به بهانه درگذشت كارگردان شهير كرهاي «كيم كي دوك»
و دوباره خزان ...
ياسمن اسمعيل زادگان
خبر درگذشت «كيم كي دوك» كارگردان مطرح و جريانساز كره جنوبي و پشتبند آن، علت مرگ: ويروس عالمگيركرونا، شوك ديگري را براي سينمادوستان رقم زد و جهانِ تصوير يكي از تاثيرگذارترين و مهمترين كارگرداناني كه موج جديدي را در سينماي آسيا به وجود آورد و با خلق تصاوير تكاندهنده، بيپروا و در عين حال معناگرا، غمانگيز، بكر و روياگون، نگاه جهانيان را دگربار به شرق معطوف كرد از دست داد.كارگرداني كه نامش هماره با «بهار، تابستان، پاييز، زمستان و دوباره بهار» عجين شده است و فقدانش، بيشك خزان ديگري است در سينما 77.
«كيم كي دوك» كارگردان سازشناپذيري بود كه آرامآرام مسير حرفهاي شدن را طي كرد و توانست جايگاه خاص خود را پيدا كند و با وجود اينكه در طول فعاليت هنرياش با انواع و اقسام جريانات، جنبشها و حواشي كه موقعيت حرفهاياش را بارها دچار لغزش كرد رو به رو شد، جرياناتي كه به دليل فقدان شواهد بارها منتفي شد، توانست، روح سينما را جلا بخشد.
برجستهترين و مهمترين ويژگي آثار «كيم كي دوك» تصاوير بكر و نقاشي مانند و ديالوگهاي كم و قصهگويي كمرنگ است. بيشك يكي از دلايل خلق تصاوير خوشرنگ و لعاب و بسان تابلوي نقاشي در فيلمهايش اين بود كه اين كارگردان خوشذوق پيش از ورود به عرصه فيلمسازي، عاشق نقاشي بود و براي دوره آموزش نقاشي به مدرسه هنرهاي زيبا در پاريس ميرود و درست پس از بازگشتش از پاريس است كه نگرش و مسير هنرياش دگرگون ميشود و نگاه ويژه او و احساساتش به نقاشي در قالبي ديگر نمود پيدا ميكند؛ در قالب «سينما».
پس از بازگشت به وطن، علاقهاش به سينما باعث ميشود فيلمنامهنويسي را آغاز كند. اولين فيلمنامه او به نام «يكنقاش و يك جاني محكوم به مرگ» مورد توجه بسياري قرار گرفت و جايزه انجمن فيلمنامهنويسان را برايش به ارمغان آورد و پس از اين كار، مسير حرفهاي را شروع كرد و به مدت ۳ سال متوالي جايزه فيلمنامهنويسي را دريافت كرد و بعد از اولين جايزه فيلمنامهنويسياش كه در سال ۱۹۹۳ دريافت كرد، در سال ۱۹۹۴ براي «DoubleExposure» و در سال ۱۹۹۵ هم براي «Jaywalking» از معتبرترين انجمن فيلمنامهنويسي كره جنوبي، جايزه دريافت كرد.
«كيم كي دوك» سرانجام در سال ۱۹۹۶ تصميم گرفت كه نوشتههايش را با قابهاي خاص خودش به عرصه تصوير بياورد و استارت كارگردانياش را با فيلم «كروكوديل» زد و كمي بعد فيلم بعدياش «حيوانات وحشي» را در سال ۱۹۹۶ در پاريس جلوي دوربين برد.
«كيم كي دوك» كه تا اينجاي كار مسير را درست آمده بود پس از ۲ سال، سومين فيلمش «مسافرخانه بردكيج» را ساخت ولي هنوز خبري از مطرح شدن جهاني او در عرصه فيلمسازي نبود تا اينكه سرانجام موفقيت جهانياش با فيلم «جزيره» (the isle) در سال ۲۰۰۰ در جشنواره فيلم ونيز شكل گرفت و به عنوان يك كارگردان زيباييشناس آسيايي در بين فيلمسازان روشنفكر اروپايي در جهان مطرح شد. نكته حائز اهميت اين است كه در حالي اين فيلم، نام او را در جهان مطرح كرد كه در كشور خودش موضعگيري شديد منتقدين را به همراه داشت.
«كيم كي دوك» اما پس از اين شهرت، فرآيند فرد شدن را با وجود مخالفتها و نقدهاي فراوان طي كرد و درست يك سال بعد با دو فيلم «آدرس ناشناخته» (address unknown) و «پسر بد» (bad guy) بار ديگر مطرح شد و فيلم نامتعارف و تماشايي پسر بد علاوه بر اينكه در جشنواره برلين و ونيز خوش درخشيد، اين بار او را در كشور خودش هم مطرح كرد.
اما نهايتا فيلم برجسته، خوشساخت و ماندگار اين كارگردان كه در واقع سينماي او را در جهان با عنوان سينماي شاعرانه و معناگرا مطرح كرد و بيشك سينمادوستان ايراني اولين پخش آن را در شبكه ۴ سيما به ياد ميآورند:«بهار، تابستان، پاييز، زمستان… و دوباره بهار» (sprig, summer, fall, winter and sprig) بود و او مضامين معنوي، عرفاني و اعتقادي را مانند رستگاري، تاوان، بخشش و مساله تناسخ را دستمايه فيلمش قرار داد و با خلق داستاني آرام و لذتبخش، با نماهاي بلند و نقاشيمانند، اثري زيبا خلق كرد و در يك چرخه ابدي، فصلي از زندگي يك راهب جوان را كه تحت مراقبت از يك پير بزرگ خردمند به سوي روشنگري حركت ميكند، نشان داد. اين پايان كار نبود و «دوك» بالاخره در سال ۲۰۰۴ جايزه خرس نقرهاي برلين را براي بهترين كارگرداني فيلم «ساماريا» (samaritan girl) برد. فيلم «ساماريا» داستان دختر نوجواني است كه با پدرش زندگي ميكند و به بهترين دوستش كمك ميكند. هدف اين دو دختر جمع كردن پول براي سفر به اروپاست ولي اوضاع آن طوركه ميخواهند، پيش نميرود.
«كيم كي دوك» در همين سال، شير نقرهاي ونيز را براي فيلم «3iron» از آن خود و امضاي خود را بر سينماي جهان ثبت كرد.
از فيلمهاي ديگر اين كارگردان كه در جشنوارههاي ونيز، برلين، كن ،كاستندورف، كارلووي واري و… در رشتههاي مختلف نامزد شدند يا جوايزي بردند، ميتوان به فيلمهاي: the net pieta، arirang، breath، time، the bow و… اشاره كرد.
بيشك «كيم كي دوك» يكي از معدود كارگردانان كرهاي است كه بيشتر آثارش در خارج از كشور با استقبال زيادي چه از سوي منتقدين، چه جشنوارهها و چه مخاطب عام مواجه شده و محبوبيت جهاني را برايش به همراه داشته است؛ محبوبيتي كه آنقدرها در كشور خودش كسب نكرد. سينماي «كيم كي دوك» سينمايي است خلاقانه، شاعرانه، ايدهپردازانه و سمبوليستي. اصول قصهپردازي پررنگي در سينماي «كيم كي دوك» ديده نميشود ولي به سبب تصاوير اثرگذاري كه در سينمايش وجود دارد، خواه ناخواه نوعي ايدهپردازي و هنر مفهومي بيبديل براي مخاطب شكل ميگيرد. شخصيتهايي كه «كيمكيدوك» خلق ميكند، انسانهاي منزوي، گوشهگير و تنهايي هستند كه گويي در برهههاي مختلف زندگي، پذيرفته نشده و به حاشيه رانده شدهاند.كاراكترهاي فيلمهاي او، كاراكترهاي خوشحالي نيستند و مدام در سيكلهاي متفاوتي قرار ميگيرند و چرخش به درون را تجربه ميكنند و در نهايت در اين بازگشت به خويشتن، نه تنها خوشي برايشان رقم نميخورد بلكه مدام تاوان پس ميدهند. ويژگي ديگري كه مخالفتها و ممنوعيتهاي زيادي براي اين كارگردان به همراه داشت، انواع و اقسام خشونتها، حيوانآزاري است كه در تمامي آثار اين كارگردان به چشم ميخورد. (صحنههايي كه البته خود كارگردان در ابتداي فيلمهايش تاكيد بر غيرواقعي بودن آنها ميكند) و با اينكه او در تمامي آثارش به نوعي تبعات سنگين اين اعمال را نشان ميدهد ولي باز هم كاراكترهايش از غم و اندوه رهايي نمييابند.
در نهايت ميتوان گفت جهاني كه اين كارگردانِ نقاش با ارايه تصاوير زيبا، داستانهاي كم ديالوگ، سكوتهاي طولاني و پلانهاي بلند خلق ميكند، جهان تلخ و شوكآوري است كه غم و اندوه بيكراني را به همراه دارد و طعم گس آن بعد از پايان هم برايمان ميماند و راهي جز تفكر باقي نميگذارد. «كيم كي دوك» جهاني را نشانمان ميدهد كه سنگيني اشتباهات و اعمالمان را بايد تا آخر عمر همانند پسر كوچك در «بهار، تابستان...» روي قلبمان حس كنيم تا بتوانيم به روشنگري برسيم.
«آثار كيم كي دوك» تابلوي تلخي است از زندگي كه شايد براي بهتر ديدن و بهتر درك كردن آنها بايد كمي فاصله بگيريم و دوباره نزديك شويم و دوباره فاصله بگيريم و با نگاهي عميقتر و در سكوت به تصاوير آن خيره شويم.