شلختگي گفتاري!
عباس عبدي
اگر بخواهيم براي ايران يك ويژگي منحصر به فرد تعريف كنيم كه در ديگر جوامع كمتر ديده ميشود، بايد بر شلختگي گفتاري دهها و بلكه صدها صاحب سخن كه هر كدام در يك پستي مسوول هستند انگشت نهاد. شلختگي گفتاري يعني حرفهاي بيمعنا زدن يا بيان گزارههاي پوچ و اينهماني، يا اظهاراتي كه مستوجب جرم و مجازات است، يا القاي كلماتي كه معناي ديگري را به ذهن متبادر ميكند و... انواع و اقسام گزارههاي بيمعني و نادرست يا دروغ را ميتوان برشمرد كه اعتبار سخنان آنان را به كلي زايل كرده است. بدتر از همه لحن غير ديپلماتيك در امور خارجي موجب زيانهاي فراوان ميباشد. لحني كه غالب آن توهين و تحقير است. شلختگي گفتاري ناشي از شلختگي فكري و نداشتن سازمان فكري منسجم است كه در نهايت به شلختگي رفتاري و عملي نيز منجر ميشود. نكته جالب اينكه هر كس در گفتار بيمنطقتر و شلختهتر باشد، از جانب ديگران بيشتر تقليد ميشود! مثل كودكاني كه اگر صدها كلمه و حرف خوب و متين بشنوند، يكي را ياد نميگيرند، ولي خدا نكند از دهان يك نفر فحش بشنوند كه هميشه تكرار ميكنند! شلختگي گفتاري محصول نوعي انحراف در سياست است كه البته خودش نيز به نوعي اين انحراف را تقويت ميكند. شلختگي گفتاري ريشه در عوامل گوناگوني دارد. بيريشه بودن يا وجود فرهنگ لمپن سياسي يكي از علل رشد اين نوع گفتار است. فقدان پاسخگويي در جامعه، مسوولان را مصون از نظارت ميكند و اين به بيان اظهارات غير مسوولانه آنان كمك ميكند، چرا كه متوجه ايراد اظهارات خود نميشوند. در واقع در غياب رسانههاي مستقل اين ادبيات رشد ميكند. علت ديگر فقدان مرزبنديهاي تخصصي و حرفهاي است. همه درباره همه مسائل و با هر سطحي از اطلاعات داشته يا نداشته حرف ميزنند و هيچ كس هم نيست كه از آنان حساب بكشد كه تو به دليل جايگاه رسمي، چرا وارد عرصهاي شدهاي كه ربطي به جايگاه رسمي تو ندارد؟ تبعيض در رسيدگيهاي حقوقي و مصونيت عدهاي موجب ميشود كه اين وضع ادامه يابد و تشديد شود. اين روزها ديدم كه آقاي ظريف كه وزير خارجه كشور است و وزيري فراجناحي نيز بايد تلقي شود لب به اعتراض گشوده و ميگويد كه: «متاسفانه ابزار تبليغ و حاشيه امن در اختيار دوستان است. طرف به آساني ميگويد ظريف جاسوس است و در مدرسه جاسوسي تربيت شده؛ هيچ اتفاقي هم برايش نميافتد. ميگويند پدربزرگ ظريف عامل بهاييها و عامل گلوباليستها بوده اما مسجد اعظم قم و مسجد هامبورگ با پول ايشان ساخته شد. ميگويند پدر فلاني ساواكي است، آن هم فردي كه به گاوصندوق علما معروف بوده.» هنگامي كه وزير خارجه تا اين حد تحت فشار تبعيض آشكار حقوقي و سياسي باشد، ديگران جاي خود دارند. روشن است كه چنين گويندگاني تحت تاثير فضاي تبعيضآميز، تربيت و اخلاق درستي پيدا نميكنند. از اين عوامل گذشته، شايد يك عامل ديگر كه مهم است، فقدان آموزش و قدرت تخيل است، در واقع آنان كمتر نياز پيدا كردهاند يا ياد گرفتهاند كه در هر كاري يا سخني كه ميخواهند انجام دهند يا بگويند، خود را به جاي مخاطب قرار دهند و تخيل خود را فعال كنند كه در صورت جابهجا شدن با او از عمل يا گفتار مشابه خود چه برداشتي خواهند داشت؟ اين مهم است كه ما هر سخني ميخواهيم بگوييم خود را جاي مخاطب قرار دهيم كه او چه برداشت و احساسي خواهد داشت. اين يعني قدرت تخيل داشتن. هزينههايي كه جامعه و مردم ايران از گفتار شلخته بسياري از مسوولان پرداخت ميكنند، بسيار سنگين است. راهحل چيست؟ برطرف كردن عوامل مزبور راهحل است. اضافه بر آنها آموزش نظري و عملي مهم است. براي آموزش نظري طبعا بايد كلاس گذاشت و كتاب معرفي كرد. بايد كارگاههاي آموزشي و نقد و بررسي گفتارهاي شلخته روزانه را گذاشت. كسي نميتواند كلمه يا مفهومي را كه يك گفتوگوي دو نفري يا جمع محدود دوستانه به كار ميبرد، عينا آن را در فضاي عمومي و جلوي رسانه تكرار كند. بايد آموزش داد كه چگونه تخيل ورزند. آموزش عملي در حقيقت از طريق فعاليتهاي حزبي و مشاركت در نهادهاي خارج از دولت رخ ميدهد. تا هنگامي كه چنين نهادهايي بهطور جدي شكل نگيرند اين ويژگي منفي حل نخواهد شد. البته اصلاحات ساختاري نيز شرط لازم است. شفافيت و پاسخگويي، رفع تبعيضات سياسي و حقوقي، ارتقاي شغلي برحسب صلاحيت و تمايز ميان حوزههاي گوناگون حرفهاي و تقويت نظارت رسانهاي آزاد، شروط لازم براي محو شلختگي گفتاري است. حتما خواهيد گفت كه با اين توضيحات نبايد منتظر حل اين مساله باشيم، شايد. ولي بايد اميدوار بود.