تيمهاي كوچكتر برنده ميشوند چون برنامه دارند
كاديز رابرت رد فورد بزدل نيست
علي ولياللهي
اين بسيار طبيعي است كه بعد از يك بازي فوتبال تحليلها و اظهارنظرها برود به سمت تيم اسم و رسمدارتر. مثلا وقتي رئال مادريد مقابل كاديز، تيمي كه تازه امسال لاليگايي شده باخت، بيشتر اسم رئال و زيدان را شنيديم تا كاديز. نه اينكه نباشد اما كم بود. كارشناسان و رسانهها بعد از بازي بيشتر روي ضعف خط دفاعي رئال، تاكتيكهاي اشتباه سرمربي، مشكلات گلزني در نبود رونالدو و لزوم بازنگري در ليست كهكشانيها مانور دادند. به ندرت ديده شد كه كسي از اتخاذ تصميمهاي درست سرمربي كاديز يا انگيزه و تلاش بالاي بازيكنان اين تيم حرف بزند. در واقع يك ذهنيت مشخص در اين زمينه وجود دارد. اگر تيمي مثل كاديز بتواند رئال مادريد را شكست دهد، اين برميگردد به ضعف تيم بزرگتر. اين باور از يك نظر منطقي هم به نظر ميرسد. چراكه روي كاغذ رئال نبايد با اين همه ستاره و امكانات مقابل كاديز شكست بخورد. بخش ديگري از اين نگاه هم برميگردد به سازوكار رسانه. طبيعتا نام رئال مادريد و بارسلونا با صدها ميليون طرفدار در سراسر دنيا جذابيت بيشتري براي مخاطبين دارد تا كاديز. ولي همه اينها نبايد باعث شود تيم برنده ولو تيم كوچكي كه باشد به خاطر پيشداوريها كلا ناديده گرفته شود يا وجودش شكلي عاريهاي به خود بگيرد.
كاديز بعد از بردن رئال در هفته ششم كاملا به فراموشي سپرده شد تا هفته يازدهم و شنبه شب. جايي كه اين تيم عجيب و جالب توجه توانست بارسلونا را هم دو بر يك شكست دهد. تعداد تيمهايي كه در يك فصل توانسته باشند هم رئال و هم بارسلونا را در يك دور ليگ(يا رفت يا برگشت) شكست دهند بسيار كم است و حالا كاديز يكي از آنهاست. آلوارو سرورا، سرمربي كاديز پيش از بازي مقابل بارسلونا گفته بود:«ما ميدانيم كه بارسلونا بهتر از ماست اما اين فوتبال است. همه ما فوتبال را دوست داريم زيرا گاهي اتفاق ميافتد كه تيم ضعيفتر پيروز ميشود. ما ميخواهيم آنها را ناراحت كنيم و به دنبال صدمه زدن به آنها در لحظه مناسب هستيم. آسيب زدن به بارسلونا با 8 پاس انجام نميشود بلكه اين كار با سرعت انجام ميشود. بايد توپ را به جلو منتقل كنيد و اين برنامه ما براي بازي است.» بازيكنان كاديز اين نگرش را به خوبي مقابل لئو مسي و يارانش انجام دادند و در حالي كه تنها 17 درصد مالكيت توپ را در اختيار داشتند و 184 پاس مقابل بيش از 800 پاس بازيكنان بارسلونا رد و بدل كردند دو بار دروازه ترشتگن را گشودند و دو بار هم صاحب موقعيت تك به تك شدند. بارسلونا هم تنها به لطف گل به خودي حريف به گل رسيد. حالا كاديز با 18 امتياز از 12 بازي جزو تيمهاي بالانشين جدول لاليگاست.
با وجود اين عملكرد جالب بازيكنان كاديز كه دقيقا منطبق بر نظرات سرمربي تيم بود و برد را از حالتي اتفاقي به برنامهريزي شده تغيير ميداد بعد از بازي باز هم تحليلها پيرامون بارسلونا شكل گرفت. تحليلهايي در مورد وضعيت عجيب كومان كه در ليگ قهرمانان تيمش خيلي سرحال است و در لاليگا نااميدكننده. اينكه وقتي مسي نيست بارسلونا چهار تا چهارتا ميزند و وقتي هست آبياناريها از باز كردن دروازه كاديز عاجز ميمانند يا وضعيت فاجعه خط دفاعي و اشتباهات سريالي ترشتگن. سهم كاديز از تحليلها باز هم ناچيز بود.
كاديز اين روزها وضعيتي شبيه به رابرت ردفورد پيدا كرده. رابرت ردفورد يك كابوي بينامونشان بود كه جسي جيمز يكي از بزرگترين خلافكاران قرن نوزدهم امريكا را كشت. جسي جيمز به خاطر وجهه خاصش طرفداران زيادي در غرب وحشي داشت و بعد از مرگش تبديل به يك قهرمان و اسطوره شد. در سمت مقابل رابرت با لقب بزدل از دروازه جاودانگي عبور كرد. تنها افتخار و دليل ماندگاري اسم رابرت كشتن جسي جيمز بود. مردي كه كسي جرات نزديك شدن به او را نداشت. اما همان افتخار برايش به نوعي مايه ننگ شد. رابرت ردفورد آن قدر آدم بيارزشي بود كه كاملا تحت تاثير نام جسي جيمز قرار گرفت. او گرچه كاري كرد كه خيلي از مخالفين جيمز آرزويش را داشتند اما هيچگاه نتوانست صاحب هويت مستقل شود. در فيلم «ترور جسي جيمز به دست رابرت ردفورد بزدل» كه در سال 2007 توسط اندرو دامنيك ساخته شد، اين بيهويت بودن بيشتر به تصوير كشيده شده است.
برخوردي كه با تيمهاي ضعيف برنده مقابل تيمهاي قدرتمند ميشود به خصوص مورد كاديز بسيار شبيه به برخوردي است كه با رابرت ردفورد شده بود. اين تيمها بدون اينكه هويت مستقلشان بررسي شود تنها در كنار نام تيمهاي بزرگ معنا پيدا ميكنند. گاهي اين بيتوجهي شكل اغراقآميزي هم به خود ميگيرد. مثلا برخي از مفسران و هواداران فوتبال قهرماني تاريخي لسترسيتي در سال 2016 را به ضعف تاپ سيكس تقليل ميدهند. يا قهرماني يونان در يورو 2004 را با پسوند ضد فوتبال كه بار معنايي منفي دارد همراه ميكنند. اين در حالي است كه نه تيمهاي بزرگ جسي جيمز هستند و نه اينها كابوهاي ترسو. اگر سرمربي كاديز ميگويد ما نميخواهيم صاحب توپ باشيم و دفاع ميكنيم تا در زمان مناسب حمله كنيم معنايش بزدلي نيست. لستر در راه قهرماني يك سري تيم بيدفاع و ناغافل را شكست نداد. همين طور يونان يا هر تيم ديگري كه طبيعتا نبايد مقابل جسي جيمزهاي فوتبال شانسي داشته باشند.
همان طور كه گفته شد رسانه، انتظار مخاطب و پيشبينيها و چندين مساله ديگر پرداختن به رئال مادريد حتي بعد از باخت را به پرداختن به كاديز بعد از برد رئال ارجح ميكند. اما تيم كاديز و ساير تيمهاي مشابه كه ميتوانند برخلاف انتظارات دست به كارهاي بزرگي بزنند شايسته نگاههاي موشكافانهتري هستند. از بين بردن ارزش كار آنها با پررنگ كردن ضعف تيم قوي نميتواند جزييات جذاب شكل پيروزي اين تيمها را برملا كند. اگر كاديز ميتواند هم رئال را ببرد هم بارسلونا را قطعا چيزي در اين ميان براي كشف كردن وجود دارد. كشفي كه صرفا مربوط به غولهاي اسپانيا نميشود و بخش عمدهاي از آن ميتواند برگردد به تيمي كه بزرگان را نه با ناجوانمردي و به خاطر كسب شهرت كه به خاطر زندگي و بقاي خودش شكست داده است.