• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4815 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۴ آذر

انتشار خبر پايان مرمت موزه هنرهاي معاصر اميدوار كننده است اما فرداي بازسازي برنامه چيست؟

بهرام دبيري: موزه با مسائل بنيادين دست به گريبان است

بابك احمدي

 

مرمت موزه هنرهاي معاصر تمام شد. خبر خوش براي دوستداران هنرهاي تجسمي و البته همه آنها كه با شنيدن واژه «بازسازي» حول اماكن فرهنگي - هنري همواره تن و بدن‌شان مي‌لرزد كه مبادا ترك بردارد چيني نازك دل اين ميراثِ گران. ابتدا اعلام شد پروژه مرمت پنج، شش ماه بيشتر طول نمي‌كشد ولي بعدا به روال معمول افتاد مشكل‌ها و مسير 6 ماهه، دوساله شد. در هرحال، مرمت موزه در دوران قرنطينه شايد تنها نمونه استفاده بهينه مديران در نتيجه شيوع ويروس يا به نوعي تبديل تهديد به فرصت باشد، اگر خروجي نهايي بتواند رضايت اهل فن را جلب كند. در بخش‌هاي ديگر فرهنگ كه جز تعطيلي مطلق برنامه‌ و ايده‌اي وجود نداشت. به‌واسطه طولاني شدن روند بازسازي، نگراني‌ها از آنچه پشت درهاي بسته موزه در جريان بود افزايش يافت، در نتيجه هادي مظفري (مديركل دفتر هنرهاي تجسمي) و احسان آقايي (رييس موزه هنرهاي معاصر تهران) تير ماه سال گذشته در قالب نشست رسانه‌اي درباره دلايل طولاني شدن مرمت موزه توضيحاتي ارايه دادند. آنها «شرايط خاص اين موزه و ارزش تاريخي‌« آن را به عنوان دلايل اين امر دانستند.
روزنامه اعتماد مدتي قبل با انتشار گزارشي در گفت‌وگو با تعدادي از هنرمندان و مديران سابق نسبت به طولاني شدن پروژه مرمت موزه هنرهاي معاصر ابراز نگراني كرد؛ سعيد شهلاپور، مجسمه‌ساز و نقاش در گزارش ياد شده علاوه بر مساله بازسازي به نكته بسيار مهم وضعيت مديريت موزه -طي چند دهه اخير- نيز اشاره كرد؛ «وقتي موزه دو سال تعطيل مي‌شود، در واقع ما امكان بازديد جوان‌ها از آثار بزرگان هنر جهان را از آنها دريغ كرده‌ايم. آنها بايد بروند، ببينند كه - مثلا- پيكاسو چطور قلم مي‌زده. بايد ببينيد بين او و - مثلا- يك نقاش ديگر چه تفاوتي وجود دارد. اينها مسائلي نيست كه بتوانيم به راحتي از كنارشان بگذريم. اميدوارم شرايطي فراهم شود كه اين نقدها راهگشا باشد و مديران را به تجديدنظر در كار خود وا بدارد.»

مسوولان بدون برنامه درگير با زمان
البته مسوولان همان زمان سعي كرده بودند درباره دلايل طولاني شدن روند مرمت توضيحاتي ارايه دهند كه مشروح ماجرا در گزارش دوشنبه، ۳۱ تير ماه خبرگزاري دانشجويان ايران از نشست رسانه‌اي مديركل دفتر هنرهاي تجسمي و رييس موزه بازتاب يافت؛ «اين پروژه از ارديبهشت ۹۷ آغاز شد و يكي از علت‌هايي كه اين پروژه تاكنون ۱۴ ماه به طول انجاميد، نوسانات زياد قيمت‌ها در بازار بود. با توجه به برآوردهايي كه صورت گرفته بود مشكلي براي تامين اعتبار وجود نداشت و همچنان نيز وجود ندارد، اما به‌روز كردن قيمت‌ها كار را براي ما سخت مي‌كرد. در مجموع تغييرات هفته‌اي قيمت‌ها باعث تاخير در كار شد. در‌نهايت ميان كارفرما، پيمانكار و مشاور توافق جديدي درباره قيمت‌ها ايجاد شد و با توجه به اينكه اين قيمت‌ها بايد مورد تاييد سازمان برنامه‌ريزي و بودجه كشور باشد، اين فرآيند نيز زمان‌بر شد.» هادي مظفري سرعت ناكافي پيمانكار در رسيدگي به بخش‌هاي هدف را يكي ديگر از علل تاخير پروژه بازسازي برشمرد، امري كه در‌نهايت به قطع همكاري انجاميد؛ «به همين خاطر از حضور پيمانكار اول صرف‌نظر كرديم و مراحل تغيير پيمانكار نيز پروسه‌اي زمان‌بر بود.»
به گفته او «شرايط خاص موزه هنرهاي معاصر تهران و ارزش تاريخي كه دارد از ديگر دلايل طولاني شدن فرآيند مرمت و بازسازي» بوده و اين سابقه به افزايش حساسيت‌ها و طبيعتا طولاني شدن روند بازسازي منجر شد؛ «موزه هنرهاي معاصر تهران داراي سه ويژگي منحصر به فرد است كه اين ويژگي باعث شد تا ما با دقت بيشتري اين پروژه را پيش ببريم. ساختمان و بناي موزه هنرهاي معاصر تهران داراي ارزش و قدمت بالايي است و طبيعتا نياز به مراقبت دو صد چندان دارد. همچنين نگهداري از آثار موجود در گنجينه و مراقبت از تاريخ شفاهي موزه دو ويژگي ديگر موزه‌ هنرهاي معاصر تهران است كه منجر به تاخير اين پروژه شد. ما فقط با يك ساختمان مواجه نبوديم. تك تك هنرمنداني كه در اين ۴۰ سال به موزه آمده بودند تاريخي را براي آن ساختند كه مراقبت از آن بر اهميت اين پروژه مي‌افزود.»
مظفري در ارديبهشت ماه بيان كرده بود كه سعي شده از فرصت تعطيلي پيش آمده به سبب شيوه ويروس كرونا به بهترين شكل ممكن در عمليات بازسازي و مرمت اين بناي فرهنگي استفاده شود؛ «همكاران ما در موزه هنرهاي معاصر در دوران قرنطينه، كار پژوهشي بسيار گسترده‌اي را آغاز كردند و درباره تك‌تك آثار و مجموعه‌ها تحقيق كردند و اين كار ارزشمند به مرور منتشر خواهد شد و مردم از آن در قالب كتاب و مقاله و نمايشگاه استفاده خواهند كرد.»
البته بگذريم از اينكه بعضي مديران دولتي، تعطيلي موزه هنرهاي معاصر را «حركتي بنيادين وجسورانه» توسط دولت توصيف كردند، بي‌آنكه درباره نمونه‌هاي استاندارد جهاني (علمي، قانون‌مند و منضبط) صحبتي به ميان بياورند. آنها معتقدند: «شايد دو سال از زمان شروع مرمت سپري شده باشد اما نتيجه كار همزمان با بازگشايي مي‌تواند پاسخگوي تمامي مدت تعطيلي و نقدهاي مطرح‌شده در اين راستا باشد.» اظهاراتي كه پس از بازگشايي موزه و مشاهده نتيجه كار راستي‌آزمايي مي‌شود. احسان آقايي، رييس موزه هنرهاي معاصر تهران ۸ مهر در گفت‌وگو با ايسنا اعلام كرد: «بازگشايي موزه هنرهاي معاصر تهران بعد از اتمام پروژه بازسازي منوط به تصميم ستاد ملي كرونا است.» هادي مظفري نيز در گفت‌وگو با همين رسانه مي‌گويد: «به‌زودي نشست خبري برگزار و زمان افتتاح و برنامه‌هاي موزه اعلام مي‌شود. ما منتظر فرا رسيدن موقعيت مناسب براي افتتاح موزه بوديم و هم‌اكنون باتوجه به نارنجي شدن وضعيت تهران، به نظر مي‌رسد كه شرايط براي بازگشايي موزه‌ها فراهم مي‌شود.»
اما آيا همه‌چيز به مرمت يا بازسازي بنا متوقف مي‌ماند؟ بعد از مشاهده نتيجه كار شركت مجري مرمت و بازسازي پرسش اساسي ديگري مطرح مي‌شود كه به چگونگي مديريت اين مجموعه مهم بازمي‌گردد. به اينكه آيا قرار است «موزه هنرهاي معاصر» همچنان در سطح يك گالري كاركرد داشته باشد يا مانند بسياري موزه‌هاي بين‌المللي -كه اين موزه نيز به‌واسطه گنجينه‌اش قطعا در زمره آنها است- قرار است در سطح ملي و بين‌المللي موثر واقع شود. اين پرسش را با بهرام دبيري هنرمند نقاش شناخته شده ايراني در ميان گذاشته‌ايم. 

بهرام دبيري: گرفتار مسائل بنيادين هستيم 
«مرمت موزه هنرهاي معاصر البته سابقه بيشتري دارد و پيش از اينها نيز كارهايي صورت گرفت. زماني قرار شد پروژه را به بخش خصوصي واگذار كنند، آن‌هم بدون هيچ‌گونه حسابرسي. البته مديران ابتدا منكر اين موضوع شدند ولي بعدا وقتي نامه رسمي واگذاري منتشر شد اعتراض جمعي از هنرمندان را به دنبال داشت كه در نتيجه آن واگذاري منتفي شد. همان زمان مي‌گفتند تهويه موزه خراب است و ما بودجه نداريم، به‌خصوص كه بايد در‌نظر بگيريم گنجينه‌اي بي‌همتا از آثار هنرمندان بين‌المللي و همچنين هنرمندان نامدار 80 - 70 سال اخير ايران آنجا وجود دارد.» 
او در ادامه به خاطره‌اي از دوران قديم موزه اشاره مي‌كند. ماجرايي پيرامون دو پيكره باارزش از كارهاي «هِنري مور» كه در چمن‌هاي اطراف موزه نصب شده بودند. مجسمه‌هاي معروفِ «پيكر لميده دو قطعه‌اي» كه در سال70- 1969 توسط هنرمند انگليسي «هنري اسپنسر مور» ساخته شده است و 422 سانتي‌متر طول و 254 سانتي‌متر ارتفاع دارد و «پيكر لميده سه قطعه‌اي» با ارتفاع 265 سانتي‌متر از جنس برنز كه در سال 69-1968 ساخته شده است. او برجسته‌ترين مجسمه‌ساز انگليسي است كه جست‌وجوي پيگيرانه درساختمان فضايي را با احساس غني نسبت به كارماده در آميخت و سنت كنده‌كاري مستقيم را كه سال‌ها فراموش شده بود احيا كرد. مور شهرت خود را مديون تنديس‌هاي تراش‌خورده مرمر و برنز ريخته‌گري شده است كه معمولا در اندازه‌هاي بزرگ و موضوعات انتزاعي ساخته شده‌اند. بهرام دبيري ماجراي رخ داده را اين‌گونه تشريح مي‌كند كه «متوجه شديم تمام آن سال‌ها، فواره‌هاي آبياري چمن‌هاي اطراف، روي پيكره‌ها هم آب پاشي مي‌كردند و كسي به موضوع اهميت نمي‌داده، به همين دليل روي پيكره‌ها را لايه‌اي از آهك پوشانده بود. وقتي اعتراض كرديم گفتند مي‌گوييم كارگرهاي پارك! با برس مجسمه‌ها را پاكسازي كنند. خلاصه اجازه نداديم و با پيگيري‌هايي كه صورت گرفت، آقاي مور كه آن زمان هنوز خودش در قيد حيات بود جهت مرمت آثارش به تهران آمد.»
اين هنرمند نقاش با نماد قرار دادن اتفاق‌هايي مشابه درباره دلايل انبوه نگراني‌ها از هر پروژه‌ و برنامه‌اي پيرامون موزه مي‌گويد: «مي‌خواهم بگويم چنين برخوردهايي با موزه و نگهداري و مراقبت از آثار در ذهن ما وجود دارد كه باعث نگراني مي‌شود. در هرصورت من متخصص نيستم ولي همين حالا نگراني دارم كه اين مرمت با چه سطحي از سواد و چه شيوه‌اي، توسط چه افرادي پيش رفته است. گرچه كه به زودي يا مي‌بينيم يا اگر نبينيم هم بعدها به مرور زمان خودش را نشان خواهد داد.» او همچنين درباره مديريت موزه هنرهاي معاصر پس از پايان بازسازي و بازگشايي مجدد به موضوع پيوند موزه و دانشگاه اشاره مي‌كند؛ «بعد از انقلاب، من، آقاي هانيبال الخاص و پرويز كلانتري را دعوت كردند كه موزه را بازگشايي كنيم، اين كار با دشواري‌هاي زيادي انجام شد، حتي كاتالوگي هم تهيه كرديم كه هرگز منتشر نكردند و خمير شد. شايد جز اندك مواردي هيچ‌گاه شاهد جريان‌سازي موزه نبوديم. مثلا دو، سه سال ابتدايي حضور آقاي خاتمي كارهايي صورت گرفت كه بعدا آن هم وارد انحراف‌هايي شد. من پيش از اينكه به وظيفه موزه فكر كنم موضوع مهم اين است كه يادآور شوم جريان دانشگاهي ما 40 سال است از ديدن گنجينه موزه محروم مانده و دانشجويان و منتقدان هنري ما هيچ‌وقت به تمام آثار موجود دسترسي نداشته‌اند. حداقلش اين بود كه كارت‌هايي براي متخصصان، منتقدان و دانشجويان صادر مي‌كردند كه اينها بتوانند به كارها دسترسي داشته باشند. با توجه به مجموع اين مسائل است كه معتقدم در زمينه موزه، اصولا با رفتار و ساختار ناموزون، بي‌مسووليت به يك معنا گمراه مواجه هستيم. يعني اوضاع دو، سه سال خوب بود و بعد دوباره به كما رفت. فكر مي‌كنم مهم‌ترين بحث به همين مطالب بنيادي مربوط مي‌شود و تازه با عبور از اين است كه مي‌توانيم درباره شيوه عمل و كاركرد موزه و اينكه چه بايد بكند فكر كنيم.»
بهرام دبيري نيز مشابه بسياري ديگر از كارشناسان اين حوزه تاكيد مي‌كند: «موزه علاوه بر رييس، بايد هيات امناي شايسته و كاردان هم داشته باشد كه كيفيت هنري و سوابق‌شان براي همه اثبات شده باشد. مثلا بايد افرادي مانند رويين پاكباز را در اين هيات ببينيم، هنرمندان و جامعه شناسان صاحب‌نظر بايد در اين جمع حضور داشته باشند، نه يك كارمند وزارت ارشاد. به همين دليل تا اين امور بنيادين حل نشود هيچ اتفاقي نخواهد افتاد.» 
او صحبت‌هايش را با بيان خاطره‌اي از سال‌هاي ابتدايي بازگشايي موزه به پايان مي‌رساند كه خود گويا است؛ «همان سال‌ها بعد از بازگشايي، عباس كاشي رييس موزه بود و از من درخواست كرد و يكي از كارهايم را براي نمايش در موزه به ايشان دادم. چند ماه بعد كه فرصت كردم به آنجا بروم و كارم را تحويل بگيرم متوجه شدم آقايي با نام فاميل حسيني، به عنوان مدير موزه انتخاب شده است. وقتي با او وارد جلسه شدم از من پرسيد «آقاي دبيري، از كجا معلوم كه اين اثر متعلق به شما باشد؟ و من در پاسخ گفتم، زير كار امضاي من وجود دارد. گفتند، نه شايد ما خريده باشيم! كه باز در پاسخ بيان كردم، اگر موزه اين اثر را از من خريده باشد يا فروخته باشم كه سند خريد و فروش در بايگاني موجود است. اما پاسخ جالب بود. ايشان به كتي كه به تن داشتم اشاره كرد و گفت، اين كت تا وقتي متعلق به شما است كه آن را به تن داريد، وقتي آن را به ما داديد ديگر متعلق به شما نيست. بلافاصله بعد از اين جمله اتاق مديريت را ترك كردم و ديگر به موزه هنرهاي معاصر نرفتم.» تا وقتي رفتار مديران با هنرمندان اين‌گونه باشد، براي موزه هنرهاي معاصر هيچ اتفاقي نمي‌افتد.

 


متوجه شديم تمام آن سال‌ها، فواره‌هاي آبياري چمن‌هاي اطراف، روي پيكره‌ها هم آب‌پاشي مي‌كردند و كسي به موضوع اهميت نمي‌داده، به همين دليل روي پيكره‌ها را لايه‌اي از آهك پوشانده بود. وقتي اعتراض كرديم گفتند مي‌گوييم كارگرهاي پارك!  با برس مجسمه‌ها را پاكسازي كنند. خلاصه اجازه نداديم و با پيگيري‌هايي كه صورت گرفت، آقاي مور كه آن زمان هنوز خودش در قيد حيات بود جهت مرمت آثارش به تهران آمد. مي‌خواهم بگويم چنين برخوردهايي با موزه و نگهداري و مراقبت از آثار در ذهن ما وجود دارد كه باعث نگراني مي‌شود. در هر صورت من متخصص نيستم ولي همين حالا نگراني دارم كه اين مرمت با چه سطحي از سواد و چه شيوه‌اي، توسط چه افرادي پيش رفته است. گرچه كه به زودي يا مي‌بينيم يا اگر نبينيم هم بعدها به مرور زمان خودش را نشان خواهد داد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون