• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4805 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۲ آذر

ماجراجويي دو دختر يك پرونده جنايي را رقم زد

گروه اجتماعي| پاييز امسال بيش از هر زمان ديگري به زمان برگريزان آدم‌ها تبديل شده و بخش تلخ‌تر اين روند مربوط به اتفاقاتي است كه براي كودكان رخ داده است. شامگاه هفتادمين روز پاييز هم شبكه‌هاي اجتماعي پر شده بود از دست به دست شدن خبر مرگ مشكوك دختري 8 ساله به نام آيلار كه در بندرعباس زندگي مي‌كرد. اين خبر وقتي بيشتر مورد توجه قرار گرفت كه بحث بر سر تحقيق از دوست 12 ساله اين دختر به نام «يكتا» به عنوان متهم به قتل جدي ‌شد. تاكنون به جز در ماجرايي كه در بهار 1395 در ورامين روي داد و دختري به نام «ستايش» توسط پسري نوجوان به قتل رسيد عموما كودكان قرباني حوادث و جنايت‌ها بودند ولي اينك خبرهايي به گوش مي‌رسد كه به نظر مي‌رسد وضعيت كودكان نيازمند توجه و تحليل بيشتر باشد. حالا پس از 12 روز كه از زمان كشف جسد حلق‌آويز شده «آيلار» در پشت‌بام خانه‌‌شان سپري شده با دستگيري «يكتا» 12 ساله كه اينك در بهزيستي بندرعباس نگهداري مي‌شود، موضوع رنگ جنايي به خود گرفت. 
سردار غلامرضا جعفري، فرمانده پليس هرمزگان در اين باره به ايسنا گفت: با توجه به موقعيت متهم پرونده و به ‌دليل وضعيت روحي و جسماني دختر 12 ساله و سن كم او هم‌اكنون اين دختر در بهزيستي بندرعباس نگهداري مي‌شود ولي پرونده كيفري او به دادگاه كيفري استان تحويل شده است. 
با اينكه آثار كبودي دور گلوي او به چشم مي‌خورد و در نگاه اول به ‌نظر مي‌رسيد خودكشي كرده است اما گمانه‌زني‌هايي درخصوص قتل او به گوش رسيد و حتي برخي از شايعه‌ها از دخالت يكي از نزديكان او در مرگ آيلار حكايت داشت كه خيلي زود تكذيب شد.
28 آبان ‌ماه كه اين حادثه اتفاق افتاد، آيلار به همراه دوست 12 ساله‌اش يكتا كه در همان ساختمان و در همسايگي آنها زندگي مي‌كند براي بازي به پشت‌بام رفته بودند. خانه يكتا در طبقه همكف بود و آيلار و پدر و مادرش در طبقه اول زندگي مي‌كردند و مستاجري هم در طبقه دوم بود. معمولا كودكان بندري به‌ دليل گرماي هوا روزها استراحت مي‌كنند و شب‌ها كه هوا كمي خنك‌تر است، بازي مي‌كنند. آن شب هم آيلار و يكتا گفتند به پشت‌بام مي‌روند تا بازي كنند. با اينكه پدر و مادر آيلار مخالف رفتن دخترشان به پشت‌بام بودند، وقتي او اصرار كرد موافقت كردند اما ديگر سراغي از دخترشان نگرفتند تا اينكه صبح روز بعد پدر دختربچه كه متوجه شده بود او هنوز به خانه برنگشته به پشت‌بام رفت و با پيكر بي‌جان او روبه‌رو شد. مرد كه هنوز باور نداشت دخترش جان باخته او را به بيمارستان منتقل كرد اما تلاشش فايده‌اي نداشت و به او گفته شد كه دختربچه چند ساعتي از مرگش مي‌گذرد. پدر او كه صبح روز بعد به كلانتري 17 بندرعباس رفته بود، گفت: دخترم شب گذشته با دختر همسايه براي بازي به پشت‌بام منزل رفت و وقتي صبح از خواب بيدار شدم، ديدم در خانه نيست. سراسيمه به پشت‌بام رفتم و ديدم كه او با طناب خودش را حلق‌آويز كرده است.
آنچه در شامگاه 28 آبان امسال در بندرعباس روي داده بود و موجب به وجود آمدن شايعاتي از جمله وقوع يك قتل خانوادگي در اين شهر شده بود داستان ديگري داشت. سرهنگ كرمي، رييس ‌پليس آگاهي استان هرمزگان در اين باره گفت: هم‌اكنون پدر و مادر كودك هر دو به عنوان شاكي پرونده پيگير ماجرا هستند. پدر و مادر هر دو اعلام كرده‌اند كه آيلار براي بازي با دختر همسايه به پشت‌بام رفته بود. با اين تاكيد پليس تحقيقات خود را ادامه داد تا آنجا كه به سرنخي رسيد كه يكتا در آن متهم به قتل مي‌شد. 
سردار غلامرضا جعفري درباره جزييات و چگونگي وقوع اين ماجرا گفته است: اين پرونده با گزارش مردمي به كلانتري 17 بندرعباس درخصوص حلق‌آويز شدن كودكي در پشت‌بام خانه و انتقال او به بيمارستان آغاز شد. با حضور همكارانم در بيمارستان، پدر دختربچه به آنها گفت دخترش با طناب در پشت‌بام خودش را حلق‌آويز كرده است. بلافاصله گروهي از كارآگاهان پليس آگاهي متشكل از كارشناسان بررسي صحنه و رييس اداره مبارزه با جرايم جنايي خود را به محل حادثه رساندند و به تحقيق در اين باره پرداختند و در اين ميان به دختر 12 ساله همسايه كه با آيلار دوست بود، مظنون شدند. هر چند او ابتدا مي‌گفت همراه آيلار نبوده اما در ادامه گفت كه شب حادثه با او در پشت‌بام بوده است. او گفت كه شب حادثه براي بازي به بالاي پشت‌بام رفتيم و با توجه اختلافات شديد خانوادگي و از آنجا كه تحت ‌تاثير خودكشي يكي از دوستان‌مان بوديم، تصميم گرفتيم خودكشي كنيم. اول من خودم را حلق‌آويز كردم اما تحمل نكردم و خودم را نجات دادم و در ادامه دوستم خودش طناب را دور گردنش پيچيد و من هم دو دور طناب دور گردنش پيچيدم و طناب را به سمت بالا كشيدم تا بي‌حال شد كه با ديدن وضعيت او ترسيدم و براي نجاتش تلاش كردم اما نتوانستم طناب را از گردنش باز كنم و از ترس به خانه‌مان رفتم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون