پرآوازهها يا سلبريتيها
اصغر ميرفردي
فرهنگ تودهاي و مصرف تودهاي رسانهها در كنار گسترش رسانههاي نوين زمينه برساخت گونهاي از چهرهسازي رسانهاي گرديده كه آنها را به عنوان «پرآوازهها» يا همان سلبريتيها ميشناسند. پرآوازه شدن لزوما به برجستگي هنري و حرفهاي ويژه يا اثرگذاري اجتماعي وابسته نيست، بلكه تبليغات چندبعدي و نمايشهاي گاه و بيگاه رسانهاي به شكل ويتريني آن به برساخت برخي پرآوازهسازيها ميانجامد. در دهههاي گذشته پرآوازهها نسبت به امروز بيشتر از جايگاه الگويي، سرمشق بودن و راهبري به ويژه در حوزههاي اجتماعي برخوردار بودند زيرا به دور از فعاليتهاي كاذب رسانهاي از نوع امروزين به آوازه و جايگاه هنري ميرسيدند. امروزه برخي هنرمندان با ايفاي نقش از گونه معرفي در يك كار هنري و پس از آن صفحه داشتن در رسانهها، حضور در چند برنامه و مصاحبه و البته حاشيههاي جور واجور تبديل به «چهره» پرآوازه ميشوند. سطحينگري برخي پرآوازهها امروزه پديدهاي نيست كه از آن آگاهي نداشته باشيم. ادبيات زننده، دعواهاي رسانهاي با يكديگر كه گاهي براي جذب مخاطبان سادهلوح است، موضعگيري درباره پديدههايي كه درباره آنها تخصصي ندارند و... ازجمله نمودهاي سطحينگري برخي از پرآوازههايي است كه بخشي از جامعه -از سر غفلت- آنها را به عنوان هنرمندان متعالي و فرهيخته كه دغدغه جامعه را دارند، ميشناسند؛ در حالي كه هنرمندان واقعي بدون سروصدا دغدغهمندي خود درباره مردم جامعه و مشكلات آنها را بروز ميدهند و به فعليت ميرسانند. هنر كارآمد نه با رويكرد «هنر براي هنر» شدني است و نا با «سطحينگري» و «جنجالهاي رسانه» و همچنين «متفاوت سخن گفتن و رفتار كردن»هاي حاشيهساز.
سخنهايي كه براي خنداندن برخي افراد سطحينگر، چهره هويت اصيل مردم يك سرزمين، گروهي، قومي يا ملتي را مخدوش نمايد. با اين وضعيت بايد بين «آوازههاي رسانهاي» و «آوازههاي اصيل و فاخر» تفاوت قائل شد. آنچه ميتواند هم نقش مرجع و الگو بيابد همان آوازههاي اصيل و فاخر است كه در پرتو انديشهورزي و فرزانگي به دست ميآيد و نه از زاويه لنز رسانههاي بي در و پيكر اينترنتي و مجازي. آوازهسازي رسانهاي چنان براي عدهاي جذابيت يافته است كه براي جذب مخاطب به بدترين رويهها روي ميآورند از جمله اينكه حتي به هجوپردازي، تخريبگري و ناسزاگويي به ديگران ميپردازند. در اين راستا، جذابيتهاي سطحي رسانهاي و گفتارهاي ناموجه به بهاي تخريب و چنگ انداختن به چهره هويتي ديگران براي آنها توجيهپذير ميشود. اين رويكرد به دوقطبيسازي «من برتر» و «ديگريهاي مطرود» ميپردازد و با نگاه «صفر و صد»ي خود و همفكريهايشان را محور و مركز قرار داده و ديگران را به عنوان «ديگران ناپسند و شايسته تحقير» ميپندارند.
شوربختانه در روزهاي گذشته چنين اقدام توهينآميزي نسبت به قوم اصيل لر -از اقوام اصيل ايراني- توسط يكي از چهرههاي هنري بيان شده است. نگراني تنها به كاربرد اينگونه ادبيات موهن و ناپسند نيست، افزون بر آن نگراني اصلي اين است كه چنين ادبيات توهينآميزي از زبان فردي كه در رسانه ملي و سينما فعاليت دارد، بيان شده است. مردم توسط افراد «بزرگ شده از زاويه رسانههايي» تحقير و تخريب ميشوند كه انتظار هنر وحدتبخش، فاخر و انساني از آنها دارند. اگر نگاه همين مردم نبود، آوازههاي هنري و اجتماعي براي چنين هنرمنداني پديدار نميشد.
همه اقوام ايراني يك خانواده بزرگ را تشكيل ميدهند و در بزنگاههاي تاريخي در كنار يكديگر از كيان و آبروي سرزمين ايران دفاع كردهاند. از جمله رشادت «جوانان غيور لر» در دفاع از شرف و آبروي اين سرزمين رخدادي نيست كه بتوان آن را به فراموشي سپرد، نجابت و حياي دختران لر نيز همراستا با همين روحيه است. خطر اينگونه تخريبها براي انسجام اجتماعي در گستره ملي نبايد كم پنداشته شود. تخريب هويتي اقوام ايراني براي جامعهاي كه به سابقه تمدن چندهزارساله افتخار ميكند و از نظر فرهنگي خود را يكي از كشورهاي پوياي منطقه ميداند، دور از انتظار است.
در مورد برخي واكنشهايي كه در رسانههاي اينترنتي منتشر شده و منتسب به افرادي از قوم لر گرديده، ميتوان گفت مردم قوم لر غيرتمند هستند ولي جوهر و سرمايه غيرتمنديشان را صرف چنين واكنشهاي ناپسند و نخنما شده نميسازند. چنين واكنشي نميتواند از سوي قوم فهيم لر باشد، بلكه افراد ماجراجويي احتمالا از اين رخداد سوءاستفاده كرده و در پي آن هستند به اين بهانه چهره ناپسندي از اين قوم را معرفي نمايند. يك اشتباه را با ادبيات ناپسندتر پاسخ نميدهند. به بيان سادهتر، «در رويارويي با تاريكي نبايد شمشير بركشيد، بلكه بايد چراغي برافروخت.» برخي از «آوازههايي» كه آگاهانه يا آگاهانه گفتارها و رفتارهاي ناپسند نسبت به ديگران دارند، اگر به اعتبار و اهميت جايگاه خود توجه نميكنند، دستكم به ضرورت حفظ شأن، كرامت و هويت مردم ايران به ويژه اقوام آن توجه نمايند. براي زدودن چنين رخدادها و رفتارهاي ناپسندي تنها بايد به گفتوگو و نقد سازنده پناه برد نه به تخريب و تحقير متقابل، زيرا در صورت واكنش از گونه تخريب متقابل از رفتار ناپسندي كه آغازگر رويارويي بوده است، پيروي شده است.