سياست جديد اروپا در باره برجام
اعمال تحريمهاي فراملي عليه ايران در دوره ترامپ را داشته باشند، كوشيدند تا از طريق اتخاذ مواضع سياسي مانع نابودي چارچوبي شوند كه آن را براي ثبات خاورميانه ضروري ميدانند. اكنون باتوجه به دورنماي ورود بايدن به كاخ سفيد و مواضع او در مورد بازگشت به برجام، آنها ظاهرا نه تنها ديگر چارچوب برجام را در خطر نميبينند، بلكه ديگر نگران يك برخورد نظامي بين ايران و امريكا نيز كه ميتواند براي آنها بسيار خسارتبار باشد، نيستند. با رفع اين نگرانيها، ممكن است آنها اكنون شرايط را براي گرفتن امتيازاتي از ايران در ازاي تزريق محتوا به برجام مناسب يافته و براي اين منظور تمايل داشته باشند كه اهرم تحريمها عليه ايران را حفظ كنند. به علاوه، آنها ممكن است در اين فكر باشند كه از اين طريق چارهاي نيز براي ديگر مشكلات خود مانند بازداشت برخي افراد دو تابعيتي در ايران و مواردي مانند اتهامات عليه ديپلمات ايراني مقيم وين و برخي حوادث ديگر در سوئد و مانند آن بيايند. بعلاوه، بايد توجه داشت كه اروپا در مقايسه با واشنگتن اكنون نياز بيشتري به اعراب منطقه دارد و شايد خود را بيشتر نيازمند به توجه به نظرات آنها ميبيند. عامل ديگري كه ممكن است اروپا را در اين مسير جديد قرار داده باشد، سير تغيير توازن قدرت در تهران بين اصولگراها و ميانهروها است. آنها قطعا روندي را كه به تصويب «قانون اقدام راهبردي براي رفع تحريمها» انجاميد و نيز روندي موازي را كه ممكن است در خرداد آينده به پيروزي يك اصولگرا بينجامد مدنظر دارند و شايد تصور ميكنند كه نبايد اهرمهاي موجود را براي مواجهه با چنان شرايطي از دست بدهند.
ممكن است اروپاييها نقش عمدهاي در قضايا نداشته باشند، اما حداقل نظرات آنها به عنوان متحدان سنتي امريكا مهم است؛ به ويژه با توجه به اهميت ويژهاي كه بايدن و حزب دموكرات امريكا براي همكاري با متحدان در طيف وسيعي از موضوعات قائلند. در چنين شرايطي، روشن است كه دو طرف در مورد لزوم «گفتوگوهاي تكميلي» با ايران با هدف نيل به يك «برجام گستردهتر» اتفاقنظر دارند و اختلاف آنها در اين است كه آيا اين گفتوگوها بايد بعد از رفع تحريمها صورت گيرد يا قبل از آن.