• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4802 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۹ آذر

جان لاك و پديده استعمار

بیخو پارخ

همان‌گونه كه در بخش قبلي گذشت لاك با تفسيري از توصيه‌هاي خود تصاحب زمين‌هاي هنديان را توجيه كرد. اگرچه زمين بي‌صاحب به معناي مورد نظر لاك در اروپا هم وجود داشت اما او برعكس هند اجازه تملك آنها را نداد، زيرا زمين‌هاي اروپايي در داخل مرزهاي جوامع سياسي مستقر قرار داشتند؛جوامعي كه استقلال و تماميت ارضي آنها تحت قوانين بين‌المللي محترم شمرده شده بود. لاك مدعي شد كه زمين‌هاي بي‌صاحب در هند بخشي از تماميت ارضي هند نيست و مي‌شود آنها را تحت استعمار درآورد و استدلال كرد اگرچه هندي‌ها خودشان را ملت يا جامعه سياسي مي‌دانند ولي شكل اين جامعه با آنچه ما ديده‌ايم، متفاوت است. هندي‌ها داراي يك حاكميت متحد مركزي نيستند و تحت قوانين ثابت اداره نمي‌شوند. هندي‌ها فاقد زبان و احساس هويت مشترك هستند. هندي‌ها در يك محدوده معين محصور زندگي نمي‌كنند. معلوم نيست جان لاك چطور جامعه سست اروپايي بر پايه افراد (به جاي قبيله به عنوان واحد جامعه) را جامعه و آن هم جامعه سياسي مي‌خواند. (Tully,1993,pp. 151f) ! اگرچه هندي‌ها جامعه سياسي منظور نظر لاك را نداشتند، اما لاك نمي‌توانست انكار كند كه حداقل نوعي ساختار مدني را ايجاد كرده بودند. او به جاي اينكه مثلا جامعه هندي را شكل ماقبل پيشرفته جامعه سياسي بشمارد، اصرار داشت كه جامعه هندي بيانگر مرحله‌اي از زندگي طبيعي است! تفاوت ميان اين دو تعريف حياتي بود. با طبيعي خواندن زندگي هندي‌ها لاك جامعه هندي را ماهيتا متمايز از جامعه اروپايي دانست كه اجراي قانون داخلي اروپا در روابط با آن را رد مي‌كرد. بنابراين احترام به فرهنگ و حق مالكيت هندي‌ها از نظر قانوني لازم نبود و قانون فقط احترام به افراد هندي را توصيه مي‌كرد. به نظر لاك از آنجا كه هندي‌ها نتوانسته بودند خودشان را به سطح تمدن بشري برسانند، استعمار انگلستان به نفع آنها محسوب مي‌شد. به نظر او زمين محصور حتما بايد داراي ديواري فيزيكي واضح باشد كه نوع غير رسمي، بومي  و حصارهاي نسبتا نفوذپذير هندي را شامل نمي‌شد. لاك تعريف خاصي از كار هم ارايه كرد. او اصرار داشت كه عمل كاشتن، شكار، تله‌گذاري، ماهيگيري و حتي عدم اختصاص يك زمين به كاشت دايمي يك گياه در زمره محصول يا كار طبيعت بوده و كار انساني در آن دخيل نيست. تنها آخرين مرحله مثل برداشت محصول يا كشتن شكار را شكلي از كار مي‌ناميد. به ‌نظر لاك زمين نبايد هدر برود و هدر رفتن را هم به شكلي كاملا اختصاصي و سودجويانه تعريف كرد. مثلا زمين مخصوص شكار، گشت و گذار يا تعقيب حيوانات را هدر دادن زمين مي‌دانست. كشت را هم طوري تعريف كرده بود كه معناي پيشرفت بدهد يعني اينكه بيشترين محصول را از آن استخراج كنند. اين تعاريف سنت كشاورزي هندي‌ها را غيرعقلاني معرفي مي‌كرد. هندي‌ها استفاده حداكثري از زمين با اجازه دسترسي حيوانات به زمين سهم حيوانات از زمين را هم مي‌پرداختند. لاك تاكيد داشت كه حق مالكيت بر اساس كار شخص يا خدمتكارانش روي زمين ايجاد مي‌شود. اين ايده برخاسته از فرهنگ اروپايي هيچ جايي براي حق مالكيت زمين براي ساكنان هندي زمين‌ها كه نسل اندر نسل در آن زندگي كرده بودند، نگذاشت. زمين‌هايي كه خدايان و ارواح مردگان‌شان در آن جاي داشتند و رسومات‌شان با آن درآميخته بود. هنديان زمين موروثي خود را براي شادي روح اجدادشان بايد در شرايط خوب و سرزنده نگه مي‌داشتند و به همين دليل در آن كار مي‌كردند نه اينكه به خاطر كار در زميني مالك زمين شده باشند. فراتر از اين، مفهوم لاك از جامعه سياسي و دولت هم بر پايه فرهنگ اروپايي شكل گرفته بود. او دولتي كه درجوامع اروپايي و عمدتا در انگليس پديدار شده بود، جهاني فرض كرد و هر جامعه‌اي كه شبيه آن نبود را محكوم كرد (Tully,1993) . اساس برخورد لاك با روش زندگي هندي‌ها اين اعتقاد بود كه مناسب‌ترين و عقلاني‌ترين روش براي سامان دادن زندگي شخصي و اجتماعي روش اروپايي است. بنابراين روش‌هاي ديگر زندگي ناقص بوده و شايسته احترام نيست يا حتي ارزش كاوشي همدلانه و صبورانه هم ندارد. لاك بر آن بود كه عقل بدون چون و چرا برترين استعداد آدمي و اساس زندگي خوب است، عقل ذاتا حسابگر و نتيجه‌محور است، منابع زمين بايد تا حد كامل استخراج شود، تمايل به تجمع ثروت نشانه عقلانيت و تمدن است و غيره. البته اين ديدگاهي منسجم و تا حدودي جذاب است اما لاك نتوانست به وجود ديدگاه‌هاي ديگر هم اذعان كند. ديدگاه‌هايي كه در آن عقل به يقين مهم است ولي نه بالاترين استعداد آدمي و مي‌توان آن را نه به يك شكل كه به اشكال مختلف استفاده كرد. استناد او به دستور خدا براي استفاده حداكثري از زمين جز در تفسير به‌ خصوصي از سنت مسيحي معنايي نداشت. مهم‌تر از همه دليل واضحي وجود ندارد كه چرا اگر زندگي را صرف ثروت‌اندوزي، كسب قدرت و ارضاي تمايلات روزافزون كنيم، كارمان عقلاني يا انساني باشد. لاك هيچ‌گاه از خودش نپرسيد شايد روش زندگي هندي‌ها هم بيانگر ديدگاه پسنديده ديگري از انسان و حاوي عناصري باشد كه ديدگاه اروپايي فاقد آن بوده و بتوان چيزي از آن آموخت. لاك متوجه شد كه هندي‌ها زندگي آرام و شادي دارند، از عجله و نگراني (آن‌طور‌كه مسيونرها توصيف كردند) به دورند، براي مالكيت زمين جدال نمي‌كنند، اختلافات را با آرامش فيصله مي‌دهند و بدون اينكه صاحب يك ماشين اجبار متمركز باشند، مرتكب جرم نمي‌شوند. او همه اين قابليت‌ها را در نوشته‌هاي ديگرش تحسين كرد، اما همه را به پاي كاستي‌هاي ناشي از عدم انگيزه و آرزو در مردم هندي گذاشت. چنان مقهور برتري مطلق روش زندگي خودش بود كه قادر نبود جامعه هندي را با نقدي همدلانه ببيند، خوبي‌ها و بدي‌هايش را تشخيص بدهد تا بتواند از آن براي بازبيني روش خودش استفاده كند.
مترجم: دكتر منيرسادات مادرشاهي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون