سه هفته بعد از امضاي توافق ترك تخاصم در قرهباغ ميان الهام علياف، رييسجمهور آذربايجان و نيكول پاشينيان، نخستوزير ارمنستان با ميانجيگري ولاديمير پوتين رييسجمهور روسيه، سايه جنگ به تدريج از منطقه دورتر ميشود. طرفين به شكل كامل به اين آتشبس پايبند ماندهاند و ايروان مطابق جدول زمانبندي اعلام شده در توافق روز گذشته، آخرين سرزمينهاي تحت اشغالش در خاك آذربايجان را هم به باكو برگرداند. نيروهاي حافظ صلح روسي هم بر اساس قول مسكو وظيفه حفاظت از امنيت شهروندان ارمني قرهباغ را بر عهده گرفتهاند. تنها چيزي كه مانده ساخته شدن يك جاده جديد ميان سرزمين اصلي جمهوري آذربايجان و نخجوان است و ايجاد جاده كمربندي در منطقه شوشا براي وصل شدن مجدد ارتباط ارمنستان با قرهباغ از طريق دالان لاچين. اين توافق عليرغم توفيق در پايان دادن به آتش نبرد شش هفتهاي كه هزاران نفر را به كام مرگ فروبرد، با انتقادهايي مواجه شده است. گروهي در ايران، اين توافق را براي ايران خسارتبار توصيف كردهاند و حتي تا جايي پيش رفتهاند كه چنين توافقي را ناقض تماميت ارضي ايران ميدانند. در عين حال گروهي از منتقدان هم معتقدند كه اين توافق اساسا ناقص است و ديري نخواهد پاييد كه نقض ميشود و بار ديگر آتش جنگ در منطقه شعلهور ميشود. محسن پاكآيين، سفير پيشين جمهوري اسلامي ايران در آذربايجان، معتقد است كه صلح در قرهباغ و آزاد شدن سرزمينهاي تحت اشغال جمهوري آذربايجان نه تنها خسارتي براي ايران نيست، بلكه به رونق تجارت و افزايش فرصتهاي صادرات و سرمايهگذاري ايران منجر ميشود. پاكآيين در عين حال با منتقداني كه توافق اخير را ناكارآمد ميدانند همدل است و معتقد است كه در ميانمدت و درازمدت احتمال پايدار ماندن اين توافق بسيار كم است. در ادامه متن كامل مصاحبه «اعتماد» را با محسن پاكآيين سفير پيشين ايران در جمهوري آذربايجان ميخوانيد.
در پي امضاي توافق سهجانبه ترك مخاصمه در قرهباغ ميان جمهوري آذربايجان و جمهوري ارمنستان، ادعاهايي در مورد آسيبهاي اين توافق براي ايران مطرح شد. اين انتقادها تا جايي پيش رفت كه حتي برخي ادعا كردند كه تماميت ارضي ايران با امضاي اين توافق مورد خدشه قرار ميگيرد. فكر ميكنيد ريشه چنين ادعاهايي چيست و تا چه حد درست هستند؟
ريشه بحثهايي كه در مورد آثار آتشبس قرهباغ بر تجارت و تماميت ارضي ايران مطرح شد، از خارج از ايران بود. رسانههاي غربي و رسانههاي فارسي زبان خارج از كشور، اين مساله را مطرح كردند كه ايران در توافق آتشبس قرهباغ متضرر شده و در پي آنها برخي رسانههاي داخلي هم اين مساله را بازتاب دادند. برخي از مواردي كه در توافق سهجانبه با وساطت مسكو آمده است، عينا مشابه همان مسائلي است كه در طرح پيشنهادي ايران هم مطرح شدهبود. به عنوان مثال، حمايت از تماميت ارضي جمهوري آذربايجان، عدم تغيير مرزهاي جغرافيايي دو كشور، عقبنشيني ارمنستان از اراضي اشغالي جمهوري آذربايجان، توجه به حقوق ارامنه ساكن جمهوري آذربايجان و ترك مخاصمه ميان دو طرف، جزو مواردي بود كه در طرح ايران هم مطرح شدهبود. همه اين موارد قبل از امضاي توافق سهجانبه در بيانات مقام معظم رهبري در مورد جنگ قرهباغ هم مورد اشاره قرار گرفتهبود. در نتيجه اينكه ميگويند ايران در اين توافق شكست خورده است، واقعيت ندارد. درست است كه ايران نقشي در تدوين اين توافق و وساطت براي امضاي آن نداشت و روسيه به تنهايي آن را عملي كرد، اما به هر حال ارتباطهاي نزديكي ميان تهران و مسكو در اين مورد وجود داشت و طرف روسي از نگرانيها و مواضع ايرانيها هم باخبر بود.
كساني كه به مضرات توافق اشاره ميكنند، مدعي هستند كه قطع ارتباط مستقيم مرزي ايران با ارمنستان، بينيازي جمهوري آذربايجان به خاك ايران براي دسترسي به نخجوان و توسعه نفوذ تركيه، باعث ضررهاي تجاري، مالي و بازرگاني و حتي ژئواستراتژيك براي ايران ميشود.
من با هيچ يك از اين انتقادها موافق نيستم. نخست اينكه رابطه ايران با نخجوان يك رابطه مستقيم است، ايران از طريق مرز جلفا با نخجوان ارتباط دارد و هيچ تغيير در ارتباطات اقتصادي و گردشگري ما با اين منطقه ايجاد نميشود. علاوه بر اين هيچ تغيير در مرزهاي ايران با جمهوري آذربايجان ايجاد نميشود، هيچ يك از گذرگاههاي مرزي ما هم تعطيل نميشود، چرا گذرگاه زميني در بيلهسوار، آستارا، جلفا و پلدشت و سه مرز دريايي در استانهاي گيلان، مازندران و گلستان هم با آذربايجان قطع نشدهاند. مرز ما با جمهوري ارمنستان هم تغيير نميكند. اساسا مرزها و خطوط جغرافيايي بر اساس اين توافق تغيير نميكند. بحثي كه مطرح است اين است كه در حال حاضر سرزمين اصلي جمهوري آذربايجان به دليل جنگ قرهباغ به صورت انحصاري فقط از طريق خاك ايران به نخجوان دسترسي دارد. خط ارتباطي ميان جمهوري آذربايجان و ارمنستان، بر اساس تقسيمبنديهاي دوران شوروي تا پيش از آغاز جنگ قرهباغ از ميان ارمنستان ميگذشت. حالا جنگ باعث شدهبود كه اين ارتباط قطع شود و جمهوري آذربايجان مجبور به استفاده از خاك ايران براي ارتباط با نخجوان بود.
اينكه آذربايجان مجبور به استفاده از خاك ايران باشد، نبايد به عنوان يك «حق» براي ايران تلقي شود، طبيعي است كه وقتي جنگ تمام شود و اوضاع به شرايط عادي برگردد، دالان ارتباطي قبلي آذربايجان در خاك ارمنستان احيا ميشود. اين يك امتيازي بود كه ايران بر اثر جنگ به دست آوردهبود. اما مهمتر اين است كه اصلا آيا اين توافق پايدار و ماندگار ميماند يا نه. دو حالت دارد، نخست اينكه توافق به هم بخورد، كه شرايط به قبل باز ميگردد، ديگر اينكه توافق پايدار باشد و به صلح دايمي در منطقه و احياي دالان دسترسي جمهوري آذربايجان از طريق ارمنستان منجر شود، در چنين شرايطي درست است كه جمهوري آذربايجان ديگر نيازي به ايران براي دسترسي به نخجوان ندارد، اما واقعيت اين است كه اساسا درآمد چنداني از اين مسير به ايران نميرسيد و قطعا كاهش ناامني و بيثباتي در شمال مرزهاي ايران، از عبور و مرور ترانزيتي ناچيز در اين مسير، مهمتر است كه در مقايسه با منافعي كه ايران در مسير ترانزيت جنوب شمال از خليج فارس و درياي عمان و اقيانوس هند به جمهوري آذربايجان و ارمنستان دارد، چيزي نيست.
يكي از نكاتي كه كمتر مورد توجه قرار ميگيرد، فرصت بزرگ اقتصادي ترك تخاصم در خاك آذربايجان است. فرصت سرمايهگذاري، صادرات كالا و فروش خدمات براي بازسازي مناطق آزاد شده آذربايجان، يك فرصت استثنايي براي ايران است. 7 شهر تحت اشغال جمهوري آذربايجان كاملا ويران شده است. اين ويراني از درون خاك ايران با چشم غيرمسلح هم قابل مشاهده است، من شخصا از اين طرف مرز آبي رود ارس، ويرانههاي مناطق اشغالي آذربايجان بر اثر اين جنگ را ديدهام. اين منطقه نياز به بازسازي دارد و بعد از آن هم زماني كه يك ميليون جمعيت آواره آذربايجاني به شهرهايشان برگردند، نيازهاي زيادي به كالا و خدمات دارند. فكر ميكنيد بهترين موقعيت اقتصادي براي صادرات به اين منطقه را چه كشوري دارد؟ ايران فقط يك پل 500 متري با بخش جنوبي مناطق آزاد شده فاصله دارد. ما امنترين، نزديكترين و بهترين شريك تجاري براي اين مناطق هستيم، به اضافه ارزانترين كالاها را هم داريم، همين الان بسياري از شهروندان آذربايجاني به شمال غربي ايران سفر ميكنند تا مايحتاج خود را بخرند و دوباره به كشورشان برميگردند. درآمدهايي كه از طريق توسعه ترانزيت شمال جنوب و شراكت در بازسازي و تامين نيازهاي مناطق آزاد شده آذربايجان ميتواند نصيب ايران شود به مراتب بيشتر از درآمدي است كه از يك مسير ترانزيت موقت ميان سرزمين اصلي آذربايجان و بخشي از خاكش به دست ميآورديم.
در مورد افزايش نفوذ تركيه و دسترسي مستقيم تركيه به درياي خزر چطور؟
اختلافهاي تركيه و ارمنستان خيلي عميق و تاريخي است. دخالت تركيه در جنگ اخير و حمايتهاي مستقيمش از جمهوري آذربايجان باعث عميقتر شدن شكاف ميان ارمنستان و تركيه شد. رييس ستاد مشترك ارتش ارمنستان گفته بود كه دشمن اصلي ارمنستان قبل از آذربايجان، تركيه است. در نتيجه اساسا دور از ذهن است كه حتي اگر اين توافق كاملا اجرايي شود و دالاني براي دسترسي جمهوري آذربايجان به نخجوان ايجاد شود، ارمنستان اجازه دهد تركيه از اين مسير استفاده كند. آن هم در شرايطي كه اساسا رابطه ديپلماتيكي ميان دو كشور وجود ندارد. به فرض محال هم كه تركيه از اين مسير استفاده كند، چه ضرري به حال ما دارد؟ در هر صورت بعيد است مادامي كه روابط ديپلماتيك ميان ارمنستان و تركيه وجود ندارد، اساسا مساله استفاده تركيه از اين مسير مطرح باشد. در مجموع صلح در قرهباغ مزايا و منافع به مراتب بيشتري براي ايران دارد تا جنگ و ناامني در كنار مرزهاي ايران. همين الان قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان با استفاده از ناامني در اين منطقه انجام ميشود. اساسا در مناطق اشغال شده توسط ارمنستان در آن سوي مرز، مرزباني وجود نداشت كه جلوي قاچاق و اقدامهاي غيرقانوني در مرز را بگيرد. صلح در قرهباغ، هم به لحاظ امنيتي به نفع ماست هم به لحاظ اقتصادي فرصتهاي زيادي براي ما ايجاد ميكند. من باز هم تاكيد ميكنم در مرحله بازسازي قطعا نقش ايران از روسيه و تركيه بسيار بيشتر است، چون آنها فاصله زيادي با مناطق مذكور دارند، اما ايران دسترسي بسيار راحت و مستقيمي به بازارهاي منطقه دارد. در حال حاضر سالانه نزديك به 3 ميليون تردد در مرزهاي ميان ايران و جمهوري آذربايجان وجود دارد، حالا تصور كنيد كه تمام اين مناطق در آن سوي مرزهاي ايران بازسازي شود و جمعيت دوباره آنجا ساكن شود، به مراتب رفت و آمدهاي ميان دو طرف به شكل چشمگيري افزايش پيدا ميكند.
پس شما معتقديد كه توافق اخير به نفع ايران است؟
اگر پايدار بماند و صلح برقرار شود، قطعا به نفع ايران است. اگر ميان آذربايجان و ارمنستان جنگي نباشد، رژيم صهيونيستي ديگر بهانهاي ندارد كه اين همه سلاح به جمهوري آذربايجان بفروشد و همكارهاي اطلاعاتي گسترده با ارمنستان داشته باشد. خود به خود، صلح و امنيت در قرهباغ باعث ميشود كه نفوذ اسراييل در مرزهاي شمال غربي ايران كمتر شود. اگر صلح برقرار شود، بعد از ارمنستان و آذربايجان، قطعا برنده اصلي ايران خواهد بود، به شرطي كه فرصتهاي صلح برقرار شود.
برخي انتقاد ميكنند كه طرح ميانجيگري ايران، چندان مطالعه شدهنبود و گفته ميشود كه ايران پس از آغاز جنگ اخير و بعد از آنكه تحولات ميداني را مشاهده كرد، با توجه به تغيير توازن قوا، شتابزده طرحي را آماده كرد كه واقعيتهاي جديد را پوشش بدهد، نظر شما در مورد اين تفسير چيست؟
تا قبل از اين جنگ، ارادهاي در دو كشور براي حل مشكل وجود نداشت. طرفين به وضع موجود راضي بودند. تا پيش از اين هرگونه طرحي از سوي هر طرفي، چه ايران، چه روسيه و چه گروه مينسك ارايه ميشد، به اين دليل كه باكو و ايروان ارادهاي براي حل اين مساله نداشتند، بينتيجه ميماند. اما در تحولات اخير، جمهوري آذربايجان، كاملا اراده قاطعش براي بازپسگيري سرزمينهاي اشغالشده نشان داد و ارمنستان براي اينكه دفاع كند از مواضع خودش جدي شد. اراده براي پايان دادن به مساله، يك بار براي هميشه كه ايجاد شد، طرفهاي ثالث به فكر دادن طرح افتادند. چه ايران، چه روسيه و چه فرانسه و امريكا، در شرايطي كه ارادهاي در باكو و ايروان وجود نداشت، ضرورتي براي ارايه طرحها از سوي طرفهاي ثالث نبود. به نظر من موقعيت براي تهيه و ارايه طرح ايران مناسب بود. اين انتقاد كه طرح دير ارايه شد يا شتابزده تهيه شد، به نظر من درست نيست. روسيه كه نفوذ سياسي بيشتري نسبت به ايران در هر دو كشور دارد، ديرتر از ايران وارد عمل شد.
فرموديد كه مرزهاي جغرافيايي و مرزهاي به رسميتشناخته شده بينالمللي با اين طرح تغيير نميكند، اما در مجموع شرايط سياسي در قفقاز جنوبي، آبستن تغييراتي به نظر ميرسد. نفوذ امريكا بعد از سالها در گرجستان در حال كاهش است، طرح صلح قرهباغ بدون دخالت فرانسه و امريكا به عنوان روساي مشترك گروه مينسك با روسيه، ارايه شد. علاوه بر اينها جايگاه دولت غربگراي نيكول پاشينيان در پي امضاي اين توافق هم سستتر شده است. آيا در مجموع شاهد كاهش نفوذ غرب در منطقه و بازگشت قدرت روسيه هستيم؟
روسها قدرت جهاني هستند در منطقه قفقاز همواره دست بالا را داشتهاند و حرف اول را ميزنند و تمام تلاش خود را ميكنند كه در كشورهايي كه در سيطره نفوذ اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي بودند، نفوذ خود را افزايش دهند. مسكو انگيزه بسيار بيشتر از هر قدرت جهاني و منطقهاي ديگر براي نفوذ در اين كشورها دارد. واقعيت اين است كه منطقه قفقاز، نسبت به بسياري ديگر از مراكز ژئوپوليتيك جهان، براي قدرتهاي غربي اولويت ندارد. امريكا و فرانسه براي اين در طرح آتشبس حضور جدي نداشتند، چون اولويت چنداني براي اين منطقه قائل نبودند و فقط به موضعگيريهاي سياسي بسنده كردند.
اما در گذشته امريكاييها مثلا در مورد مساله اوستياي جنوبي و آبخازيا در گرجستان، موضعگيريهاي روشني داشتند و تلاش زيادي براي دخالت كردند…
دقيقا ميخواهم به همين جا برسم، درست بعد از اينكه طرح صلح روسيه اعلام و موفق شد، تازه شاخكهاي غرب به جنبش افتاد. بعد از اينكه توافقنامه آتشبس با ميانجيگري ولاديمير پوتين امضا شد، فرانسه و كشورهاي عضو اتحاديه اروپا ناگهان به اين فكر افتادند كه «پس ما چي؟» همان موقع هم فرانسه و امريكا اعتراض كردند كه روسيه بدون مشورت با آنها و گروه مينسك اين طرح را ارايه داده است و وزير خارجه روسيه پاسخ داد كه از اظهار بياطلاعي امريكا تعجب ميكند و وعده داد كه جلسهاي در گروه مينسك گذاشتهخواهد شد تا جزييات اين طرح مورد بررسي ديگر شركاي بينالمللي گروه مينسك هم قرار بگيرد. اما خب غربيها به دليل اولويت ندادن به موضوع، عقب افتادند و وقتي مشاهده كردند كه روسيه توانايي ايجاد توافق دارد، تازه به اين فكر افتادند كه منافع آنها ناديده گرفتهشده است. حالا غربيها، به ويژه فرانسه در موقعيتي قرار گرفتهاند كه نه تنها شاهد گسترش نفوذ روسيه در قفقاز هستند، بلكه نگراني ديگر آنها يعني قدرت و نفوذ تركيه هم در حال افزايش است. تركيه از قبل در مورد شرق مديترانه، يونان و قبرس با اتحاديه اروپا اختلاف نظرهاي جدي داشت. در سالهاي اخير مساله غرب آسيا به ويژه ماجراجوييهاي آنكارا در سوريه و همچنين شمال آفريقا و ليبي هم به فهرست اختلافات اروپا و تركيه اضافه شده است. حالا تركيه در حال گسترش دامنه نفوذش از شرق به قفقاز جنوبي است.
به نظر من يكي از دلايلي كه ممكن است در ميانمدت باعث شكست توافق ترك تخاصم اخير ميان جمهوري آذربايجان و ارمنستان شود، همين نگرانيهاي غرب است. رقابتهاي قدرتهاي جهاني و قدرتهاي منطقهاي، ممكن است باعث شود كه امكان اجراي بلندمدت توافق آتشبس كنوني از بين رود و آتش جنگ در منطقه دوباره شعلهور شود.
فكر ميكنيد تا چه اندازه اين توافق شانس بقا داشته باشد و پايدار بماند و آيا خروج ارمنستان از سرزمينهاي آذربايجان، بدون بازگشت خواهد بود يا اينكه ممكن است با تغيير توزان قدرت دوباره همين مناطق از سلطه آذربايجان خارج شود؟
انتقادهاي زيادي به طرح روسيه وارد است. درست است كه طرح روسيه موفق به ايجاد آتشبس بود، اما در عمل ضعفهاي بنياديني دارد. اصليترين ايراد اين است كه وضعيت حاكميت قرهباغ در اين توافق مورد اشاره قرار نگرفته است، تمام جنگ ارمنستان و آذربايجان سر قرهباغ است، چطور ميشود بدون توجه به اين مساله جنگ تمام شود؟ اگر قرار باشد كه دالان لاچين براي ارتباط ارمنستان و قرهباغ ايجاد شود، چه كسي و كدام قانون در قرهباغ حاكم است؟ امور كنسولي و گمركي بر عهده چه طرفي است؟ با اينكه قرهباغ بر اساس مرزهاي تعيين شده توسط شوروي از سال 1921 تاكنون بخشي از تماميت ارضي جمهوري آذربايجان محسوب ميشود، اما عملا جمهوري آذربايجان بر اين منطقه حاكميت ندارد، جمهوري خودخوانده آرتساخ در قرهباغ را هيچ كشوري در جهان، حتي بزرگترين حامياش جمهوري ارمنستان هم به رسميت نشناخته است، ارمنستان هم كه يك كشور خارجي است نميتواند بر اين منطقه اعمال حاكميت كند و روسها هم كه فقط نيروي حافظ صلح فرستادهاند و حرفي از اعمال حاكميت نزدهاند. در نتيجه وضعيت حاكميت قرهباغ حل نشده باقي مانده است.
روسها احساس كردند كه اگر بخواهند اين مساله را وارد توافق كنند، به نتيجه فوري براي حل مساله نميرسند. همين الان هم در ارمنستان اين توافق مورد انتقاد است. مردم و خيلي از مقامهاي ارشد ارمنستان از اين توافق راضي نيستند و به دنبال نوعي تجديد قوا هستند تا بتوانند دوباره بر ميدان جنگ مسلط شوند. به نظر من اگر جناح مخالف نيكول پاشينيان بتواند او را كنار بزند و به قدرت برسد و اختلاف نظرهاي ايروان را با مسكو حل بكند، چه بسا در آينده قدرتمندتر وارد ميدان شوند و جنگ را از سر بگيرند. هر چند بعيد به نظر ميرسد كه دوباره بتوانند اراضي آذربايجان را به وسعتي كه تاكنون بود تحت سلطه بگيرند.
اجبار آذربايجان به استفاده از خاك ايران، به دليل جنگ نبايد به عنوان يك «حق» براي ايران تلقي شود.
صلح در قرهباغ، هم به لحاظ امنيتي به نفع ماست هم به لحاظ اقتصادي فرصتهاي زيادي براي ما ايجاد ميكند.
رقابتهاي قدرتهاي جهاني و قدرتهاي منطقهاي، ممكن است باعث شود كه امكان اجراي بلندمدت توافق آتشبس كنوني از بين رود و آتش جنگ در منطقه دوباره شعلهور شود.