• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4814 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۳ آذر

تحكيم كمربند جنوبي

احسان شمس

منافع ملي هر كشوري در دو گروه سخت و نرم تقسيم مي‌شود. در منافع ملي سخت، دو بحث مهم تماميت ارضي و حيات اقتصادي وجود دارد و در منافع ملي نرم، اموري مانند توسعه فرهنگي، ثبات اجتماعي و اموري مشابه به چشم مي‌خورد. پس طبيعي است جغرافياي سياسي و همسايگان يك كشور، نگاه راهبردي تامين امنيت ملي آن را به‌شدت جهت داده و تبيين كند؛ بالاخص اگر در تحليل بلندمدت اين كشور، تقابل نظامي با هژمون ايالات‌متحده (غرب) نيز ديده شود. نگاهي به نقشه چين، رفتارهاي تنش‌آفرين اخير او در تبت را توجيه مي‌كند. در شمال چين با روسيه، مغولستان و قزاقستان هم‌مرز است. مغولستان جايگاه سياسي تقابل با چين را ندارد و قزاقستان از لحاظ سياسي نيز همان روسيه‌اي است كه به‌همراه چين در بلوك شرق توصيف مي‌شود. پس مرزهاي شمالي چين خطري بالقوه يا بالفعل به همراه نخواهند داشت. در غرب قرقيزستان، تاجكستان، افغانستان و پاكستان ديده مي‌شود. هيچ‌كدام از اين كشورها نه تنها خطري براي چين در درازمدت نخواهند داشت، بلكه فرصتي براي دسترسي زميني به منابع نفتي خاورميانه -‌كه چين به‌شدت به آن محتاج است‌- محسوب مي‌شوند. در اين ميان مساله مسلمانان ايغور هم با پاك كردن صورت‌مساله، در سكوت خبري كامل به راحتي قابل حل است. پاكستان براي توازن در مقابل هند به چين نيازمند است. افغانستان نوار مرزي محدود دارد و تاجيكستان مسائل مهم در رابطه با ساختار قدرت داخلي دارد. مضافا آنكه در پس همه اين كوه‌ها ايران (يكي از بزرگ‌ترين بحران‌هاي غرب خانه دارد) و البته هنوز روس‌ها در كشورهاي حاصل از فروپاشي شوروي نفوذي قابل توجه دارند.
مساله امنيتي-مرزي چين، در شرق و جنوب است. تنها راه دسترسي چين به آب‌هاي آزاد در مرز شرقي است كه براي اقتصاد چين بسيار حياتي است. اما اين دسترسي با تهديدات بزرگي روبه‌روست. درياي زرد توسط كره‌جنوبي، درياي چين شرقي توسط تايوان و در پشت اينها ژاپن، همگي ميزبان پايگاه‌هاي متعدد نظامي امريكايي بوده و در روز رستاخيز دسترسي چين به دريا را خواهند بست. در درياي چين جنوبي اندونزي و فيليپين همين نقش را دارند. در جنوب چين، هند، نپال، بوتان، برمه، لائوس و ويتنام حضور دارند كه همگي در بلوك قدرت غرب حمايت مي‌شوند و اتفاقا در تمامي اينها اختلافات مرزي وجود دارد. 
چين تصميم گرفته كه نظم فعلي جهان را بر هم زند. در اين راستا ابتدا بايد از تثبيت مرزهاي زميني خود اطمينان يابد. به همين خاطر در ماه‌هاي اخير تنش‌هاي مرزي چين در مرزهاي زميني جنوبي به‌شدت بالا گرفته است. دقيقا در روز ملي چين در ماه اكتبر ساخت شهرك‌هاي جديد در نقاط مختلف هيماليا را آغاز كرده و تمركز خود را بر منطقه تبت (تبتي كه رهبر معنوي آن دالايي لاما مورد حمايت بلوك غرب است) بالاخص در مرز با پادشاهي بوتان گذاشته است. به گزارش روزنامه نيويورك‌تايمز، صدها چيني در شهرك حدود 24 خانه‌اي در مرز با پادشاهي بوتان (كرانه رود تورسا) اسكان داده شده‌اند و نكته ماجرا آنجاست كه اين شهرك مايل‌ها داخل در خاك بوتان است. از سوي ديگر مشابه همين موضوع در منطقه سكتنگ در شرق بوتان هم در جريان است، آنجا كه چيني‌ها بر منطقه‌اي 300 مايل مربعي در خاك بوتان (كشور بوتان 800 هزار نفر جمعيت دارد) ادعا دارند. به بيان ديگر در هيماليا كه عموما مرزها به‌صورت دو فاكتور هستند، چين با تلاش در راستاي ايجاد تغييرات پايدار در عوارض زمين، ساخت شهرك‌ها و اسكان اتباع (چين پرجمعيت‌ترين كشور جهان است و از لحاظ اسكان جمعيتي با هيچ مشكلي مواجه نيست) خود تلاش در تثبيت و تحكيم موضوع خود دارد. اين دقيقا همان تاكتيكي است كه چيني‌ها در مورد جزاير درياي چين جنوبي در حال اجراي آن هستند. همين موضوع در مرز هيماليا با هند نيز اتفاق افتاده است. چين پايگاه‌هاي نظامي متعددي را در مناطق مورد مناقشه ايجاد كرده كه حتي به درگيري با مرزبانان هندي منجر شد. در گزارش سي‌ان‌ان آمده است كه آخرين درگيري خونين منجر به كشته شده حداقل 21 سرباز هندي و تعداد نامعلومي سرباز چيني شده است. خشونت چيني در منطقه هيماليا به سرعت 
رو به گسترش است و طرف چيني مي‌خواهد به هر قيمتي، جنوب خود و شمال هندوكش را تثبيت كند و هيچ تلاشي در جهت كاهش تنش‌ها نخواهد كرد. همچنان كه نيروي نظامي چين در منطقه مورد مناقشه باقي مانده و هندي‌ها را از آنجا رانده‌اند. در مقابل نيز سيل سلاح‌هاي امريكايي به سوي هندوستان روانه خواهد شد (همين‌طور در تايوان) و تسلسل بحران ادامه مي‌يابد.
روند توسعه و تثبيت مرزهاي جنوبي چين -كه رهبر آن با توسل به اتفاقات و داستان‌هاي تاريخي سعي در توجيه آن دارد- ادامه خواهد يافت. مرزهاي بوتان، نپال و هند در قسمت هيماليا به‌شدت مورد مناقشه خواهند ماند. چين براي دسترسي زميني به خاورميانه نيازمند تثبيت شمال هيماليا و هندوكش است و در اين راستا از هيچ كوششي دريغ نخواهد كرد. هر عامل نفوذي و ضعفي از جمله مسلمانان ايغور، قرباني سياست دست سرزميني چين خواهد بود. در مقابل غرب دو سياست عمده در پيش خواهد گرفت؛ اول مهار چين در درياي چين جنوبي و دوم اجراي سياست سرزمين سوخته در شمال هندوكش كه قسمت دوم اين ماجرا دقيقا ايران را هدف گرفته است. پس همان‌قدر كه ما در كوتاه‌مدت به چيني‌ها نياز داريم، در مقابل ايران برگ برنده بازي سياسي چيني براي حيات خود در دراز‌مدت خواهد بود. در فرض بروز جنگ، چين نمي‌تواند تنها به دريا متكي باشد، چرا كه حاكم بلامنازع دريا، ايالات‌متحده است. پس براي تامين امنيت خود در دراز‌مدت به سرپلي به‌نام ايران نياز دارد. استفاده از اين موضوع براي ايران در مذاكرات با چين بسيار ضروري است. موقعيت جغرافيايي ايران امتيازي ممتاز نسبت طرف چيني به‌ما مي‌دهد كه هيچ اقتصاد و سلاحي چنين كاركردي در مذاكرات را ندارد، به شرط آنكه آن را دريابيم. ايران مسير حيات چين در روز رستاخير خواهد بود، هر چند طرف چيني به‌شدت سعي در پنهان كردن آن مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون