقيقي خود (طبيعت) دور نخواهد كرد؟ ميتوان صورت مساله را اينگونه بازسازي كرد كه نخست، بشر چه رويكردهايي به نحو پسيني-تاريخي در نسبت ميان خودش و محيطزيست/حياتوحش برقرار كرده است و دوم اينكه تيترهاي رسانهاي مورد بحث، به طور خاص با هر كدام از رويكردها چه نسبتي برقرار ميكند و در نهايت چه هيجانهايي را فراخواني ميكنند؟ در راستاي پاسخ به اين پرسشها، ابتدا لازم است انحاي رويكرد انسان و محيطزيست را مورد تصور قرار داد. به نظر ميرسد دستكم 5 نوع رابطه ميان انسان و محيط زيست قابل تصور باشد.
رويكرد اول تسلط و تقابل، در اين رويكرد بشر ميكوشد بر طبيعت تسلط يافته و به اصطلاح آن را در «مهار و كنترل» خود درآورد. در اين ديدگاه، بشريت و منافع او ارزش ارزشهاست و از طريق مهار طبيعت و تسلط بر آن بايد كوشيد به نحوي حداكثري منافع بشري تامين گردد. در تصوير پشت اين رويكرد، نزاعهاي خونين بشر با حيوانات وحشي و تصوير حيات وحش به مثابه دشمن انسان به نحوي آشكار يا ضمني به چشم ميخورد.
رويكرد دوم، رويكرد بياعتنايي است، در اين رويكرد، محيطزيست و به طور خاص حياتوحش چندان اهميت و فوريتي براي مورد انديشه قرار گرفتن نمييابد. ميتوان گفت در اين رويكرد شاهد فقدان توجه اساسي و فقدان هر نوعي از تأمل فلسفي و اخلاقي به نحو آشكار هستيم.
رويكرد سوم، رويكرد پذيرش محيطزيست و تلاش براي فهم اوست (رويكرد فهم و پروا). مطابق با اين رويكرد، طبيعت و محيطزيست بهمثابه امري احاطهكننده و فراگير، خود را در آگاهي انسان آشكار ميسازد. انسان به مثابه يك هستنده پرسشگر و نگران، در طبيعت پرتاب شده است و ميخواهد طبيعت را بفهمد؛ اين فهم، نه فهمي خشك و مفهومي و در راستاي منافع است، بلكه فهمي حساس به پديدار طبيعت است. در اين راستا، آدمي در فهم طبيعت مشاركت ميكند و هم از اين طريق به فهمي از هستي خويش، هستي به مثابه يك امر كلي و ديگر هستندهها نايل ميگردد. اين فهم آميخته با حيرت و نوعي بازيگري و مشاركت است.
رويكرد چهارم، رويكرد اجتناب و فرار، رويكردي است متضمن اجتناب آشكار از پرداختن به محيطزيست به لحاظ نظري و تلاش براي حفظ فاصله و جدايي (قاطي نشدن) و احيانا فرار به لحاظ عملي است. اين رويكرد نه به دنبال تسلط است و نه اينكه صرفا بياعتنا به محيطزيست و به طور خاص حيات وحش است، بلكه ميكوشد بهطوري فعالانه يك فاصله، قاطي نشدن و احيانا فرار را در دستور كار خود قرار دهد. مطابق با اين رويكرد گويي محيطزيست چندان ربط مستقيمي با بهزيستي من برقرار نميكند و با توجه به خطر برخي از مظاهر محيطزيست همچون حياتوحش، حشرات و... غيره، بايد فاصله و جدايي خود را به نحوي فعالانه با آنها حفظ كنيم و تنها برنامه عملي و رهيافت اين رويكرد همين خواهد بود.
رويكرد پنجم، رويكرد درآميزي بيپروا، درآميزي با محيطزيست و به طور خاص حياتوحش است. به نحويكه در اين درآميزي نه پرواي حياتوحش و نه پرواي سلامتي انسان به چشم نميخورد. بر اين مبنا، آدمي به نحوي متهورانه در لانه شير ميرود يا شير را به خانه خود ميآورد. عدم توجه به حساسيتهاي حيوانات وحشي و عدم توجه به آسيبپذيريهاي انساني در اين رويكرد مشهود است. برخي طرفداران راديكال محيطزيست در دهههاي اخير تلاش كردهاند چنين رويكردي را نشان دهند.
اكنون به سراغ پرسش دوم نوشتار برويم كه تيترهاي رسانهاي مورد اشاره، چه نسبت يا نسبتهايي با هر كدام از رويكردها برقرار كرده و احيانا به تسهيل چه هيجانهايي ممكن است رهنمون شوند. به اين تيتر توجه كنيد «حيوان مسوول انتشار ويروس كرونا در چين شناسايي شد». اين تيتر متضمن حدي از انسانانگاري حيوانات و اسناد نقش فاعليت و آن هم فاعليت و عليت يك جانبه به آنها در بحرانهاي انساني است. از ميان 5 رويكرد مطرح شده، اين تيتر به طور خاص با رويكرد تسلط و مقابله و رويكرد اجتناب و فرار ميتواند پيوند برقرار كرده و از دل چنين رويكردهايي يا در تاييد آنها بازنمايي شود.
همچنين اين تيتر كه «همهگيري بعدي منتظر است كه از اين قفسها بيرون بيايد». اين تيتر نيز در دل رويكردهاي تسلط و مقابله و رويكرد جدايي و فرار ميتواند بازنمايي شود. چنان كه ديده ميشود در اين تيتر نيز حيوان و حيات وحش در تسلط انسان و در قفس است و در اين شرايط نيز مسووليت همهگيري احتمالي بعدي يكجا به دوش او گذاشته ميشود.
اين تيترها كه همراه است با فيلم يا عكسهايي در راستاي متقاعدسازي بيشتر، معمولا هيجانهايي منفي و پايه را فراخواني مينمايند. هيجانهايي كه با بخشهايي ديرينهتر از مغز مرتبط است. اين هيجانهاي منفي همچون ترس، خشم، اشمئزاز كاركرد بقايي گستردهاي در تاريخ انطباق و سازگاري بشر داشتهاند؛ در موقعيتهايي كه در تنازع براي بقاء، انسان و حيوان به طرزي غريزي به يكديگر حمله ميكردهاند. فراخواني چنين هيجانهايي در موقعيت كنوني از چند لحاظ نه تنها كمكي به بهزيستي بشر نميكند، بلكه هر چه بيشتر مجالي براي بسط رويكردهاي غيرقابل دفاعي همچون تسلط و مقابله و جدايي و فرار را فراهم ميكنند. فراخواني چنين هيجانهايي از طريق تيترهاي رسانهاي با تمركز بر فاعليت حيات وحش منجر به جدا نمودن حياتوحش از زيستبوم و مسوول قرار دادن او در مخاطرات همهگيري بيماري شده كه اين مساله تلاشي است غيراخلاقي و در راستاي سلب مسووليت از انسان و استناد مسووليت به حيواني كه تحت كنترل قرار گرفته است.
قرار گرفتن حيوان تحت كنترل به عنوان ابژه خشم، ابژه نفرت و ابژه ترس، خواسته يا ناخواسته متضمن تلاشي مرموزانه براي بازي با مغز انسان است كه از طريق شبيهسازي و فعالسازي ناخوداگاه يك ادراك تهديد كه از سنخ تهديدهاي حياتي تجربه شده در گذشته تكاملي بشر است روي ميدهد. اين مساله جدايي هرچه بيشتر انسان از طبيعت و حيات وحش را به دنبال خواهد داشت و علاوه بر اينكه بر ترس بر حيات وحش به عنوان «عاملي با مخاطرات پيچيده ناشناخته» دامن خواهد زد، بيتفاوتي به كشتار حياتوحش و توجيه اين اقدام را به دنبال خواهد داشت؛ به عنوان مثال تيتر يورونيوز «دانمارك ميليونها راسو را به دليل ناقل بودن ويروس كرونا را ميكشد» نه تنها منجر به خشم يا طرفداري كنشگران نشد بلكه در نظر اغلب افراد، اين مساله اقدامي موجه در راستاي نجات انسان از اين ويروس منحوس بود. فراخواني چنين هيجانهايي بيش از اينكه به ما در بازسازماندهي نسبتمان با محيطزيست و حياتوحش كمك كند، از ما سلب مسووليت كرده و نقش ما در همهگيري بيماري را كتمان ميكنند. بهراستي از شيوع ويروس تاكنون چه اقداماتي در راستاي اصلاح رفتار ما با طبيعت و حياتوحش صورت گرفته است؟ طبيعت و حياتوحش ناشناختههاي بسيار دارد و شايد بهدرستي بايد گفت كه اين ويروس نوك كوه يخ مشكلاتي است كه ريشه آن در رفتار انسان با محيطزيست است؛ اما آيا چاره در از بين بردن تمامي زيستمندان زمين براي بقاي انسان است؟ لذا در انتخاب تيترهاي ژورناليستي نياز است توجه جدي به آثار و تبعات پيدا و پنهان آنها بر محيطزيست و حياتوحش شود.
*كارشناس ارشد محيط زيست
**دكتراي روانشناسي تربيتي دانشگاه شيراز