آقاي گراميمقدم با نزديك شدن به انتخابات 1400 زمزمه حضور چهرههاي مختلف براي اين رقابت سياسي مطرح شده است. در اين ميان نام محمدباقر قاليباف كه حالا چند ماهي است در مقام رياست مجلس شوراي اسلامي فعاليت ميكند و حتي سيدابراهيم رييسي، رييس قوه قضاييه نيز شنيده ميشود. هرچند حضور اين دو در عرصه انتخابات رياستجمهوري بهلحاظ قانوني منع نشده، آيا به نظر شما اين اتفاق بهلحاظ سياسي براي ايران مفيد است يا ميتواند تبعات منفي درپي داشته باشد؟
از نظر من، اينكه فردي در رأس يكي از قواي كشور است و بيشتر از چند ماه نيست كه ايشان به اين سمت رسيده و حالا بخواهد اين سمت را رها كند، استعفا بدهد براي اينكه در انتخابات يك قوه ديگر شركت كند، اين اتفاق اساسا دهنكجي به مردم و ترويج بداخلاقي است. اين اتفاق اعتماد عمومي را از بين ميبرد. اينكه فردي كه در حال حاضر در يكي از قوا در حال خدمت است و هنوز آنقدر زمان نگذشته كه توان خود را در اين قوه نشان دهد، براي قوه ديگر خيز برميدارد، نشان ميدهد كه آن شخص صرفا در پي قدرتطلبي است. كسي كه صرفا قصد دارد جايگاه قدرت را به دست آورد، نميتواند در آينده، كاري اساسي براي رفع بسياري از مشكلات مردم داشته باشد.
به نظر شما حضور اين دست مقامات ارشد در انتخابات رياستجمهوري چه تاثيري در افكار عمومي دارد؟
اين كه روساي قوه فعلي دنبال رسيدن به رياست قوه ديگري باشند، در واقع با زبان بيزباني ميگويند كه به ما اعتماد نكنيد. اين حركت آنان خطاب به مردم اين پيام را دارد كه مردم اعتمادتان از ما سلب شود. به همين خاطر هم هست كه مسائل را غير واقعي مطرح ميكنند. مثلا يكي از روساي قوا ميگويد كه تحريمها اثري بر زندگي مردم و كشور و مشكلات جاري ندارد و صرفا مديريت دولت كنوني باعث شده كه ايران در چنين وضعيتي قرار بگيرد. اين اظهارنظر غير واقعي و توهمآميز است. چراكه خيلي وقت است كه خزانه دولت از ارز خالي شده و در مقابل، بهخاطر نيازهاي ضروري كشور دچار مشكل شدهايم. همين هم باعث افزايش قيمت ارز ميشود و به تبع ارزش ريال كاهش پيدا ميكند و شاهد هستيم كه گراني به وجود آمده است. اين سلسله اتفاق به دولت فعلي و حتي به دولت قبل از آن هم ارتباطي ندارد چون تحريم اثر خودش را ميگذارد ولي اين فرد كه خود را نامزد احتمالي ميداند متأسفانه مسائل را وارونه جلوه ميدهد و همه مشكلات ناشي از تحريم را به گردن دولت مياندازد. در گذشته نيز يك مساله غير واقعي را مطرح ميكردند مثلا وقتي كه ريال در برابر دلار كاهش پيدا ميكرد ميگفتند ما تمام مبادلات را با يورو يا ساير ارزها انجام ميدهيم اما مشاهده كرديم كه اين اقدام ميسر نيست. كارشناسان اقتصادي توضيح دادند كه وقتي ارزش ريال در برابر دلار كاهش پيدا ميكند در واقع در برابر تمام ارزها ارزش ريال ريزش ميكند. ما بايد توليد و صادرات داشته باشيم تا ارز وارد كشور شود و به اين ترتيب بتوان ارزش ريال را تقويت كرد. از نظر من غيرواقعي جلوه دادن و انتزاعي برخورد كردن خيانت به مسائل ملي است. اينكه ما صرفا به فكر اين باشيم كه خود ما يا باند ما در قدرت حضور داشته باشند، بدون اينكه نگاهي به حل معضلات كشور و جلب اعتماد عمومي داشته باشيم صرفا در اين مسير حركت كردهايم كه سرمايه اجتماعي را نابود كنيم.
جداي از اين بحث حضور سران قوا در انتخابات رياستجمهوري، اتفاقي كه در دورههاي قبل انتخابات رخ داده و به نظر ميرسد اين دوره هم شاهد آن باشيم، اين است كه روسايجمهور قبلي كساني كه دو دوره سكان قوه مجريه را به دست داشتهاند، دوباره وارد ميدان شوند. براي اين افراد هم منع قانوني وجود ندارد اما از نظر سياسي اين اتفاق ضرورت دارد يا برعكس ميتواند تأثير منفي بر توسعه سياسي ايران داشته باشد؟
به غير از آنكه افراد از قواي ديگر ميخواهند استعفا بدهند تا در انتخابات يك قوه ديگر شركت كنند، اين موضوعي كه شما به آن اشاره كرديد هم هردو منحصر به فرد ايران هستند. يكي از شيوههاي بد اين است كه يك فردي دو دوره رييسجمهوري بوده و حالا بخواهد براي بار سوم وارد رقابت انتخابات رياستجمهوري شود. درست است كه قانون به او اجازه ميدهد ولي براي بار سوم كانديدا شدن هم به نوعي دهنكجي به مردم محسوب ميشود. اگر فردي توانمندي داشته در همان 8 سالي كه رييسجمهوري بوده، توانمنديهاي خود را به ميدان آورده و خود را به مردم نشان داده، ديگر چه ضرورتي دارد كه براي بار سوم وارد عرصه شود. ضمن اينكه در ايران كه قحطالرجال نيست. افراد بايد از اين تلاش براي به قدرت رسيدن دست بكشند. فردي كه ميخواهد براي بار سوم به ميدان انتخابات بيايد صرفا دنبال قدرتطلبي است و ميخواهد كه صرفا جايگاهي را اشغال كند. اما بهتر آن است كه شركت نكنند و ميدان را براي چهرههاي جديدتر خالي بگذارند.
اما شاهد بوديم محمود احمدينژاد هم برخلاف توصيههايي كه به او شد، در جريان برگزاري انتخابات رياستجمهوري دوره دوازهم، اقدام به نامنويسي كرد و اگرچه در ادامه ردصلاحيت شد اما شخصا وارد ميدان انتخابات شد و هماكنون نيز در آستانه انتخابات 1400 پيشرو زمزمههايي درباره كانديداتورياش مطرح شده است. همينطور طي ماههاي گذشته برخي چهرههاي سياسي بهنحوي غيرمستقيم از آقاي سيدمحمد خاتمي به عنوان گزينه مطلوب در انتخابات 1400 نام بردند.
شخصا اين شيوه را نميپسندم. در گذشته هم در اين باره گفتهام. يكسري رفتارهاي سياسي در كشور ما اتفاق ميافتد كه صرفا منحصر به فرد ايران است. اين رفتارها هم برخلاف منافع ملي است و هم باعث ضربه زدن به اعتماد عمومي مردم ميشود. ما ميگوييم چرا اعتماد از بين ميرود ولي بعد به سراغ كساني براي كانديداهايي ميرويم كه در گذشته نهتنها براي كانديداتوري اقدام كردهاند، بلكه در مقام رياستجمهوري نيز فعاليت كردهاند. بنده زماني از مدافعان مرحوم هاشمي در مجلس هفتم بودم ولي در ادامه در كارزار انتخاباتي آقاي كروبي وارد شدم. همان زمان بسياري از دوستان ميپرسيدند، چرا؟ شما كه از نظر فكري به آقاي هاشمي نزديك هستيد! اما حرفم اين بود كه اساسا منطقي نميدانم فردي هرچقدر كه عزيز باشد، بيش از دو دوره بخواهد وارد ميدان شود. از نظر من، فردي هرچقدر محترم و عزيز باشد، بيشتر از اين نميتواند كاري انجام دهد. درمورد آقاي احمدينژاد هم همين ديدگاه را دارم. او دو دور رييسجمهوري بوده و هركاري كه ميتوانسته براي ايران انجام داده است. آقاي خاتمي هم عزيز همه ما است و ما به ايشان افتخار ميكنيم اما براي سومينبار كه دنبال ايشان ميروند، به نظر من خود آقاي خاتمي هم راضي نيست. ما چهرههاي بسياري داريم و بهتر است كه دنبال آنان برويم. به هرحال راه صحيح اين است كه از نحلههاي فكري و متفاوت استفاده كنيم. شايد برخي از من گلايهمند باشند!
تجربه جهاني در اين زمينه چه ميگويد؟ در كشورهاي ديگر و البته در كشورهايي كه دموكراسي پيشرفته و فرهنگ سياسي توسعهيافتهاي دارند، آيا واقعا وقتي فردي دو دوره رييسجمهوري بوده، براي دوره سوم هم تلاش ميكند؟
بايد گفت در دنياي امروز كه جمهوريت جريان دارد و مردم نقش اصلي را در جابهجايي قدرت ايفا ميكنند و اين مردم هستند كه در رأس امور قرار دارند و معني ندارد كه نامزدي كه نتوانسته يك بار از مردم رأي بگيرد، دوباره وارد ميدان انتخابات شود. ولي ما شاهد هستيم در ايران فردي 3 دوره نتوانسته از مردم رأي بگيرد و مردم به او جواب منفي دادهاند ولي دوباره نامزد ميشود. شما اگر به فضاي انتخاباتي ساير كشورها نگاه كنيد، ميبينيد كه اين اتفاق رخ نميدهد. در امريكا فردي كه نتوانسته بود، دوره قبل رأي بياورد، ديگر به ميدان نيامد. اين تجربه منحصر به فرد ايران و البته برخي كشورهايي است كه فرهنگ سياسيشان چندان توسعهيافته نيست و در اين كشورهاست كه فردي براي بار سوم تلاش ميكند رييسجمهوري شود. به نظر من اين شيوه خلاف رفتارهاي سياسي معقول در دنيا است.
و درنهايت اينكه به نظر شما علت طرح نام روساي جمهوري قبلي به عنوان گزينههاي مطلوب و احتمال در بزنگاه انتخابات از جانب برخي چهرهها و جريانهاي سياسي و رسانهاي چيست؟
به نظر من اين رفتار به نحوي مصداق و مترادف نابود كردن نخبگان و رجال سياسي كشور است. به نظر ميرسد اين بزرگان خودشان نبايد وارد شوند. چون در گذشته ديدهايم هركسي كه به اين مولفهها توجه نكرده و براي بار دوم، مجدد وارد عرصه انتخابات شده، اين تجربه را به دست آورده كه موفق نميشود و حتي نتوانسته تأييد صلاحيت بگيرد. من به نظرم، اين شخصيتها بايد در جايگاه مشاوره قرار بگيرند و به اجماعسازي جريان خود كمك كنند. آنها بايد تلاش كنند تا به ساختن رييسجمهوري جديد كمك كنند تا اينكه بخواهند يك بار ديگر كانديدا شوند. اين اقدام از نظر عرف سياسي به نظر من خلاف است و با ساز وكار دموكراسي هم در تضاد است.